در كودكي با پدرش بهاءالدين محمد معروف به بهاء ولد، مقارن حمله مغول به آسياي صغير (تركيه امروزي) رفت و با خاندانش در قونيه مستقر شد. مولوي پس از فراگيري علوم از پدر و ديگر استادان قونيه و شام به تدريس پرداخت. وي بعدها با عارفي واصل و بزرگ به نام شمس الدين محمد تبريزي در قونيه ملاقات كرد و از نَفَس گرم او چنان به تاب و تب افتاد كه ديگر تا دم واپسين، سردي نيافت و هيچگاه از ارشاد سالكان و افاضه حقايق الهيه باز نايستاد. از اين دوره پرشور كه سي سال از پايان حيات مولوي را شامل مي شود، آثار بي نظيري از اين استاد بزرگ به وجود آمد. در مثنوي معنوي كه آن را به حق بايد يكي از بهترين نتايج انديشه و ذوق فرزندان آدم و چراغ فروزانِ راه عرفان دانست، مولوي، مسائل مهم عرفاني، ديني و اخلاقي را مطرح كرده و هنگام توضيح، به بيان آيات و احاديث و امثال مبادرت مي جويد. غير از مثنوي، غزلهاي مولوي به منزله درياي جوشاني از عواطفِ حاد و انديشه هاي بلند شاعر است كه با نشيب و فراز همراه است. همچنين كتبِ فيه ما فيه، مكاتيب و مجالس سبعه از جمله آثار منثور مولانا است. مولانا جلال الدين رومي، سرانجام در سال 672 ق در 68 سالگي به وصال معبود شتافت و پس از تشييع و نمازي با شكوه، در قونيه به خاك سپرده شد. مزار او در تركيه، زيارتگاه دوستداران ادب پارسي و عرفان اسلامي است.
منبع:راسخون
No tags for this post.