وی همچنین مدرس دانشگاه تربیت مدرس است.با دکتر حنیف قلندری پیرامون حوزه تاریخ علم به عنوان رشته ای نسبتا جدید در حوزه علوم انسانی کشور به گفتگو نشستیم.
لطفاً مختصري در مورد بيوگرافي و سوابق علمي و پژوهشي خودتان بفرماييد.
در سال 1391 در رشته تاریخ علم دورۀ اسلامی دکتری خود راگرفتم . زمینه تخصصی کار من نجوم و به ویژه کیهانشناسی منجمان گذشته است. در این باره و در موضوعی مرتبط با رسالۀ دکتری ام دو مقاله نوشتهام و در این مدت پس از دفاع از رساله دکتری مشغول به تحقیق درباره دو موضوع دیگر مرتبط با پژوهشهای خود هستم که تاکنون چندین سخنرانی درباره آنها انجام دادهام. یکی سنت نگارش گروه خاصی از آثار نجومی گذشته که با عنوان کلی «کتابهای هیئت» شناخته میشوند و دیگری چگونگی تلقی گذشتگان از سرشت آسمان است.
اگر به عقب برگردید بازهم این رشته را انتخاب می کنید ؟
رشتۀ تحصیلی من در دوره کارشناسی ریاضی محض بود. بعد از مدتی به سبب علاقه به فلسفه تصمیم گرفتم که در آزمون کارشناسی ارشد برای رشته فلسفه علم اقدام کنم. در همان سال تاریخ علم نیز به عنوان یک رشتۀ جدید اضافه شده بود. بنده وهم دوره هایم به عنوان اولین پذیرفتهشدگان این رشته معرفی شدیم. از این رو چندان هم ورود من به این رشته انتخابی نبود. البته اگر در همان زمان درباره این رشته اطلاعات کافی داشتم بدون شک آن را انتخاب میکردم زیرا از حوزه پژوهشی که در آن فعالیت میکنم،بسیار خوشحالم.
مشوق اصلی شما در انتخاب این راه چه کسی یا چه چیزی بود؟
هیچ کس مشوق من دراین راه نبوده،جز آنکه علاقه خاص من به علوم انسانی و به ویژه فلسفه موجب شد در دروه کارشناسی کمکم از محیط علوم پایه محض فاصله بگیرم وبه حوزه علوم انسانی ورود پیدا کنم.
نقاط ضعف و قوت علمی کشوردر حوزه تاریخ علم را درچه مسائلی می بینید؟
پرداختن به تاریخ علم، به صورت دانشگاهی، در ایران عمر چندانی ندارد. با احتساب اینکه بنده و دوستان اولین گروه پذیرفته شده کارشناسی ارشد و دکتری آن هستیم عمر این رشته در ایران حدود 10 سال است، با این حال تاریخ علم مبتلا به همان مصایبی است که بیشتر رشتههای علوم انسانی دیگر نیز به آن دچار شدهاند. نبود فهم درست از پژوهشهای علوم انسانی، نبود محیطهای مناسب برای پژوهش، همارز پنداشتن تحقیقات این حوزه با علوم فنی و طبیعی و مشکلاتی از این دست ،گریبانگیر تاریخ علم و پژوهشگران این حوزه نیز شده است.
آینده علمی کشور را با وجود نخبگان در حوزه های مختلف از جمله حوزه علوم انسانی چطور ارزبابی می کنید؟
به نظر بنده ، با این نگاه کمی به پژوهش و تلاش برای کسب درآمد از پژوهش که هر روز بیش از پیش در محیط علمی کشور دیده میشود و تبدیل به رقابتی ناسالم برای پیمودن مسیر پیشرفت در حوزههای علمی شده است نخبهپروری به حاشیه رفته است. امروز واژه نخبه در برابر نام آن دسته از پژوهشگرانی قرار میگیرد که بتوانند علم خود را بفروشند یا فنی به فنون جامعۀ بشری بیفزایند. اگر متهم به سیاهنمایی نشوم این رقابت بالا بردن جایگاه کشور در تولید علمی در جهان، بدون در نظر گرفتن اینکه آیا جامعۀ علمی توان این کار را دارد یا خیر، ره به ترکستان است.
با این حساب تاثیر تولید مقالات علمی در کشور را چطور ارزیابی می کنید ؟
بخش بسیاری از مقالات ما مقالات اجباری هستند. زمینه پژوهش در ایران مهیا نیست. یک دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری مجبور است برای دفاع از پایاننامه یا رساله خود چندین مقاله علمی-پژوهشی در مجلات مختلف، به ویژه آنها که در نمایههای بینالمللی ردیف شدهاند، منتشر کند. پس از دفاع کجاست؟ آیا پژوهشکدهای برای ادامه دادن مسیر تحقیقات وجود دارد؟ پاسخ به این پرسش منفی است و پاسخ پرسش اول آن است که ناگاه در بازارکاری رها میشود که اغلب برای میزان تحصیلات او ارزشی قائل نیستند. همچون سؤال پیشین به نظر من این شیوه تولید علمی نمیتواند موجب پیشرفت و تولید علمی در کشور باشد.
No tags for this post.