عبور از شعار و رسیدن به واقعیت

با در نظر گرفتن این معنا برای ورود به این مرحله از بلوغ اقتصادی نیاز به انجام برخی افعال و دوری از انجام برخی افعال دیگر داریم

برای اصلاح نظام اقتصادی باید از دو جهت وارد شویم. یکی از بعد تقاضا که همان اصلاح الگوی مصرف است و بعد دیگر بعد عرضه یا همان اصلاح وضعیت تولید است که شامل نظام واردات و صادرات و نظام توزیع می شود. این دو از المان های اصلی ورود به اقتصاد مقاومتی هستند. این دو جنبه مشتمل بر افعالی هستند که سلبا نباید انجام شود و یا ایجابا باید انجام گیرد.

به عنوان مثال، در زمینه تولید باید حداکثر تلاشمان این باشد که بنگاه های اقتصادی موجود را با تمام امکانات به فناوری های روز مجهز کنیم و حمایت های مادی و معنوی لازم را از جنبه های مختلف، از فناوری گرفته تا بازاریابی و تامین مالی و … انجام دهیم. همچنین، در کنار این فعالیت ها به ایجاد تشکل های اقتصادی جدید اقدام کنیم. چراکه، اگر به بنگاه های موجود بسنده کنیم در واقع، کسری نظام بازار را در عرضه پذیرفتیم و مجبور خواهیم بود خلاء آن را از طریق واردات تامین کنیم؛ یا اینکه پذیرفته ایم انحصار بازار در دست عده ای خاص باقی بماند و امکان ایجاد شغل جدید را توسط تشکل های اقتصادی جدید به وجود نیاورده ایم. این یک بعد ماجراست و یعد دیگر آن هم این است که باید بپذیریم وقتی در حال اصلاح الگوی مصرف هستیم حتی المقدور، به مصرف کالاهای داخلی اتکا کنیم.

در کنار آن در عرضه نیز دولت باید قبول کند که انواع حمایت های مختلف را در جهت ایجاد توانایی های تولید در بنگاه های اقتصادی انجام دهد و از تولیدکنندگان حمایت کند. این حمایت ها باید بتواند تولید کنندگان را به مرحله ای از بلوغ برساند که هم کیفیت لازم را کسب کنند و هم قیمت تمام شده پایین باشد که برای تولید کننده صرفه اقتصادی داشته باشد و هم تولید انبوه داشته باشند که علاوه بر بازار داخلی، بتوانند بازار جهانی را هم در اختیار بگیرند.

دولت باید قبول کند که انواع حمایت های مختلف را در جهت ایجاد توانایی های تولید در بنگاه های اقتصادی انجام دهد و از تولیدکنندگان حمایت کند

یک بعد دیگر تقویت تولید در واقع، کسب قدرت چانه زنی در بازار جهانی است. هنگامی که از خودکفایی و خوداتکایی صحبت می کنیم به این معناست که ما نباید برای تامین تمام کالاهای اساسی که در سبد مصرفی خانوارهایمان جا دارد، به بازار جهانی وابسته باشیم. این رفع وابستگی مستلزم این است که در برخی حوزه ها که توانایی تولید و خودکفایی داریم به نقطه مطلوب و حتی بالاتر از تامین بازار داخلی برسیم که در بازار جهانی هم برگ برنده ای در دست و قدرت چانه زنی داشته باشیم، اینگونه دیکر از قدرت چانه زنی دشمن دربازار جهانی در رابطه با کالاهای اساسی ضربه نخواهیم خورد چراکه، در این صورت اگر دشمن ابزار و حربه ای برای ضربه زدن در دست دارد، ما هم ابزار و حربه ای برای مقابله خواهیم داشت و دیگر محکوم به باخت نیستیم. از سوی دیگر باید توانایی آن را داشته باشیم که در بازار جهانی مغلوب و مغبون چانه زنی ها نشویم و بتوانیم در تولید برخی از کالاهای اساسی به دسترنج خودمان متکی باشیم.

خودکفایی به معنای توانایی تولید مصرف داخلی و تولید مازاد برای صدور و جبران مایحتاجی است که در داخل به هر دلیلی استعداد تولید آن را نداریم؛ بنابراین، این هم یک بعد دیگر تحقق اقتصاد مقاومتی در رابطه با مقوله عرضه است. در این بحث باید دقت کنیم که فن بازار و تشکل ها و شرکت های دانش بنیان را ایجاد کنیم تا بتوانند با کمک برنامه زمان بندی که برای صنایع داخلی و بنگاه های اقتصادی داخلی تعیین می کنند، آنها را موظف کنند در یک موعد خاص زمانی روش های تولید خود را بر طبق روش های روز اصلاح کرده و در واقع، نیاز اصلاح و تغییر روش های فناوری در تولید را به تشکل ها و شرکت های دانش بنیان ارجاع دهند تا بتوانند این نیاز را با کمک دانشی که در اختیار دارند تامین کنند. بنابراین، یکی دیگر از ابزارهای تحقق اقتصاد مقاومتی، ایجاد و تقویت شرکت ها و تشکل های دانش بنیان در جهت تامین فناوری و دانش روز بنگاه های اقتصادی و صنلیع موجود است.

خودکفایی به معنای توانایی تولید مصرف داخلی و تولید مازاد برای صدور و جبران مایحتاجی است که در داخل به هر دلیلی استعداد تولید آن را نداریم

بعد دیگر توجه به مقوله صادرات است، به این معنا که باید صنایع کشور بتوانند طبق سفارش بازار، نیاز و فناوری روز و مطالعه الگوی مصرف، بیرون از مرزها رو به سوی صادرات آورند و دولت سعی کند حتی الامکان واردات کالاهای مصرفی را که مشابه آن در داخل تولید می شود را به صفر برساند و تنها کالاهایی که نیاز ضروری و اولیه صنایع ما هستند و در داخل کشور وجود ندارند اجازه ورود داشته باشند.

علاوه بر این، باید توجه داشته باشیم که اگر به دنبال اصلاح الگوی مصرف و کاهش فاصله طبقاتی هستیم، اینها با فعالیت های جبرانی نظیر انفاق و نظام مالیاتی و … جبران نمی شود بلکه، یکی از ابعاد کاهش فاصله طبقاتی ایجاد تشکل های اقتصادی در بین جوانان محروم و بیکار است که می توان با ایجاد این تشکل ها و تعریف شغل و رشته این افراد را وارد بازار کار کرده و کسب درآمد کنند و از این طریق انحصارها شکسته شده، سهم و درآمدی هم نصیب این افراد شود. اینگونه افرادی که پیش از این درآمدی نداشتند می توانند سهمی از درآمد ملی به خود اختصاص دهند و این حرکت هم در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی خواهد بود.

موضوع دیگر، توجه به محوریت بخش کشاورزی است. وقتی می گوییم بخش کشاورزی محور توسعه قرار گیرد، عده ای واکنش منفی نشان می دهند که به دلیل جهلشان است. با نگاهی به روند توسعه کشورها در می یابیم کشورهایی که به مرز خوداتکایی و رشد علمی در تولید و صنایع رسیده اند، با محوریت کشاورزی کار خود را شروع کرده و در تولیدات کشاورزی به خودکفایی رسیده اند. چراکه، دشمن از اولین حربه ای که برای ضربه زدن استفاده می کند نیاز غذایی کشورهاست و ما باید بتوانیم امنیت غذایی کشور را تامین کنیم. کشورما در تولید بسیاری از محصولات کشاورزی با همین نهادها و امکانات موجود می تواند به مرز خودکفایی برسد. اگر در زمینه نیاز غذایی بتوانیم توان خود را در حد کالاهای اساسی بالا ببریم در حوزه های دیگر به هیچ وجه وابسته به دیگران نخواهیم بود.

عامل دیگر تحقق اقتصاد مقاومتی توجه به رشد فناوری و فرآوری صنعت نفت است. در حال حاضر محصولات نفت را خام فروشی می کنیم که اینگونه تنها 10 درصد ارزش افزوده محصولات و فرآورده های نفتی نصیب کشورمان می شود که این جای تاسف دارد. این استعداد در کشور ما وجود دارد و باید بتوانیم خام فروشی و صادرات نفت را به صدور فرآورده های نهایی نفت و گاز تبدیل کنیم.

تمامی عوامل یاد شده باید در راستای تقویت تولید ملی رخ دهد تا بتوانیم کشور را به استقلال اقتصادی برسانیم.

دکتر عبدالمجید شیخی / استاد دانشگاه و کارشناس اقتصادی

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا