مبانی انسان شناختی پیشرفت در حکمت متعالیه
از نگاه حکمت متعالیه، منطق تحول و پیشرفت جامعه نمیتواند با هر معنا و مفهوم و هر الگو و راهبردی از توسعه، همگام و همراه باشد؛ زیرا از منظر این مکتب نهتنها آخرت با دنیا تعارض ندارد، بلکه آن دو را مکمل همدیگر میپندارد. به عبارت دیگر، انسان، تنها از طریق دنیا است که میتواند به کمال غایی خود برسد.
هدف و جهت توسعه از این منظر، عبارت از ارتقای مستمر جامعه یا نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و انسانیتر است و ازآنجاکه نقش انسان در ساخت چنین جامعهای برجسته است ،توسعهای مورد نیاز است که در تمامی ابعادش -اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی- راه را برای تحقق استعدادها و قابلیتهای انسان میسر سازد.
در این رویکرد، در پاسخ به این پرسش که امروزه چه مسائلی تحقق این آرمان انسانی را مخدوش نموده و کمبودهای بشر امروز در کدام ناحیه است میتوان گفت که انسان امروز با همه پیشرفتهای معجزهآسا در ناحیه علم و فن، از لحاظ انسانیت گامی پیش نرفته، بلکه به سیاهترین دوران خویش بازگشته است؛ با این تفاوت که از برکت قدرت علمی و فلسفی و ادبی خویش -برخلاف گذشته- تمام جنایتها را در زیر پردهای از تظاهر به انسانیت و اخلاق، نوعپرستی، آزادیخواهی و صلحدوستی انجام میدهد.
این، یکی از تناقضاتی است که منطق بشر امروز، گرفتار آن است؛ لذا ریشه مشکلات امروز بشر را در همین جا باید جست؛ همچنان که ریشه نیاز بشر به دین و معنویت و ایمان به خداوند متعال را نیز در همین جا باید به دست آورد.
بر اساس این، الگوی پیشرفت مطلوب -آنچنان که در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دیده میشود- ضمن تعریف صحیح مبدأ، مقصد و سعادت انسان، به امر معاش -که از ضروریات معاد است- نیز میپردازد؛ و شناخت سعادت و کمال انسان در گرو معرفت نفس است؛ و نفس، باب الله الأعظم و معرفت نفس، مادر تمام حکمتها و اصل تمام سعادتها است. بر اساس الگوی سعادت در حکمت متعالیه، انسان داراى قواى مختلفى است كه محصول حركت جوهرى و تكامل وجودى انسان هستند. لذّت و خیر هر قوه، ادراك امر ملائم با طبع و جوهر آن است.
در این بین، نفس ناطقه (قوه عقل) از لحاظ وجودى در مرتبۀ بسیار بالاترى نسبت به نفوس نباتى و حیوانى قرار دارد؛ لذا غایت مطلوب انسان، غایت عقلى است و اساس و سرچشمه هر نوع سعادتی، عقل است؛ البته نه هر عقلی؛ عقلی که منقاد و مطیع و فرمانبردار از عقول عالیه و مبدأ المبادی باشد.
به همین دلیل، اصل سعادت و خیر، طاعت خداوند بعد از معرفت او و رسیدن به مرحله «عقل مستفاد» است.
سعادت که امری اکتسابی و غیر فطری است و از طریق تعلیموتربیت کسب میشود دارای دو قسم دنیوی (شامل سعادت بدنی و خارجی) و اخروی (شامل سعادت عملی و علمی) است.
پیشرفت نیز که رابطه تنگاتنگی با سعادت دارد نمیتواند تکبعدی باشد؛ و وظیفه حکومتها، تأمین سعادت دنیوی و اخروی با از بین بردن عوامل فراموشی خداوند است که البته از طریق دو اقدام اساسی حاصل میشود:
1- قانون گذاری بر اساس وحی الهی و عقلانیت
2- دفع مفاسد برهمزنندگان اسباب دیانت و معیشت مردم.
*دکتر یحیی بوذرینژاد- سمت دانشیار دانشگاه تهران
No tags for this post.