محققان رویان موفق به شناسایی مجموعهای از مولکولهای تنظیمی موسوم به microRNA شدند که در سلولهای سالم و غیرسرطانی، غلظت بالا و در سلولهای سرطانی، بیان و غلظت پایینی داشتند، موضوعی که حاکی از توانایی بالقوه آنها در سرکوب رشد انواع سلولهای سرطانی است.
دکتر شریف مرادی، عضو هیات علمی پژوهشگاه رویان و نویسنده اول این مقاله که در مجله معتبر PLoS One منتشر شده است، در گفتوگو با دیدهبان علم با اشاره به این که در کنار رویکردهای سنتی مقابله با سرطان نظیر جراحی و شیمیدرمانی، رویکردهای امیدبخش جدیدی از جمله درمان شخصی شده و فردمحور سرطان ارایه شده است، اظهار داشت: رویکرد بالقوه دیگری که در سالهای اخیر مطرح شده مبتنی بر این دیدگاه است که کلیت سرطان احتمالاً یک یا چند پاشنه آشیل دارد که میتوان با هدفگیری هر کدام از آنها، لااقل چند نوع سرطان را با یک نوع درمان اما به صورت «خاص سرطان» درمان کرد!
وی تصریح کرد: در مقاله ای که اخیرا به چاپ رساندهایم این گونه استدلال کردیم که احتمالاً مجموعهای از microRNAهای با بیان بالا در سلولهای طبیعی و غیرسرطانی وجود دارند که همزمان بیان و فراوانیِ بسیار پایینی در سلولهای سرطانی دارند، موضوعی که حاکی از عدم تحمل شدن حضور این مجموعه از microRNAها توسط سلولهای سرطانی است.
مرادی خاطرنشان کرد: برای تست کردن این فرضیه، ما از دادههای پایگاه داده TCGA که بزرگترین پایگاه داده اومیکس سرطانی در دنیا است، استفاده کردیم تا بیان همه microRNAهای شناختهشدهی انسان را در ۱۴ نوع سرطان و ۱۴ نوع بافت نرمال متناظر بررسی کنیم. ارزیابی ما، یک مجموعه ۲۵ تایی از microRNAها را شناسایی کرد که همگی بیان بالاتری در حداقل ۱۲ تا از ۱۴ نوع بافت نرمال داشتند و همزمان در سلولهای سرطانی در سطح پایینی تولید میشدند!
عضو هیات علمی پژوهشگاه رویان و همکارانش این microRNAها را نورمومیر (normomiR) نامیدهاند تا آن ها را به عنوان گروهی از microRNAها با بیان بالا در بافتهای نرمال مختلف و همزمان بیان پایین در بافتهای سرطانی مختلفِ انسانی معرفی کنند. به این ترتیب، با موافقت داوران مجله، یک واژه تخصصی جدید در حوزه زیست-پزشکی، توسط محققان ایرانی وارد ادبیات بینالمللی زیستشناسی سرطان شد که در نوع خود، اتفاق ارزشمندی است.
مرادی افزود: ما در این تحقیق متوجه شدیم که بخشهایی از ساختار microRNAها بنام موتیف با ترتیب خاصی (به ویژه CCCG) در برخی از نورمومیرها وجود دارند که آنها را مشخص و معرفی میکنند، این در حالی بود که این موتیفها در microRNAهای پیشبرنده سرطان اصلا وجود نداشت.
یافته دیگر ما این بود که درصد بالایی از نورمومیرها را microRNAهای خاص ماهیچه یا همان مایومیرها (myomiRs) و همچنین برخی از microRNAها جایگاه ژنی Dlk1-Dio3 تشکیل میدادند که یافته بسیار جذاب و قابل تاملی بود، چرا که همان طور که میدانیم، بافت ماهیچه تقریباً هرگز سرطانی نمیشود (بسیار به ندرت سرطان میگیرد) و حضور مایومیرها به عنوان زیرمجموعهای از نومومیرها از این نظر قابل اعتنا بود. وی با بیان این که طبق این بررسی، میرهای مستقر در جایگاه Dlk1-Dio3 هم معمولاً خاصیت ضدتوموری دارند، خاطرنشان کرد: از آنجا که نورمومیرها بیان پایینی در انواع سرطانهای مختلف داشتند، ما این گونه فرض کردیم که سلولهای سرطانی بیان این میرها را پایین نگه میدارند تا از شرشان خلاص شوند! بنابراین تصمیم گرفتیم برخی از آنها را از لحاظ عملکردی در آزمایشگاه با تستهای ارزیابی رشد و بقا مطالعه کنیم.
به گفته مرادی طی این تحقیق، از بین ۲۵ نورمومیر شناسایی شده، ۹ کاندیدا که نمایندگانی از microRNAهای دارای موتیف CCCG، مایومیرها، microRNAهای جایگاه Dlk1-Dio3 و برخی microRNAهای دیگر بودند، انتخاب شدند و عملکرد تک تک microRNAها به طور مجزا در شش نوع سرطان مختلف (ردههای سلولی در آزمایشگاه) مطالعه شد. نتایج این مرحله از تحقیقات مشخص کرد که دو نورمومیر miR-206 و miR-381 رشد و زندهمانی پنج نوع سرطان از شش نوع سرطان مورد بررسی را مهار میکنند و به عنوان قویترین نورمومیرها در سرکوب سرطانهای مختلف شناسایی شدند. این microRNAها، رشد سلولهای طبیعی پوست موسوم به فیبروبلاست را چه به صورت تکی چه به صورت ترکیبی مهار نمیکردند. آنالیز شبکه تنظیمی این دو نورمومیر پیشنهاد می داد که آنها با تنظیم مسیرهای سرطانی مختلفی موجب سرکوب رشد سلولهای سرطانی میشوند.
مقاله مربوط به این تحقیق که آرین کمال از دانشگاه سارلند آلمان، حمیدرضا ابوالخیر از دانشگاه فنی سیدنی استرالیا، دکتر مرضیه ابراهیمی و دکتر حسین بهاروند از پژوهشگاه رویان، دکتر فرنوش فرهادی و دکتر علی شریفی زارچی از دانشکده کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف و دکتر چیت ساز از دانشکده کامپیوتر دانشگاه ایالتی کلرادو آمریکا نیز در تحقیقات آن مشارکت داشتهاند، در نشانی اینترنتی https://journals.plos.org/plosone/article?id=10.1371/journal.pone.0267291 قابل دسترسی است.
No tags for this post.