مسئلهشناسی چیست؟
فرآیند کشف، فهم و درک آثار یک مسئله را مسئلهشناسی میگوییم. در واقع، مسئلهشناسی فعالیتی عملی در یک محیط واقعی است، اما این فعالیت عملی، جنبههای شناختی خود را ناظر به واقعیت خارجی نشان خواهد داد.
نکته اساسی در تعریف مسئلهشناسی در خود مفهوم «مسئله» نهفته است. متأسفانه در این موضوع که مسئله فرهنگی و اجتماعی چیست، تعاریف و مباحث فراوانی در میان صاحبنظران ایجاد شده است. اما شاید بهترین تعریف این باشد که مسئله را باید امری دانست که در بهترین حالت میتوان آن را امری خواند که «باعث اختلال و برهم خوردن نظم و تعادل شده است.» هنگامی که صحبت در خصوص امور اجتماعی و فرهنگی باشد، باید جنس این اختلال را امری اجتماعی تعریف کرد. اجتماعی بودن در اینجا به معنای «مرتبط به ساختار جامعه بودن» است.
باید به این نکته توجه داشت که نمیتوان هر امر فراگیری را امری اجتماعی دانست؛ چراکه ممکن است امری فراگیر و عمومی باشد، اما ساختاری و مربوط به اصل اجتماع نباشد و در عناصر روانشناختی ریشه داشته باشد که نسبت به عمومیت افراد وجود دارد. به عنوان مثال، همه افراد توانایی به خاطر سپردن یا قوه حافظه را دارند، اما نمیتوان آن را امری اجتماعی دانست.
نکته دوم درباره مسئله فرهنگی و اجتماعی این است که مسئله، امری «تاریخی» است و بر اثر روند تاریخی در طول زمان ایجاد شده است. با توجه به این نکته باید دانست از آنجایی که هر جامعه تاریخ و سرگذشت متفاوتی با دیگر جوامع دارد، باید اذعان داشت که مسائل خاص خودش را خواهد داشت.
مسائل یک جامعه اسلامی به دلیل تاریخ، فرهنگ و ساختارهای آن با دیگر جوامع متفاوت است. به این معنا که اثرگذاری بر مسائل اجتماعی و مسئله شدن یک امر در بعد تاریخی، محصول شناخت تراکمی نوع انسان در یک جامعه است که در مراحل بعدی تبدیل به فرهنگ میشود. فرهنگ و نظام ارزشی نسبت به موضوعات موجود در عرصه حیات اجتماعی انسان، اثرگذار است و آنها را رتبهبندی و اولویتدهی میکند. این امر سبب میشود تا در نتیجه برخی از امور برای یک جامعه مسئله شود و برای جامعهای دیگر مسئله نباشد.
نکته سوم درباره مسئله این است که مسئله فرهنگی و اجتماعی بهشدت متأثر از نظام ارزشی جامعهای است که مسئله در آن ایجاد میگردد. نظام ارزشی جامعه بسیاری از مسائل را اولویت میدهد و برخی را خارج از اولویت قرار میدهد. به این ترتیب برخی از مسائل به دلیل اهمیت نداشتن آن مسئله از نظام اولویتها خارج میشوند و هرچقدر هم که صورت بحرانی به خود بگیرند، همچنان مشکلساز تلقی نمیشوند و به صورت مسئله درنمیآیند.
نکته چهارم درباره مسئله، حساسیت مسئله اجتماعی به تغییر زمان و مکان است. با تغییر زمان و مکان، مسئله فرهنگی و اجتماعی صورتی متفاوت بهخود میگیرد و میتواند دستخوش تغییر شوند. باید توجه داشت که زمان و مکان را نمیتوان از مسائل فرهنگی به صورت کاملاً مجزا در نظر گرفت. مسائل فرهنگی در دل زمان و مکان ایجاد میشوند و باید سعی داشت که هر مسئلهای را در ظرف زمانی و مکانی مرتبط با خودش دید و تجربه کرد.
درباره پیدایش مسئله فرهنگی و اجتماعی، دو رویکرد غالب وجود دارد:
رویکرد اول بر این باور است که مسئله اجتماعی و فرهنگی در نتیجه دور افتادن افراد از فرهنگ خود اتفاق میافتد. در این شرایط افراد به اندازه کافی قادر به فهم یکدیگر نمیشوند تا در رابطه با یکدیگرند به طرز معناداری عمل کنند. هرمن، از صاحبنظران این رویکرد عقیده دارد مسائل اجتماعی هنگامی بروز میکنند و مسائل موجود زمانی وخیمتر میشوند که جامعهای ابزارهای تغییر را بهوجود آورد یا بپذیرد و در عین حال از درک پیشبینی یا رسیدگی به پیامدهای چنین عملی ناتوان باشد؛ بنابراین از این منظر مسئله اجتماعی و فرهنگی بیش از هر چیزی ناشی از ناتوانی جامعه در دست و پنجه نرم کردن با تغییر اجتماعی است.
رویکرد دوم مسائل فرهنگی و اجتماعی را به کشمکشهایی نسبت میدهد که بین منافع و ارزشهای گروههای مختلف جامعه وجود دارد. در این رویکرد مسائل از ناتوانی مردم در برقراری ارتباط با یکدیگر و یا واردشدن در عمل دستهجمعی ناشی نمیشوند، بلکه از تضادی بنیادی که ریشه در منافع و ارزشهای گوناگون افراد دارد سرچشمه میگیرند. ممکن است مسئله اجتماعی به دلیل شرایط محلی اجتماعی یا ساختار اقتصادی نامطلوب که موجب بروز نابرابریهای بزرگ یا بیعدالتیهای نهادینه میشود، رخ دهد که در این صورت وجود عدم تعادل و بنبستهایی که خروج از آن برای افراد محروم امکانپذیر نیست، به عنوان منشأ بروز مسئله موردنظر قرار میگیرد.
در پایان بهتر است به این موضوع بپردازیم که چرا باید به مسئله فرهنگی و اجتماعی پرداخت؟ مسئله اجتماعی میتواند اختلالها و نارساییهایی را در جامعه ایجاد کند. به دلیل همین امر، باید تلاش کرد تا این نارسایی را از عرصه جامعه زدود. از این حیث اولین و مهمترین بعد توجه به مسئله اجتماعی روشن میگردد. اما حل مسائل اجتماعی از این منظر نیازمند پیششرطهایی است که از آن جمله میتوان به همکاری عالمان علوم اجتماعی و سیاستمدارن و مسئولین اجرایی اشاره کرد.
با همکاری لازم میان بخشهای دولتی و حتی سازمانهای خصوصی متولی مسائل اجتماعی، راه برای فعالیتهای فراوان در زمینههایی قانونگذاری، سیاستگذاری و برنامهریزی فراهم میشود و از این طریق زمینۀ مدیریت بهتر مسائل اجرایی کشور مهیا خواهد شد. اگر به این باور برسیم که مسائل اجتماعی مانع رشد و توسعه کشور است، به سادگی به این نکته رهنمون خواهیم شد که مقابله و تلاش نظری و عملی با مسائل اجتماعی، راه را برای توسعه و رشد جامعه خواهد گشود و از این حیث مطلوبیتی مضاعف پیدا خواهد کرد.
منبع: پایگاه دبیرخانه شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی