مقصود از رشد اقتصادی، افزایش تولید ناخالص داخلی نسبت به سال قبل است. درباره رشد اقتصادی، این مسئله مطرح است که منافع این رشد به کدام دهکها و اقشاری از جامعه میرسد؟ آیا گروههای محروم و کمدرآمد نیز به صورت متناسب، از منافع رشد اقتصادی منتفع میشوند و سهم درآمد فقرا بهبود مییابد؟
مساله مهمتری نیز مطرح است که اگر رشد اقتصادی، سبب توزیع نابرابر فرصتها شود، نتیجه آن، توسعه نامتوازن است. از طرف دیگر، اگر این رشد، اشتغال غیرمولد ایجاد کند، چه نتایجی به دنبال دارد؟
رشد فراگیر، فرصتهای برابری برای مشارکتکنندگان اقتصادی ایجاد میکند تا تمام بخشهای جامعه از آن، منتفع گردند و در ایجاد رشد اقتصادی، مشارکت کنند. از نتایج فراگیری رشد اقتصادی این است که فقر و نابرابری را کاهش میدهد و به افراد در حاشیه، نفع میرساند.
بنابراین، اهداف توسعه باید فراتر از صرفاً افزایش GDP باشد و فقر و نابرابری را نیز کاهش دهد. در این صورت، رشد اقتصادی، هدفی میانی میشود و ابزاری برای کاهش فقر و نابرابری و ایجاد اشتغال و رفع محرومیت افراد است. اگر رشد بخواهد فراگیر باشد و فقر و نابرابری را کاهش دهد، خودبهخود اتفاق نمیافتد و منافع رشد اقتصادی بهخودیخود به طبقات پایین فرونخواهد چکید؛ لذا باید سیاستهای رشد اقتصادی به گونهای تدوین و اجرا شود که به کاهش فقر و نابرابری بینجامد.
بنابراین، یکی از چشماندازهای مهمی که الگوی اسلامیایرانی پیشرفت به آن توجه کرده است، رشد اقتصادی فراگیر است. با توجه به رشد جمعیت و نیازهای فزاینده آن، بدون رشد اقتصادی فراگیر نمیتوان به نیازهای جمعیت فزاینده کشور پاسخ داد.
*سیدحسین میرجلیلی-عضو اندیشکده اقتصاد الگوی اسلامیایرانی پیشرفت
استاد تمام اقتصاد، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
No tags for this post.