به عبارتی، رابطه مستقیمی بین تمدن، توسعه با رشد نهادهای علمی وجود دارد و سودای تمدن و پیشرفت بدون نهاد علم قدرتمند، به منزله نماد مهم خردورزی، سرابی بیش نیست و نتیجهای در بر نخواهد داشت.
آنجایی که از نهاد علم تنها صورت (فرم) بماند و این نهاد کارکردهای اصلی خود را از دست بدهد یا نداشته باشد، انحطاط خردورزی و زوال تمدنی آغاز میشود و یا اصولاً پیشرفتی رخ نمیدهد. وضعیت جاری خردورزی با تکیه بر نهاد اصلی آن، یعنی نهاد علم چندان موافق مسیر پیشبینی شده در سند الگو نیست و همسو شدن تدابیر پیشبینی شده با وضعیت جاری نهاد علم مستلزم بازنگری جدی در دیدگاههای حاکمیت نسبت به علم، نسبت به مدرکگرایی است.
جعل مدارک علمی، صورتگرایی علمی، جایگاه اندیشمندان، و برخی چالشهای جدی دیگر حاکم بر فضای علمی کشور است که نقش مهمی در پایین آوردن سطح خردورزی در جامعه معاصر ایران دارند.
در گذشته نهادهای معرفتی علم روز بدون هر گزینش و محدودیتی عرضه میشده و هر کس با هر مرام و مسلکی به درون نهاد علم راه داشته است، که نمونه آن را در دوره شکوفایی تمدن اسلامی در آزادی و رواج مناظرههای امامان شیعه (امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) با خداناباوران و …) یا امکان راهیابی ایرانیان و مردمان دیگر مناطق تحت سلطه اسلام در حوزههای مختلف علمی میتوان ملاحظه کرد.
افزون بر آن علم به یک شاخه و رشته خاصی محدود نیست و تمام علوم در رشتههای مختلف (پزشکی، الهیات، علوم انسانی و مهندسی و …) امکان پیدایش و گسترش دارند.
از سوی دیگر، تاریخچه تمدن اسلامی نشان میدهد علم مالکیتبردار نیست؛ همچنانکه زمان رونق علمی تمدن اسلامی مصادف با رکود علم در غرب (قرون وسطی) است و در آن زمان جریان علم حتی از غرب به سمت حوزه تمدن اسلامی شکل میگیرد و دانشمندان زیادی از سراسر جهان آن روز سرازیر مراکز علمی حوزه تمدن اسلامی شدند. اما، پس از آنکه تمدن اسلامی با سکون و انسداد معرفتی- سیاسی مواجه میشود، جریان علم پس از لختی سر از غرب در میآورد و به بیداری علمی در غرب و رنسانس کمک میکند و علوم برآمده در تمدن اسلام در مراکز علمی غرب تا مدتها مورد تدریس و بهرهبرداری قرار گرفت.
شکاف بین وضع موجود و وضع ایدهآل آشکار است و اینکه چگونه در مسیر دگرگونی مطلوب وضعیت نهادهای علمی- معرفتی به عنوان کانون خردورزی جامعه قرار گیریم نکتهای بسیار مهم و قابل تامل است.
این نشانهها بیانگر آن است که با تکیه بر این وضعیت و ارزشمند نبودن علم و پایین بودن جایگاه علم در حل مسائل جامعه، نمیتوان انتظار داشت که با این وضعیت مسیر پیشرفت را برای جامعه ایرانی هموار کند.
در نهایت بایستی به این نکته اشاره کرد که کممایگی خردورزی تاریخی در ایران معاصر نه تنها از سوی نهادهای اندیشهورز به عنوان یک مسئله دیده نمیشود، بلکه روندهای جاری در این نهاد به تشدید کممایگی میانجامد و این چالش جدی بر سر راه توسعه جامعه ایران و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خواهد بود.
در این راستا، برترشدن نهاد علم و خردورزی در افق پیشرفت سند الگو، مستلزم رفع چالش اساسی کم مایگی خردورزی از سوی نهادهای اندیشه ورز و اندیشه ای است که سند الگو می تواند گامی اساسی در تحول نظام علمی و تفکر در کشور تلقی شود.
*سیدمحمد میرسندسی- عضو اندیشکده امور اجتماعی و عدالت الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
No tags for this post.