نسبت «فلسفه فرهنگ و علوم انسانی» بررسی میشود
بیست و هفتمین نشست از سلسله نشستهای پژوهشکده مطالعات فرهنگی روایت با موضوع «نسبت فلسفه فرهنگ و علوم انسانی» با سخنرانی دکتر مالک شجاعی جشوقانی، دانش آموخته دکتری فلسفه معاصر دانشگاه تهران روز سهشنبه ۳ شهریور ماه ساعت ۱۷ در محل پژوهشکده روایت برگزار می شود.
ويلهلم ديلتاي ( ۱۹۱۱-۱۸۳۳) فيلسوف آلماني و از بنيانگذاران فلسفه قاره اي علوم انساني و به معنایی فلسفه فرهنگ در غرب می باشد. وی در پيش نويسي با عنوان «درباره مطالعه تاريخ علوم انساني، جامعه و دولت» (۱۸۶۵) تلقي خود از روان شناسي را صورتبندي كرد. به باور ديلتاي، مطالعه انسان در جامعه و تاريخ، وظيفه خاص دو رشتۀ علمي يعني منطق و روان شناسي است. منطق، ساختار مشترك علوم مختلف را نشان ميدهد، و روان شناسي نشان ميدهد كه چگونه محتويات ذهني از طريق فرهنگ و تاريخ متعيّن ميشوند. اساساً طرح اوليّه ديلتاي، يك روانشناسي اجتماعي يا فرهنگي بود.
هدف اين روان شناسي، تبيين اين معناست كه چگونه حيات نفساني دروني افراد، از طريق جايگاهشان در جامعه و تاريخ متعيّن ميشود. وي در طرح این سنخ از روان شناسی تا حدودي از «روان شناسي اقوام»، اثر استنتال و لازاروس و به ويژه از هگل و تفسيري كه از «روح عيني» ارائه داده، متاثر است. ديلتاي در دهة ۱۸۶۰، از اختلاف دیدگاهش با تلقی رايج زمانه از روان شناسی آگاه بود و روان شناسي فردگرايانه سنّت تجربی كه ذهن را به مثابه واحدي خود بسنده و مستقل از جامعه شناسي و تاريخ تلقی می کرد، نمي پذيرفت. به نظر ديلتاي، این سنخ از روان شناسي از تبيين يكي از يافتههاي بنيادي مكتب تاريخي – يعني اينكه «خود»، محصول جايگاهش در جامعه و تاريخ است – عاجز بود.
از سوی دیگر اين روانشناسي با حيات نفساني به عنوان اُبژهاي در ميان اُبژههاي طبيعت مواجه ميشود و بنابراين به نوعي شکاف ميان سوژه و ابژه را مفروض مي گيرد. در حالی که در علوم انسانی، نوعي اينهماني ميان سوژه و اُبژه وجود دارد و خودآگاهي، ذاتيِ سوبژكتيويته است و نه اينكه عارضي باشد.
علاقهمندان میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن ۶۶۱۷۶۱۲۳ تماس حاصل کنند. پژوهشکده روایت در میدان انقلاب اسلامی، ابتدای خیابان کارگر شمالی، کوچه ادوارد براون، پلاک ۱۲ واقع است.