به گزارش سیناپرس اردبیل، هنگامی که احساسات اولیه فیزیکی خود را از اضطراب به عنوان دلیلی برای نگرانی درک می کنیم، دلهره ما باعث ترشح آدرنالین می شود. نیاز ما به رهایی از اضطراب علائم ترس ما را افزایش می دهد. پذیرش این موضوع که اضطراب طبیعی است و ذاتاً خطرناک نیست، می تواند از کنترل خارج شدن آن جلوگیری کند. داشتن برخی از افکار، احساسات یا احساسات اضطراب هیچ خطری یا مشکل مضری ندارد. در واقع، احساسات فیزیکی مرتبط با استرس مثل لرز یا تپش قلب ناخوشایند هستند ولی ما را هوشیار و آگاه نگه میدارند. نوع دوم اضطراب شامل نحوه واکنش افراد به اضطرلب اولی که معمولا فیزیکی است میباشد. این دومین شکل از اضطراب است که افراد را به دردسر میاندازد.
هنگامی که احساسات فیزیکی اولیه (ناخوشایند اما بی ضرر) خود را از اضطراب به عنوان دلیلی برای نگرانی درک می کنیم، دلهره ما باعث ترشح آدرنالین در جریان خون می شود. این باعث میشود که اضطراب ما بیشتر شود، که معمولاً باعث فاجعهسازی و انتقاد از خود میشود. یک چرخه معیوب به وجود می آید و اضطراب از کنترل خارج می شود.
عامل مهمی که باعث ایجاد و تداوم این چرخه می شود، دیدن اضطراب به عنوان چیزی است که نباید داشته باشیم. نیاز ما برای رهایی از اضطراب علائم ما را افزایش می دهد. برای برخی، بیشتر شبیه بهمن است تا طوفان، زیرا شوک اولیه شناسایی لایههای شلی از زبالههای ذهنی و عاطفی را تکان میدهد تا زمانی که فرد از خفگی میترسد.
ما انتظار داریم که احساسات ما کاملاً یکنواخت باشد ما می خواهیم همیشه آرامش و شادی را احساس کنیم. در نتیجه، ما نمی توانیم ناراحتی یا خطر درک شده ناشی از احساس اضطراب را کنترل کنیم. ناتوانی ما در پذیرش طیف کاملی از احساسات عادی انسانی (از جمله اضطراب نوع اول) باعث تشدید پریشانی ما می شود (نوع دوم اضطراب).
ما ترجیح میدهیم آینده را پیشبینی کنیم و کاملاً اشتباه کنیم تا اینکه بپذیریم هیچ سرنخی نداریم که قرار است چه اتفاقی بیفتد.
منبع:psychology today
مترجم:پریناز نصرتی