در بسیاری از کشورهای دنیا میبینیم که کودکان کم سن توسط افرادی به فرزندخواندگی پذیرفته میشوند. در این مطالعه، گروهی از بچههای چینی که توسط خانوادههایی فرانسوی زبان به فرزندخواندگی پذیرفته شده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. همه این بچهها در بازهای زمانی پس از تولد در معرض زبان چینی قرار داشتند.
با وجود اینکه این بچهها پس از ورود به کشور و خانواده جدید، دیگر هرگز از زبان مادری خود استفاده نکردند، اما تصویربرداری از ساختار مغزی آنها حین انجام فعالیتهای مختلف زبانشناختی نشان میداد که تجربه پس از تولد آنها در زمینه زبان چینی، بر ساختار و عملکرد مغزی آنها تاثیر گذاشته است.
این پژوهش که توسط محققان دانشگاه مک هیل و نیز موسسه عصب شناسی مونترال در کانادا به انجام رسید نشان داد که قرارگرفتن در معرض یک زبان در دوره پس از تولد (هر چند به شکل بسیار کوتاه) میتواند بر عملکرد مغز در پردازش صداهای زبان دوم در سالهای بعدی زندگی اثر داشته باشد.
این مطالعه از دو جنبه مهم است. نخست اینکه به دانشمندان میگوید که ساختار شبکهای مغز در طی یادگیری زبان چه تغییراتی مییابد و دوم اینکه این تغییرات میتواند به خاطر حضور در محیطی جدید و یادگیری زبانی دیگر تغییر کند. این یافته شاید به درک هر چه بهتر خاصیت انعطافپذیری مغز کمک کرده و حتی با استفاده از آن بتوان تمرینات آموزشی متفاوتی را برای زبان آموزان مختلف طراحی کرد.
در این مطالعه، سه گروه از بچههای 7 تا 10 ساله حضور داشتند و هر کدام از این گروهها نیز دارای سابقه زبانی خاص خود بودند. در این مطالعه بچه ها باید واژگان ساختگی (غیرواقعی) فرانسوی را تشخیص میدادند. یکی از این گروهها در خانواده تک زبانه فرانسوی به دنیا آمده و بزرگ شده بودند. گروه دوم نیز پیش از سن سه سالگی، توسط خانوادهای فرانسوی زبان به فرزندی پذیرفته شده بودند. این بچهها پس از فرزندخواندگی دیگر از زبان چینی استفاده نمیکردند. گروه سوم نیز بچههای دوزبانهای بودند که به هر دو زبان چینی و فرانسوی تسلط داشتند. پژوهشگران از مغز این کودکان در حین پاسخگویی به سئوالات، تصویربرداری fMRI میکردند تا بخشهایی از مغز که فعالیت بیشتری داشتند را شناسایی کنند.
با وجود اینکه کیفیت عملکرد هر سه گروه مشابه هم بود، اما بخشهایی از مغز هر یک از سه گروه که در طی این کار فعالتر شده بود با هم متفاوت بود. در گروه اول یعنی بچههای فرانسوی که اصلا سابقه قرارگیری در معرض زبان چینی را نداشتند، بخش چپ شکنج قدامی پائین(left inferior frontal gyrus) و اینسولا قدامی (anterior insula) مغز فعالتر بود. این بخشها معمولاً در طی پردازش صداهای مرتبط با زبان فعال میشوند. اما در مغز گروه دوم و سوم، علاوه بر این بخش، بخشهای دیگری به ویژه شکنج قدامی وسط سمت راست (right middle frontal gyrus)، قشر قدامی میانی سمت چپ (left medial frontal cortex)، و شکنج تمپورال برتر دوجانبه (bilateral superior temporal gyrus) نیز فعال میشدند.
به این ترتیب پژوهشگران به این نتیجه رسیدند بچههای چینی تبار که از سن کمتر از 3 سال توسط خانوادهای فرانسوی زبان به فرزندخواندگی پذیرفته شده بودند و دیگر به زبان چینی حررف نمیزدند (و به کلامی دیگر، در طی آزمون یک زبانه بودند)، هنوز مغزشان زبان فرانسوی را مشابه کودکان دوزبانه پردازش میکرد.
این پژوهشگران بر این باورند که دلیل این امر را باید در اثرات زبان در دوره شیرخوارگی بر مغز دانست. در این دوره مغز کودک شیرخواره به شدت به جمع آوری اطلاعات در مورد صداهایی که برای یادگیری زبان محیط ضروری است میپردازد.
در واقع، نخستین زبانی که در طی ماههای نخست در معرض آن قرار میگیرد، تاثیری عمیق بر ساختار مغزی او دارد و بر توانایی او برای یادگیری زبان دیگر نیز اثرگذار است.
اما آیا این مساله در مورد زبانهای دیگری به جز فرانسوی و چینی نیز صدق میکند؟ این پژوهشگران مایلند در این رابطه نیز دست به تحقیق بزنند.
این پژوهش به تازگی در نشریه Nature Communications منتشر شده است.
No tags for this post.