به گزارش سیناپرس، بدون تردید یکی از درخشان ترین چهره های تاریخ ایران و بشریت، کوروش هخامنشی بنیانگذار سلسله هخامنشیان است.
در تقویم غیر رسمی ایران، امروز هفتم آبان به نام روز کوروش بزرگ شناخته شده و برخی روایات مدعی هستند وی در این روز متولد شده است، اما مستندات باستان شناسی از جمله کتیبه گاهشماری بابلی که به نابونید شهرت دارد، این روز را مقارن با ورود کوروش به شهر بابل می داند. روزی که در آن نخستین منشور حقوق بشر در جهان منتشر شد.
در حقیقت اهمیت کوروش بر خلاف بسیاری از پادشاهان و حاکمان جهان، به کشورگشایی ها و فتوحات وی ارتباطی نداشته و جایگاه رفیع کوروش هخامنشی در تاریخ بشریت به واسطه نوع جهان بینی وی و اجرای این مفاهیم در حکومتداری است. بسیاری از مفاهیم ارزشمند امروزی همچون حقوق بشر، آزادی عقاید، آزادی اعتراض، آزادی مذهب،احترام به کرامت انسانی، لغو برده داری و تساوی حقوق زن و مرد برای نخستین بار توسط کوروش نه در حرف که در عمل به اجرا درامد.
در مورد زندگی و احوالات کورش متاسفانه شواهد باستان شناسی اندکی در اختیار داریم و بیشتر اطلاعات ما بر اساس متون تاریخی است . گزنفون مورخ شهیر یونانی که در سال ۴۳۵ پیش از میلاد متولد شد، در طول حیات خود به ایران سفر کرده و در کتاب های معروف خود : آناباسیس و سیرت کورش کبیر ، اطلاعات جالبی را در مورد حکومت هخامنشیان و جامعه آن روز ارائه می دهد .
وی در مورد کورش کبیر چنین می نویسد :
« راجع به خود کورش بنا بر تصنیف ها و روایاتی که هنوز در مشرق زمین متداول و جاری است ، می توان گفت که خداوند او را علاوه بر خوی نیکو، روی خوشایند نیز داده و دل و جانش را با سه ودیعه والا یعنی نوع دوستی ، دانایی و نیکی و تقوا سرشته بود …. به راستی که او بر طبق آئین و عادات پارسیان پرورش یافته بود و علاوه بر قواعد و سنت های مزبور که در همه جا ضامن خیر و صلاح عامه است باید خاطر نشان کرد که راه و رسم اصلی این طایفه به مراتب برتر از رسوم و قواعدی است که سایر اقوام دارند.
بیشتر دولت ها ، افراد خود را مختار می گذارند تا فرزندان خویش را چنان که دلخواه آنان است پرورش دهند و حرفی ندارند که بزرگسالان آن ها، راه و روش زندگی خویش را خود انتخاب نمایند، هرچند که ممنوعاتی را نیز در پیش روی آن ها قرار می دهند ، مثلاً از دزدی کردن یا با عنف به خانه دیگری وارد شدن و … اجتناب ورزند ، اگرنه دچار مکافات می شوند. اما در آئین پارسیان ، جد و جهد بر این است که از پیش عاقبت اندیشی نمایند تا افراد از ابتدا دل به تباهی و هیچ گونه رفتار شرم آور ندهند .
آزادی بیان در عصر کوروش یکی از موضوعات جالبی است که گزنفون به آن اشاره می کند. وجود مرکزی که افراد می توانستند آزادانه در آن حرف هایشان را بگویند و هیچ کس معترضشان نشود در ایران عصر هخامنشی وجود داشته است .
گزنفون در این مورد می نویسد :
« …. [ پارسیان ] در شهرهای خود ، میدان هایی دارند که به نام آزادی اختصاص داده اند ( که آن را میدان آزاد می نامند ) کاخ پادشاه و عمارات دولتی در آن جا است . در این محل عرضه کردن کالا و یا رفت و آمد خرده فروشان و یا داد و فریاد ایشان و یا هر گونه کار سبک و ناهنجار سخت ممنوع است. این افراد محلات جداگانه برای کار خود دارند تا جیغ و داد آن ها نظم و برازندگی محیط طبقات تربیت یافته را مختل نسازد و مردمان در آن جا اجتماع کرده و سخن می گویند.»
از موضوعات دیگری که در این دوره مورد توجه کوروش بوده و هخامنشیان تلاش بر اجرای آن داشتند، عدم وجود شهروند درجه یک و دو و مقوله آموزش و پرورش و اهمیت آن است . گزنفون در این رابطه می نویسد :
« … می گویند در پارس تقریباً یکصد و بیست هزار نفر وجود دارند و از این عده بنا بر حکم قانون احدی از افتخارات و مناصب رسمی ممنوع نیست. بر عکس هر فرد پارسی حق دارد فرزندان خود را به آموزشگاهی که در آن جا فضیلت، عدالت و پرهیزگاری تعلیم می دهند ، بفرستد و در واقع فرزندان همه پارسیانی که احتیاجی به کار کردن نداشته باشند می توانند به این مدارس داخل شوند ….. »
این توصیف وضعیت ایران است مقارن با دوره طلائی یونان که خود را مهد آزادی و دموکراسی می داند آن هم در شرایطی که در آتن تنها مردان بالای ۱۸ سال حق رای داشته و بردگان از کلیه حقوق مدنی و حتی حق تحصیل محروم بودند و این تبعیض در مورد زنان نیز اجرا می شد اما سختگیری نسبت به آنان کمتر بود .
این جملات را از زبان یک مورخ یونانی می شنویم و همگان می دانند که یونانیان بزرگترین دشمن ایران آن عصر محسوب می شدند .
هرودوت دیگر مورخ یونانی می گوید کورش فرمان داد که لشکریان وی جز با سپاهیان دشمن، با هیچ کس با اسلحه رو به رو نشوند ، همین طور هم کردند .
در مورد شخصیت کورش کبیر که بنیان گذار سلسله هخامنشی است و اولین منشور حقوق بشر را صادر کرده است اختلاف نظر بسیار وجود دارد اما آن چه غیر قابل انکار است، احترام دوست و دشمن به شخصیت والای او است به طوری که یهودیان وی را مسیح موعود دانستند و بابلیان او را پسر مردوک خدای بزرگ خویش خوانده و پارسیان نیز او را فرستاده اهورا مزدا می شناختند.
ذکر این نکته دارای اهمیت زیادی است که کورش در ۷ آبان سال ۵۳۹ پیش از میلاد و پس از تصرف بابل، فرمان لغو برده داری را صادر کرده و یهودیانی که برای نسل های طولانی توسط بابلی ها به بردگی گرفته شده بودند آزاد شده و با حمایت و تامین مالی کوروش، به سرزمین خود بازگشتند.
در میان علمای اسلام نیز در این مورد بحث فراوان است و برخی از این علما اعتقاد دارند که کورش کبیر پیغمبر بوده و در سوره کهف شرح حال وی به نام ذوالقرنین ذکر شده است .
مرحوم ابولکلام آزاد نویسنده کتاب کوروش و ذوالقرنین در این رابطه می نویسد: «البته با تحقیقاتی نیز که در این مورد و تطبیق احوال ذوالقرنین موصوف در قرآن با زندگی کوروش انجام دادم صحت این موضوع بر من اثبات گردید.» آن چه جالب توجه است به کار رفتن کلمه ـ به ذوالقرنین گفتیم ـ در قرآن است که نشان می دهد به وی به طور مستقیم وحی می شده است.
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان در این باره چنین مرقوم داشته اند : « بعضی گفته اند ذوالقرنین همان کوروش ـ یکی از ملوک هخامنشی ـ در فارس است که در ۵۲۹ تا ۵۶۰ قبل از میلاد می زیسته و همو بوده که امپراطوری ایران را تاسیس و میانه دو مملکت فارس و ماد را جمع نمود. بابل را مسخر کرد و به یهود اجازه مراجعت از بابل به اورشلیم را صادر کرد و در بنای هیکل کمک ها کرد ، مصر را به تسخیر خود در آورد …. آن گاه رو به سوی مشرق نهاده تا اقصی نقاط مشرق پیش رفت …. »
مرحوم ابوالکلام آزاد می نویسد: « کورش نه تنها خشونت و تندی پادشاهان قبلی را نداشت بلکه کوشش می کرد رابطه ای میان ملت ها و مردم تابعه ایران، بر اساس روحیه ملایمت و تساهل و تسامح و تامل فراهم کند.»
در احادیث مختلفی نیز در مورد ذوالقرنین روایت شده است که از آن جمله می توان نوشت :
و ابن کوا از امیر المومنین علی (ع ) پرسید در مسائلی که ذوالقرنین پادشاه بود یا پیغمبر ؟
گفت : بنده صالح بود و خدای را دوست داشت و خدای او را دوست داشت ….
از عمار ساباطی هم روایت است که گفت خدمت حضرت امام صادق (ع) عرض کردم مقام و منزلت ائمه ما چیست ؟
فرمود : مانند مقام و مرتبه ذوالقرنین ، یوشع و آصف.
طبری ، ذوالقرنین را مسلمان یعنی خدا پرست می داند و گوید : « و چنین گویند که هرگز ملک این جهان، یک سر ، کس را نبود مگر چهار تن را ؛ دو کافر بودند و دو مسلمان . آن دو که مسلمان بودند یکی سلیمان بود و دیگری ذوالقرنین و آن دو که کافر بودند یکی نمرود بود و دیگری بخت النصر . … »
کورش با معیار های جهان حدود ۲۵۰۰ سال پیش تناسبی ندارد. در روزگاری که اقوام مغلوب ناگزیر به نابودی و به فنا رفتن ناموس، مذهب و تمام زندگی خود بودند و آشوری ها در کتیبه های متعددی از این کشتار ها با افتخار یاد می کنند نژاد ایرانی از زبان کورش اولین منشور حقوق بشر و تساوی ادیان و آدمیان را به جهانیان ابلاغ می کند. منشوری که کورش بزرگ آن را صادر کرد و داریوش بزرگ در تدوین قوانین مدنی از آن استمداد جست .
کورش کبیر پس از ورود به شهر باستانی بابل در سال ۵۳۹ قبل از میلاد برای آزادی ملل مختلف از اسارت ، فرمانی صادر کرد که به موجب آن فرمان ، بالغ بر چهل هزار نفر از قید اسارت بابلیان آزاد شدند و به وطن خود مراجعت کردند. متن بابلی فرمان مزبور که بیست و پنج قرن پیش صادر شده به سال ۱۸۷۹ میلادی در بابل کشف شد و اکنون در موزه بریتانیا در لندن نگهداری می شود. این فرمان از نظر اهمیت موضوع و تفویض حقوق اجتماعی و آزادی به ملل تابعه در آن عصر چنان حائز اهمیت است که در محافل حقوقدانان جهان به عنوان اولین منشور آزادی تلقی شده است.
فرمان مزبور بر سطح استوانه ای از گل رس در ۴۵ سطر حک شده است. در بخش هایی از این منشور می خوانیم:
« منم کورش شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نیرومند ، شاه بابل ، شاه سرزمین سومر و اکد ، شاه چهار گوشه ( جهان ) …..
….. سپاه بیشمار من ، بی مزاحمت در میان شهر بابل حرکت کرد . من به هیچ کس اجازه ندادم که سرزمین سومر و اکد را دچار هراس کند. من نیازمندی های بابل و همه پرستشگاه های آن را در نظر گرفتم و در بهبود وضعشان کوشیدم . من یوغ ناپسند مردم بابل […..] را برداشتم ، خانه های ویران آنان را آباد کردم . من به بدبختی های آنان پایان بخشیدم …..
…. شهرهای مقدس آن سوی دجله را که مدتی دراز پرستشگاه هایشان دستخوش ویرانی بود، تعمیر نمودم و پیکره خدایانی را که در میان آنان بود به جای خودشان باز گرداندم و در منزلگاهی پایدار جا دادم. من همه ساکنان آن ها را گرد آوردم و خانه هایشان را به آنان باز پس دادم …»
کوروش بزرگ، بنیانگذار سلسله هخامنشیان بهعنوان نخستین پادشاه جهان که به حقوق بشر پرداخته است، شناخته میشود. وی با فتح بابل میراث دار اولین شهر در جهان شد که قانونی مدون را به آیندگان هدیه داد. کوروش در کشوری که فتح کرده بود با نوعی ایدئولوژی ثابت و با هدف تأمین امنیت و صلح روبه رو شد.
یکی از مهمترین مواردی که کوروش در آئین کشورداری خود مد نظر قرار داده بود، تساوی حقوق زن و مرد است که در تاریخ بشریت تا ان زمان سابقه نداشته است.
بر اساس نظر نویسندگان یونانی، مردان ایرانی بسیار حسود بودند و همواره زنانشان را پشت بست و کلون نگه میداشتند. مثلاً گریشمن به نقل از پلوتارک (تمیستوکلس، بند 26) مینویسد: اغلب بربرها مخصوصاً ایرانیها درباره زنانشان طبعی بسیار حسود دارند. مردهای ایرانی بهشدت مواظبند تا چشم بیگانهای بر زنانشان نیفتد.
اما بر اساس مستندات و منابع ایرانی به نظر میرسد شرایط در واقعیت اینگونه نبوده و نمیتوان بهطور کامل به نوشتههای یونانیان استناد کرد. در این منابع مشخصشده که شرایط دستمزدها بهگونهای بوده که مرد و زن در کنار یکدیگر کار میکردند و از حقوق یکسان برخوردار بوده و حتی گاهی زنان کارهای سخت را به عهده داشتهاند.
به کمک لوحههای دیوانی تخت جمشید، تصویری کاملاً نو از ملکههای هخامنشی به دست میآوریم. باید اظهار داشت که زنان درباری در امور مربوط به خود سهیم بودند و بهدفعات، لوحههایی مبنی بر گزارش بازدید آنها از املاک یا کارگاهها وجود دارد.
از اسناد رسمی باقی مانده از عصر هخامنشی برمیآید که در دیگر بخشهای امپراتوری هخامنشیان نیز، مثلاً بابل و مصر، تکهمسری شیوه معمول و همگانی زندگی خانوادگی بوده است. در لوحههای دیوانی فقط گفتگو از زنانی است که در خدمت دولت هستند و یا به زنان درباری برمیخوریم و از صدها هزار زن دیگر که در طیف عملیات دیوانی قرار نمیگرفتند، خبری نمییابیم.
اینها زنهای پیشهوران و کشاورزان و یا زنهای مستقل ملاک بودهاند. به اینان تنها هنگام پرداخت مالیات محصول یا چهارپایان برخورد میکنیم. اسناد حقوقی برجایمانده از دیگر سرزمینهای امپراتوری، نشان میدهد که زنان این مناطق شخصیتهای حقوقی کاملاً مستقلی داشتهاند. این زنها بی آنکه چیزی از ثروت شخصی خود را از دست دهند و یا مالکیتشان به خطر بیفتد، میتوانستند دعوای حقوقی طرح کنند یا طلاق بگیرند.
در واقع باید اذعان داشت این سیرت نیکو و رفتار مبتنی بر بزرگمردی و آزادمنشی کوروش بود که نام وی را در زمره بزرگترین و درخشان ترین چهره های تاریخ قرار داده و امروزه هزاران سال پس از مرگ وی، نام کوروش همچنان الهام بخش آزادی خواهان و آزادگان جهان است.
کوروش علی رغم داشتن قدرت، اجازه صحبت و اعتراض و نقد را به مخالفانش داده و در عمل حتی دشمنانش را به قتل نمی رساند. وی به طور عملی به آزادی بیان، مذهب و تساوی حقوق همه مردم اعتقاد داشت و هیچگاه اقوام غیر ایرانی امپراتوری خود را مجبور به پذیرفتن مذهب خویش نکرد.
فراموش نکنیم که تاریخ بزرگترین داور و عادل ترین گواه است که اگر چه می توان آن را در کوتاه مدت با رنگ فریب، پوشاند اما در طول زمان حقیقت خود را آشکار کرده و هیچ یک از هزاران هزار حاکم جابری که ده ها کاتب به ذکر فضیلت های آن ها می پرداختند در تاریخ باقی نمانده و نقاب از چهره هایشان افتاده است در حالی که بزرگمردانی همچون کوروش همواره در تاریخ بشریت درخشیده و جایگاه واقعی خود را حفظ خواهند کرد.
فراموش نکنیم در طول تاریخ چند دهه و چند سده تنها در چند پاراگراف و صفحه خلاصه شده و اگرچه عمر انسان محدود است اما تاریخ به پهنای بشریت وسعت دارد.
دکتر احسان محمدحسینی – باستان شناس