به گزارش سیناپرس، تقریبا همگی ما در دوران کودکی در لحظاتی که منتظر کادوهای تولدمان بودیم زمان کندتر از هر موقع دیگری سپری می شد. یا برای رسیدن به تعطیلات تابستانی روزها را می شمردیم و زمان زیادی را باید صبوری می کردیم. در واقع می توان گفت درکودکی زمان بیشتری داشتیم یا بهتر است بگوییم هر رویدادی زمان بیشتری را صرف می کرد تا اتفاق بیفتد.
اما آیا با افزایش سن انسان، در جوانی یا میانسالی باز هم به همان اندازه وقایع زندگی برای رخ دادن زمان صرف می کند؟
بسیاری از ما که در سنین بزرگسالی هستیم، دست کم یک بار چنین حسی نسبت به زمان داشته ایم. برای مثال بارها گفته ایم که فاصله میان روزهای تعطیل هفته کوتاه تر شده یا سال نو و نوروز زودتر از آنچه فکر می کردیم فرا رسیده است.
بیایید کمی به موضوع گذر زمان و نسبت آن با سن کمی دقیق تر شویم؛ آیا تا کنون از خود پرسیده اید یک سالمند چگونه مدت زمان طولانی روی صندلی پارک می نشیند بدون آنکه احساس کسالت یا بی حوصلگی کند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت، دانشمندان ثابت کرده اند که خیر سالمندان درکی که یک کودک از گذر زمان دارد را ندارند و در واقع زمان آنگونه که برای یک کودک پنج ساله سپری می شود با یک فرد هفتاد ساله متفاوت است.
تحقیقات ثابت کرده اند احساس گذر زمان نسبت مستقیمی با سن دارد و درست بعد از سی سالگی زندگی روی دور تند قرار می گیرد. به گزارش سیناپرس، در این رابطه و با اشاره به افزایش توانمندی ها در عملکرد زندگی با دکتر محمد کامران درخشان، روانپزشک و فوق تخصص سایکوسوماتیک (پزشکی روان تنی) به گفتگو پرداختیم. شرح این گفتگو را در ادامه می خوانید؛
درخشان، در تعریف زمان می گوید؛ ابتدا باید گفت به طور کلی زمان برای ما پدیده ای ملموس است که اما هیچگاه اطلاعات بشر از مفهوم زمان کافی نبوده است. بنابراین باید گفت زمان مولفه ای است که برای متفکران، فلاسفه و دانشمندان ماهیتی مرموز داشته و از نظر روانپزشکی ابزارهای لازم برای شناخت زمن را در اختیار نداریم.
وی معتقد است؛ در یک صد سال اخیر برخی پیشرفت های علمی در زمینه فیزیک و نسبیت نشانگر پیشرفت علم در فهم زمان بوده است. اما باید بدانیم معماهای زیادی هنوز درباره زمان وجود دارد که حل نشده باقی مانده است.
درخشان می گوید؛ حاصل زندگی در بستر زمان برای انسان ایجاد یک تجربه است؛ به گونه ای که آن را به سوی آینده سوق می دهد و انسان حس می کند که اختیاری درباب بسیاری از مولفه ها در زندگی ندارد و اگر غفلت بورزد کسی منتظر آن نیست. در علم روان شناسی به این فرآیند احساس فرصت از دست رفته می گوییم. در واقع تجربه ای که ما از زندگی در بستر زمان به دست می آوریم با افزایش سن پخته تر می شود.
می توان گفت تکراری بودن وقایع در ذهن تاثیر زیادی بر احساس گذر زمان می گذارد. اینکه ما در کودکی منتظر خرید یک دوچرخه از سوی والیدینمان هستیم اتفاق تازه ای است اما مشابه چنین اتفاقاتی در زندگی به قدری تعدد دارد که در سن بزرگسالی چندی طول نمی کشد ما خودروی محبوبمان را می خریم.
این روانپزشک با اشاره به اهمیت کسب تجربه در گذر زمان می گوید؛ با عمیق شدن انسان نسبت به مسائل زندگی یاد می گیرد که قدر زمان را بیشتر بداند و متوجه می شود که زمان آبستن فرصت های زیادی است؛ بنابراین باید هوشیار باشد. در نتیجه تجربه ها در زندگی باعث می شود که انسان فکر کند زمان برایش در بزرگسالی تند می گذرد و کودکان به دلیل عدم تجربه و تازه بودن موضوعات نسبت به بزرگسالان احساس می کنند که زمان دیرتر می گذرد.
درخشان معتقد است؛ از نظر علمی زمان مولفه ثابتی است که برداشت ما از آن متفاوت است و گاهی اینگونه به نظر می آید که تند تر یا کند تر می گذرد.
در این میان عملکرد ذهن و مغز مولفه مهمی است که در پاسخگویی به گذر زمان در سنین مختلف متفاوت است و در واقع دلیل اصلی داشتن این حس متفاوت همین امر است.
این فوق تخصص سایکوسوماتیک، ذهن را عامل موثری در احساس گذر مان می داند و معتقد است؛ وقتی انسان به دنیا می آید شناخت آن از محیط اطرافش از طریق حواس پنج گانه است. این حواس پنج گانه در دوران کودکی نوجوانی و حتی جوانی بسیار قوی عمل می کنند؛ اما به تدریج رو به افول می رود. در حقیقت کندتر و ضعیف تر می شود. اما انسان از نظر عقلی و قدرت تجزیه تحلیل مسائل عمیق تر می شود. این عمق بیشتر باعث می شود که بتواند با زمان ارتباط بیشتری دریافت کند.
وی در ادامه می گوید؛ در واقع با افزایش سن و تجربه برداشت ما از زمان هم تغییر می کند به همین دلیل یک کودک با یک فرد میان سال یا کهنسال درک متفاوتری از زمان دارند.
راهکارها چیست؟
تجربه ثابت کرده است که یکی از راهکارهای مهم در بحث برخورد با احساس گذر سریع زمان در دوران بزرگسالی برای پیشگیری از اختلالات روانی است که عدم توجه به گذشته و آینده و غرق شدن در لحظات کنونی زندگی می تواند رویکرد مناسبی باشد.
درخشان در این باره می گوید؛ امکان دارد که افراد در طول زندگی دچار اختلالاتی نظیر اضطراب، ترس، نگرانی و پریشانی شوند. این افراد شاید نتوانند از دانش کافی برخوردار باشند؛ تا عملکرد مناسبی ارائه دهند؛ بنابراین دچار اختلال عملکردی می شوند. یکی از مهارت های ویژه مطرح شده در علم روانشناسی، مدیریت زمان است. بسیاری از افراد که این توانایی را ندارد. به همین دلیل به اختلالات روانی مبتلا می شوند در واقع به دلیل عدم دانش کافی که دارند احساس می کنند که قربانی زندگی شده اند.
وی معتقد است؛ اگر افراد مهارت های پایه و بنیادی در روان را کسب کند در طول زمان میتواند این تجربیات را به مهارت هایش اضافه کند و در نهایت می تواند عملکرد مناسبی داشته باشد در این شرایط زمان برایش یک فرصت و بستری است که بتواند راه شادکامی را طی کند.
به گفته این متخصص، موفقیت در بستر زمان نیازمند دانش و مهارت کافی است و جوانان ما نیازمند بهره گیری از این مهارت ها در زندگی هستند تا عملکرد بهتری داشته باشند و این مهارت ها صرفا در حوزه علوم تجربی نیست. بنابراین از آموزش و پرورش انتظار می رود که دانش و مهارت کافی زندگی را به فرزندانمان یاد بدهند. هر چقدر مهارت های لازم را کسب کنیم می توانیم مدیریت زمان بهتری داشته باشیم و به احساس خوشبختی برسیم.
گزارش: مهتاب دمیرچی
No tags for this post.