پیشرفت اسلامی- ایرانی بر مبنای پیوند با ریشههای فرهنگی و بومی
به تبادل نظر و بحث پرداخته و شروع به استخراج شاخصها و نظریههای پیشرفت اسلامی- ایرانی پرداخته و برحسب دیدگاه پیوند، راهکارهایی را برای اجرا توصیه کنند و راهنمای مجریان در فعالیتهای عملی شوند. بر حسب دیدگاه پیوند، توسعه بدون آگاهی و شناخت عناصر و معرفهای فرهنگ بومی و سنتی به موفقیت دست نخواهد یافت. از این رو لازم است که مثل پیوند گیاهان که پیوند بر روی تنهای که ریشه در خاک دارد، انجام میگیرد، عناصر جدید توسعه نیز بر روی فرهنگ جاری و ساری این کشور، پیوند بخورد تا به موفقیت دست یابد. بر خلاف دیدگاه برخی محققان که اعتقاد به حذف کامل موارد و نشانههای سنتی و القای کامل موارد توسعهای دارند متأسفانه این دیدگاه در ایران هیچ وقت به موفقیت دست نیافته است چنانکه تاریخ نیز این را نشان داده است.
توسعه در این مدت یعنی حدود دو قرن عبارت شده بود از: توسعه صنعت و تکنولوژی و رشد اقتصادی با تکیه بر استعمار و استثمار کشورهای فاقد این نوع توسعهها. فضای حاکم بر جهان نیز عبارت بود از همسویی با کشورهای توسعهیافته و تقلید و کپیبرداری از آنها بدون توجه به داراییهای مادی و معنوی خود جوامع، به طوری که تنها راه پیشرفت، تقلید و پیروی از مسیر کشورهای پیشرفته قلمداد شده بود.
از دهه 60 مبحث توسعه وارد فازهای جدیدی شد و توسعه فقط در رشد اقتصادی و فناوری خلاصه نشد و موضوعات توسعه اجتماعی و فرهنگی در سالهای اخیر بیشترین نفوذ را در حیطه معنایی توسعه به دست آوردهاند و از توسعه به مثابه آزادی و احترام به حقوق انسانها و عدالت اجتماعی و مواردی از این قبیل یاد میشود. در واقع توسعه، از تمرکز بر «جسم و ماده» به سمت تمرکز بر «معنا و امور غیرمادی» نظیر آزادی و حقوق برابر، افزایش فرصتهای بیشتر و … حرکت کرده است. به نظر ما، توسعه در این معنا، شامل تمامی انسانها و جوامع شده است و میتوان برحسب آن در سرنوشت و زندگی آنها تغییر و پیشرفت را مشاهده و فارغ از مرزها و دولتها برای انسانها، زمینههای توسعه و پیشرفت را مهیا کرد.
در ایران نیز ورود مباحث توسعه را باید از حدود یک قرن پیش و همزمان با توسعه روابط ایران و کشورهای اروپایی دانست که زمینه مراودات و رفت و آمد بین حاکمان ایران و اروپا برقرار شده بود. لیکن زمینه اصلی ایجاد تغییرات را باید اعزام دانشجویان به کشورهای غربی و تأسیس مدارس به شیوه جدید در ایران دانست که به عاملان تغییر در سالهای بعد در ایران تبدیل شدند. تلقی تحصیلکردههای ایرانی و روشنفکران در آن زمان، به تبعِ تلقی جوامع عقبمانده دیگر جهان، عبارت بود از اینکه تنها مسیر توسعه، توسعه به شیوه غربی است.
در سالهای اخیر با رواج نظریههای پساتوسعهای، پساصنعتی و پسافوردی از قالب جدیدی از توسعه بحث میشود که متفاوت از شکلهای قدیمی توسعه در سطح جهان بوده است. در این نظرات بیشتر بر محلیگرایی و توسعه در سطح خرد تأکید میشود تا توسعه در سطح ملی و کلان؛ از طرف دیگر بر از بین رفتن مرزها و نقش دولتها و گسترش نفوذ جنبشهای اجتماعی و فراملی تأکید میشود که مرزهایی را برای خود در نظر نمیگیرند و در سطح جهانی به فعالیت میپردازند.
پیشرفت، تواناییهای بالقوه انسان را به فعل در آوردن است و برای این منظور باید زمینههایی که باعث پیشرفت و توانمندسازی افراد میشود را گسترش دهیم. با توجه به نظریات مطرح توسعه و پیشرفت میتوان گفت که برای کشور ایران برحسب دیدگاههای امپریالیستی میتوان این فرض را در نظر گرفت: امپریالیسم، ایران را به همراه کشورهای کمتر توسعهیافته در قالب یک سیستم همگانی، وارد زنجیره معاملات مربوط به سرمایهداری انحصاری میکند و از این راه، به عقبماندگی ایران دامن میزند و بحرانهای درونی خویش را به تعویق میاندازد. برای کشور ایران بر حسب الگوی نوسازی نیز حرکت از فرهنگ سنتی به سوی فرهنگ جدید است.
بر اساس این دیدگاه، اصولاً نظام ارزشی که نظمی مذهبی و سنتی دارند مانعی در راه توسعه هستند. در الگوی نوسازی شاهد تغییرات خانواده و رفتن به سمت خانواده هستهای، شایستهسالاری، شهرنشینی، صنعتی شدن، مشارکت اجتماعی، گسترش رسانهها و عقلایی ساختن سازمان اجتماعی هستیم. همچنین برحسب مکتب وابستگی، ریشه عقبماندگی را در وضعیت فرهنگی و اجتماعی داخلی کشورها میدانست که راه برونرفت از آن پیروی از مسیرهای توسعه ملل غربی بود. نظریه وابستگی ریشه عقبماندگی ایران را در روابط با کشورهای سرمایهداری مادر میدانست.
برحسب تئوری نظام جهانی، نابرابری اصل اساسی و نیروی محرک نظام جهانی میباشد و شکاف فزاینده ایران با کشورهای توسعهیافته، مکانیزم همیشگی عملکرد اقتصاد جهانی است. در الگوی پیوند الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت با الگوی غربی توسعه، با تأکید بیشتر بر روی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، باید بر این نکته تأکید کنیم که برای طراحی نظریه اسلامی- ایرانی پیشرفت در ایران ضمن توجه به نظریات سطح خرد و کلان، نیازمند اهتمام به نظریاتی با سطح میانه هستیم که تا حدودی منتج از جریانات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران باشد.
*مرحوم دکتر مهدی طالب استاد فقید گروه علوم اجتماعی دانشگاه تهران
دکتر حسن بخشی زاده؛ کارشناس ارشد حوزه جوانان وزارت ورزش و جوانان
No tags for this post.