بحث در اینباره که آیا لازمه مدرنیسم و تجدّدطلبی و علم و پیشرفت و عقلگرایی آن است که دین از ساحتهای زندگی بشر کنار گذاشته شود!! هرچند این تفکر از جمله مسائل مهم و مباحث سرنوشتساز و چالشبرانگیز بین اندیشمندان دینی و روشنفکران سکولار طی دهههای گذشته بوده است.
بحث در این درباره که صحّت این فرضیه و اینکه قایلان آن چه دلایلی بر ادعای خود اقامه کردهاند و آیا از نظر علمی و تاریخی، چنین ادعایی قابل اثبات است یا خیر و اینکه چگونه میتوان بطلان این ادعا را ثابت کرد، از جمله مسائل بسیار مهمی هستند که لازمه آن توسعه و پیشرفت و پاسخ مناسب به این دست از سوالات می-باشد.
اهیمت موضوع فوق بقدری است که در بخش¬های مختلف سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از جمله در بخش مبانی انسان شناختی، جامعه شناختی، دین شناختی و نیز در بخشهایی از افق و همچنین در تدابیر الگو به آن توجه شده است.
در همین راستا، با عنایت به اهمیت موضوع، پژوهشی است با موضوع «مطالعهی جامعهشناختی نقش مذهب در «توسعه بومی مستقل» در ایران بعد از انقلاب اسلامی؛ با تأکید بر آموزههای فقه سیاسی امام خمینی (ره)» .
در این پژوهش، هدف اصلی تبیین و واکاوي ریشههاي دستاوردهاي توسعهای بعد از انقلاب بـه عنـوان یـک پدیدهی منحصر به فرد و خاص تحت عنوان «توسعهی بومی مستقل» بر پایـه واقعیـات خـاص جامعـه ایران درنظر گرفته شده است. بدین منظور از چارچوب تحلیلی و مفهومی جامعهشناسی وِبِر در تبیین دگردیسیهای کیفی کـه در آن جامعهشناس میخواهد یک پدیدهی منحصربهفرد را تحلیل کند، استفاده شده است. طبق این چـارچوب در ایجاد تحول هم شرایط مهم است و هم عوامل؛ هر چند آمادگی عاملان از اهمیت بیشتري در نـزد وي برخـوردار است.
به نظر وبر، یکی از مهمترین عوامل مؤثر در آمادگی عاملان در انطباق با سلوك عقلانی [توسعه]، نیروهاي جادویی- دینی و احساس تکلیف مبتنی بر آنها است.
یافتههای حاصل از کاربست روش؛ «شباهت ساختاري» و «مقایسه تاریخی» با رعایت بسندگی معنایی و علی، جهت وارسی فرضیه تحقیق نشان میدهد که بین نظام هدف و وسیلهای که دولت و گروههای نوساز داخلی در بعد از انقلاب در تعقیب کنشهای توسعهای خود دنبال میکنند و نظام هدف و وسیلهای که امام خمینی (ره) در قالب آموزههای فقهی براي تقویت و کارآمدي دولت اسلامی در عصر غیبت ، در مواجهه با مقتضیات زمان، ارائه میدهد، شباهت ساختاري وجود دارد؛ یعنی اینکه آراء و اندیشههای امام خمینی (ره) در قالب نظریه ولایت مطلقه و فقه جامع توانسته است در قیاس با سنتگرایی مذهبی پیشین و همچنین فقه سیاسی اهل سنت در کشورهاي خاورمیانه، «شرایط ذهنی کافی» براي گروهها و دولت نوساز ایرانی در تعقیب فعالیتهای عقلانی- توسعهای و در نتیجه شکلگیری توسعهی بومی غیروابسته در ایران بعد از انقلاب را فراهم سازد.
*عزیز کلانتری-پژوهشكر علوم سياسي و دانش آموخته دكتري دانشگاه تهران
No tags for this post.