وی که در سال 68 كارشناسي ارشد معارف اسلامي و علوم سياسي خود را از دانشگاه امام صادق (ع ) گرفته دارای فوق ليسانس علوم سياسي و دكتراي علوم سياسي از دانشگاه تولوز 1، فرانسه است.
دهشیری دبير دومين همايش روابط فرهنگي جمهوری اسلامی ايران و جمهوري خلق چين بوده و عضو شوراي راهبردي ISC، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، پايگاه استنادي علوم جهان اسلام است. دکتر دهشیری معاون نمایندگی دائم جمهوری اسلامی نزد یونسکو و معاون سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و معاون آموزشی وپژوهشی مرکز مطالعات جهانی است.تمامی این مسئولیت ها بهانه ای شد تا با این استاد برجسته گفت وگوی اختصاصی داشته باشیم.
چرا وارد حوزه علوم انسانی شدید و اگر به عقب بازگردید باز هم این رشته را انتخاب می کنید؟
من به دلیل علاقه ای که به مسائل سیاسی داشتم از دوران دبیرستان به تحلیل مسائل سیاسی علاقه مند بودم و به تحلیل این مسائل می پرداختم و در زمان دانشجویی در انجمن اسلامی فعال بودم .
اگر زمانی فرصت بازگشت به عقب را داشته باشم، بازهم این رشته و مسلما علوم سیاسی را انتخاب می کنم.زیرا هم معتقدم بایستی در این حوزه به نظریه پردازی پرداخت تا بتوانیم نظریات بومی را در سطح بین المللی مطرح کنیم و هم معتقدم که بایستی دانشجویان نخبه را تشویق کنیم که در عرصه سیاست که به قول ارسطو «این عرصه جای نخبگان جامعه است» وارد شوند.
با وجود نخبگان بسیاری که در این حوزه داریم ، چقدر با جهان فاصله داریم؟
به نظر میرسد که در غرب نظریه پردازی روبه افزایش است و درایران بیشتر نگاه تحلیلی به روند تحولات مورد توجه است.بنابراین اگر بتوانیم اینها را به صورت نظام مند با همفکری اساتید به شکل نظریه تبدیل کنیم، موفق خواهیم بود این تحلیل های موردی به صورت خاص به یک نظریه تبدیل شوند.
چرا علوم انسانی در ایران مهجور مانده است؟
در عرصه علوم انسانی ما بیشتر بر محتوا تکیه داریم و از روش های نوین تاحدود زیادی غفلت کرده ایم، به عنوان مثال آنچه که تحت عنوان مطالعات میان رشته ای اکنون درایران مورد توجه قرار گرفته،حدود یک دهه پیش در غرب به آن توجه شده است. بنابراین به نوعی از نظر محتوایی اهتمام داشتیم به اینکه کار بیشتری انجام دهیم اما از نظر روشی متاخر بودیم. نکته دوم اینکه از نظر محتوایی هم باز نتوانستیم آنطور که باید به نظریه پردازی بپردازیم.یعنی دیدگاه های بومی خودمان راعرضه کردیم اما آن را درغالب نظریه ای که سازگاری درونی داشته باشد ،کمتر ارائه داشته ایم .این ضعف ناشی از این است که در جامعه ما کمتر درجهت اصلاح نظریه های قبلی همگام برداشته ایم. در واقع هر فرد تلاش داشته نظریه جدیدی بدهد در حالی که در غرب نظریه های قبلی بازسازی ، اصلاح و به شکل نوینی عرضه می شود.مثلا اگر رئالیسم ضعیف جلوه گر می شود نئورئالیسم در طرف دیگر جلوه می کند. درحالی که در ایران تلاشی برای نومطهریسم ارائه نکردیه ام تا بتوانیم نظریات ایشان را با شرایط جدید ارائه دهیم.درنهایت سعی شده که فرد نظریه جدید عرضه کند و این موجب می شود ساختارهای فکری که شبیه هم هستند نتوانند به عنوان یک نظریه نوین مطرح شوند.
تولید مقالات از نظر کمی و کیفی در حوزه علوم انسانی چگونه است؟
من معتقدم که مشکل اصلی کشور این است که مقاله تولید می شود، اما خوانده نمی شود .یعنی میزان خوانده شدن مقالات تولید شده کشور در مقایسه با میزان تولید برابری می کند و این برای کشور مناسب نیست .در واقع بایستی مثلا 10 مقاله خوانده شود تا یک مقاله تولید شود. به دلیل اینکه در کشور ما ارزیابی براساس تولید مقالات قرار گرفته به نوعی نقد و ارزیابی نظرات قبلی یا بازسازی آنها کمتر مورد توجه است.فرد نظریات قبلی را به نام خودش با یک روتوش مختصر عرضه می کند و اگر اینگونه پیش برویم مالکیت فکری در ایران روبه خدشه دار شدن می رود.
چه توصیه ای به دانشجویان در حوزه علوم انسانی دارید؟
توصیه می کنم در ارجاع رعایت امانتداری را به جا آوردند و اگر به اصل مقاله ای دسترسی ندارند آن را ذکر نکنند . متاسفانه به دلیل اینکه برخی دانشجویان به منابع لاتین اشراف یا دسترسی ندارند به منابع فارسی رجوع می کنند و بعد به منابع لاتین ارجاع می دهند که ازامانت داری خارج است.
نکته دیگر اینکه زبان خود را تقویت کنند .من معتقدم به نوعی ترجمه همچنان باید در دستور کار قرار بگیرد ولی نباید در ترجمه توقف کنیم .بنابراین دانشجویان باید ترجمه متون خارجی را یادبگیرند و نسبت به آن آگاهی پیدا کنند.همچنین نسبت به روندهای فکری که در غرب صورت می گیرد اشراف داشته باشند که درعین حال بتوانند نظرات دینی را متناسب با پیشرفت های علوم انسانی که رخ می دهد ، سوق دهیم.
No tags for this post.