گزینش میراث یک نسل مصرف زده!
پرسشی که در این میان مطرح است اینکه چگونه میتوانیم از میان این همه محصول مصرفی گوناگون، تعداد محدودی را برای تاریخ سازی انتخاب کنیم و آنها را به عنوان کالاهای شاخص و اصلی در دوران ما به نسلهای آینده معرفی کنیم. این پرسش و پرسشهایی از این دست، ذهن برخی از کارشناسان حوزه انسان شناسی را به خود مشغول کرده است.
دکتر شارون مک دونالد (Sharon McDoland) استاد انسان شناسی اجتماعی در یکی از دانشگاههای شهر برلین در آلمان است. او در حال حاضر بر روی پروژهای به نام «برنامه میرات آینده» مشغول به کار است. خانم دکتر مک دونالد در مصاحبهای با مجله نیوساینتیست به تشریح جزئیات این برنامه، روند مصرف گرایی و تاثیری که این روند بر تصویری که نسلهای آینده از نسل ما خواهند داشت میپردازد.
لطفا کمی در مورد پروژه «برنامه میراث آینده» که در آن فعالیت دارید توضیح دهید.
این برنامه بر این ایده استوار است که هر آنچه در آینده به نام میراث شناخته میشود، در زمان حال ساخته میشود. من به عنوان یک متخصص انسان شناسی فرهنگی، آنچه در اطرافمان روی میدهد و قرار است بعدها به عنوان تاریخ فرهنگی غرب شناخته شود را مورد مطالعه قرار میدهم. اما مساله ایجاد و مدیریت یک آرشیو گسترده به عنوان میراث نسل فعلی برای آینده کار بسیار پرچالشی است.
یکی از اصلیترین چالشهای ما در این میان، انتخاب از میان انبوهی از محصولات و کالاهایی است که در زمان حال وجود دارد. فکر میکنم دیگر وقت آن رسیده باشد که فرهنگی که توسط عدهای «فرهنگ پسا کمبود» نامیده میشود و خودم آنرا «حال دارای فراوانی» (prolific present) مینامم را مورد بازبینی و مدیریت قرار دهیم.
چرا مصرف گرایی در دوره کنونی یک مساله به شمار میرود؟
تولید انبوه و نیز مصرف گرایی سبب شده جریانی راه بیفتد که به تهدیدی برای ما بدل شود. هر انسانی در کشورهای غربی بیش از 2 هزار شی مختلف را در تملک خود دارد. این انفجار کالاهای مصرفی و نیز توان بالقوه فناوری دیجیتال برای ذخیره حجم نامتناهی از اطلاعات سبب شده انتخاب تعداد محدودی از محصولات و کالاها به عنوان میراث فرهنگی نسل حاضر برای آیندگان بسیار دشوار باشد. من شخصا علاقه زیادی به بررسی این پدیده در سطح خانوادهها و نیز موزههایی که به جمعآوری تجهیرات و وسایل مربوط به گذشته نزدیک میپردازند دارم.
چرا این قدر به اشیای مادی که بسیاری از آنها برای زندگی روزمرهمان ضرورتی ندارند علاقمندیم؟
نحوه شکلگیری هویت در انسانها مبحثی بسیار عمیق است. یکی از شیوههای مدرن برای متمایز کردن و بیان خودمان، از طریق انتخابهایی است که در زمینه خرید انجام میدهیم. در واقع چیزهایی که میخریم، اطلاعات زیادی در مورد ما به دیگران منتقل میکند.
آیا این همه وسایلی که میخریم، الزاما به شادی بیشتر ما میانجامد؟
خیلی جالب است که اگر واژه «انباشت زدایی» (declutter) را در اینترنت جستجو کنیم، میبینیم که انبوهی از توصیهها برای رها شدن از دست وسایل اضافی به خوانندگان عرضه میشود. البته این مطالب یک جنبه اخلاقی هم دارد و آنهم اینکه با خلاص شدن از دست وسایل اضافی در واقع زندگی خودمان را بهبود میدهیم. اما واقعیت این است که رها کردن وسایلی که داریم کار دشواری است. برای نمونه، تعداد انبارهای اجارهای در ایالات متحده به طور قابل توجهی افزایش یافته است و از هر ده خانواده آمریکایی، یکی از آنها انباری اجارهای برای نگهداری وسایل اضافی خود دارد. در واقع این افراد وسایل اضافی را برای مدتی از دیدرس خود دور میکنند تا دیگر نیازی به تصمیمگیری برای دور ریختن آنها نداشته باشند.
تعداد انبارهای اجارهای در ایالات متحده به طور قابل توجهی افزایش یافته است و از هر ده خانواده آمریکایی، یکی از آنها انباری اجارهای برای نگهداری وسایل اضافی خود دارد.
ولی تصمیمگیری برای دور انداختن وسایل برای هر انسانی کار دشواری است …
کاملاً درست است! این مساله در وضعیت بحرانی خود به حالتی میانجامد که فرد دچار اختلال «احتکار» (Hoarding) میشود. جالب است بدانید که این اختلال از سال 2013 در فهرست اختلالات روانی قرار گرفته است.
مصرف گرایی دوره حاضر چه تاثیری بر موزهها داشته است؟
موزههایی که به تاریخ اجتماعی اختصاص دارند با وضعیت بغرنجی روبرو هستند. پرسشی که برای کارشناسان این موزهها مطرح است این است که آیا واقعا باید یک نمونه از هر نوع فنجان یا لپتاپی که به بازار میآید تهیه کرد و یا اینکه اکتفا کردن به یک مدل کافی است. چگونه باید چنین گزینشی را انجام داد؟ برای نمونه موزه یورک کسل (York Castle) نمونه خوبی برای این وضعیت است. در این موزه حدود 30 هزار شی مختلف از دوره حال وجود دارد و گستردگی آنها سبب شده این موزه به فکر تعدیل سیاستهای خود بیفتد.
بسیاری از موزهها انبوهی از اشیا فهرست نشده دارند. مشکل اینجاست که موزهها همیشه میکوشیدند که هر آنچه از گذشته به نسل فعلی رسیده را به نمایش بگذارند. اما اگر موزهها دیگر به جمعآوری اشیا متعلق به گذشته نزدیک نپردازند (که برخی از موزهها در حال حاضر به خاطر محدودیت بودجه به این سو رفتهاند) این مراکز فرهنگی فقط به دورههای زمانی بسیار گذشته محدود میشود و خبری از مثلا چند دهه پیش در آنها نخواهد بود. همچنین دیگر نمیتوان چیزی از نسل کنونی را به نسلهای آینده عرضه کرد.
از کجا میتوانید متوجه شوید که چه چیزهایی از زمان حال برای نسلهای آینده جالب خواهد بود؟
سئوال سختی است! یک پاسخ این است که باید هر چه به دستمان میرسد را برای نسلهای آینده نگه داریم، زیرا نمیتوانیم پاسخ دقیق این پرسش را در زمان حال بیابیم. از سوی دیگر باید این را هم در نظر بگیریم که نسلهای آینده وقت محدودی دارند و نمیتوانند همه آن را به مشاهده هر آنچه جمع آوری کردهایم اختصاص دهند.
همچنین اگر سعی کنیم همه چیز را برای نسل آینده نگاه داریم، هیچ کار مثبتی برای آنها انجام ندادهایم، زیرا چیزهایی که انتخاب میکنیم گویای فرهنگ زمان ما خواهد بود. برای نمونه اگر به بررسی اشیای یافت شده در گورستانهای باستانی بپردازیم، چیزهایی را مییابیم که مردمان گذشته قصد بردن آن با خود به دنیای پس از مرگ را داشتند.
اگر سعی کنیم همه چیز را برای نسل آینده نگاه داریم، هیچ کار مثبتی برای آنها انجام ندادهایم، زیرا چیزهایی که انتخاب میکنیم گویای فرهنگ زمان ما خواهد بود.
از اجسامی که مصریان باستان در قبرهای خود میگذاشتند، چه چیزهایی در مورد فرهنگ آنها میآموزیم؟
در برخی دورهها در تاریخ مصر باستان (از جمله دوره زمامداری توت عنخ آمون) مردمان دنیای پس از مرگ را دنیایی خطرناک میدیدند و به همین دلیل جسد مردگان خود را با یک سلاح دفن میکردند. با این وجود، در این قبرها لوازم آرایشی و نیز سازهای موسیقی نیز پیدا شده است و نشان میداد که مردمان مصر باستان به ادامه حیات جسمانی پس از مرگ اعتقاد داشتند.
در فرهنگهای مختلفی که اشیای گوناگونی را برای آیندگان حفظ میکردند، متوجه چه تفاوتهایی شدید؟
فرهنگهایی در دنیا وجود دارد که در آنها پوسیده شدن و حتی از بین رفتن، گامی مهم برای آزاد شدن انرژی خوب برای نسلهای آینده است. برای نمونه در مردمان «ایگبو» در غرب آفریقا، وقتی یک اثر هنری جدید ساخته میشود، خیلی مهم است که اثر قدیمیتر مشابه را در جایی نگاه دارند تا به تدریج پوسیده شده و از بین برود. همچنین در برخی فرهنگها نیز لوازم کسانی که به تازگی فوت کردهاند را آتش میزنند تا به این ترتیب ارواح آنها برای آزار و اذیت به زمان حال باز نگردند. مردمان برخی قبایل در آمریکای مرکزی خانه افراد تازه متوفی را آتش میزنند تا روح آنها دوباره به آنجا باز نگردد!
منبع: مجله نیوساینتیست
مترجم: صالح سپهری فر
No tags for this post.