او سال 1358 در تبریز متولد شده است. حسینیان در دبیرستان تیزهوشان تبریز تحصیل کرده و مدال آور المپیاد شیمی در سال 1375 است. او سال 1376 با کسب رتبه 124 رشته تجربی در کنکور سراسری و قبولی در دانشگاه علوم پزشکی تهران، عازم تهران شد. او در نهایت در سال 1384 موفق به کسب مدرک دکترای خود از این دانشگاه شد و بلافاصله با شرکت در کنکور سراسری، در رشته روان شناسی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه تحصیل داد و در سال 1389 نیز موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد رشته روان شناسی گرایش روانسنجی خود از این دانشگاه شد. اکنون او در حال تحصیل برای اخذ مدرک دکترای روان شناسی عمومی از دانشگاه علامه طباطبایی است.
چاپ سه کتاب در حوزه کودک و نوجوان و انتشار چندین مقاله علمی از دیگر فعالیت های علمی و پژوهشی او محسوب می شود.
چه عاملی باعث شد تا رشته روان شناسی را انتخاب کنید؟
در دوران تحصیلم در رشته پزشکی، به دلیل علاقه زیادم به حوزه کودک و نوجوان، بحث های مشاوره تحصیلی زیادی انجام می دادم. علاقه زیادم به این حوزه باعث شد تا در رشته روان شناسی ادامه تحصیل دهم. از سال 1386 نیز که سردبیری نشریه کودک و نوجوان را برعهده گرفتم، به طور تخصصی به این حوزه ورود پیدا کردم زیرا حوزه کودک و نوجوان و بحث فرزند پروری والدین یکی از مباحثی است که پرداختن به آن در ایران از اهمیت خیلی زیادی برخوردار است.
چرا پرداختن به حوزه کودک و نوجوان از اهمیت زیادی برخوردار است؟
والدین با رعایت چند اصول ساده می توانند گامی موثر برای تربیت فرزندان شان بردارند. متاسفانه والدین ایرانی نوع برخورد با کودک شان را بلد نیستند. والدین نمی دانند که آیا باید کودک شان را تربیت کنند یا نکنند؟ آنها مطلع نیستند چه زمانی باید کودک شان را تربیت کنند. در واقع والدین آگاهی نسبت به اصول ساده علمی تربیت بچه های خود ندارند و با وجود داشتن سواد، فاقد مهارت های فرزند پروری هستند. مشکلات بعدی کودکان نیز از همین جا ناشی می شود. اکنون در بحث پرورش کودکان و نوجوانان سه گروه کودکی یک( کودکان زیر شش سال)، کودکی دو( کودکان هفت تا 12 سال) و نوجوانی(نوجوانان 13 تا 18 سال) در نظر گرفته شده است.
هرکدام از این گروه ها، ابعاد تربیتی مختلفی دارند. اولویت تربیتی در شش سال نخست، ساختن شخصیت کودکان است. ساختن مهارت ها و رفتارها از اولویت تربیتی شش سال دوم است. در شش سال سوم نیز اولویت تربیتی باید به ساختن هویت و هنجارها اختصاص پیدا کند. هریک از این شش سال زندگی نیز مهارت های خاص خود را می طلبند. به عنوان مثال در شش سال نخست کودکی باید به تفاوت پرورش کودکان در مقاطع سنی نوزاد تا 2 سال، 2 تا 4 سال وهمچنین 4 تا 6 سال توجه کنیم. متاسفانه والدین متوجه تفاوت پرورش کودکان در این مقاطع سنی نیستند. این مساله باعث ایجاد پایه های اولیه تقابل و شکاف نسلی در خانواده ها شده است.
تقابل و شکاف نسلی در خانواده ها چه پیامدهایی به دنبال دارد؟
هم اکنون ارتباط میان نسلی در جامعه ایران به درستی تعریف نشده است و کودکان و نوجوانان که جزو آسیب پذیرترین اقشار جامعه هستند، در ساختاری نامنسجم در حال رشد و پرورش هستند. اکنون میان سه ضلع تربیتی کودکان( والدین، آموزش و پرورش و صدا و سیما) هماهنگی و تناسب زیادی وجود ندارد. هریک از این اضلاع تربیتی مجزا عمل می کنند. این مجزا عمل کردن باعث بهم ریختگی هویتی و روانی نسل جدید شده است. مثلا مهارت های زندگی و ارتباطی باید در سنین زیر 6 سال در درون خانواده ها شکل گیرد و در مدرسه نهادینه شود. اکنون این مهارت به درستی در جامعه شکل نگرفته است بنابراین ما فرصت تربیتی کودکان زیر 6 سال را تقریبا از دست داده ایم. همچنین این امر سبب شده تا ارتباط و گفتگوی بین نسلی به درستی شکل نگیرد. یکی از مشکلاتی که باعث ایجاد تفاوت ارتباط و گفتگوی بین نسلی می شود، این است که نسل های گذشته می خواهد نسل های جدید را بر اساس الگوهای گذشته تربیت کند.
در حالی که کودک و نوجوان امروزی با مجهز بودن به تکنولوژی مدرن، حرف نسل قدیم را گوش نمی کند. به مرور زمان این تفاوت ها به اختلاف و اختلاف ها به فاصله، فاصله ها به شکاف و شکاف ها به گسست و در نهایت به تقابل منجر می شود. در حال حاضر یکی از معیارهای گفت وگوی بین نسلی، پذیرش تفاوتهاست. متاسفانه ما در جامعه ایرانی این اختلاف ها را به رسمیت نمی شناسیم. این شکاف ها و اختلاف ها، جامعه را دچار بحران و مشکل می کند. طبق تحلیل های انسانی و روان شناختی به عمل آمده اگر با چنین روندی پیش برویم، طی سال های آینده با بحران جدی مواجه خواهیم بود. من به عنوان یک فرد دانشگاهی نسبت به این بحران هشدار می دهم.
جدا از این مسایل ما اکنون در جامعه دچار چالش های اجتماعی زیادی در حوزه سلامت و روان هستیم. در حال حاضر جهاد دانشگاهی علوم پزشکی شهید بهشتی برای رفع این مشکلات و چالش ها چه اقداماتی انجام داده است؟
بحث سالمندی، یکی از مهمترین معضلاتی است که کشور طی 10 تا 20 سال آینده به شدت با آن مواجه خواهد شد. متاسفانه هنوز اقدام اساسی در کشور پیرامون این موضوع انجام نشده است. ما در مجموعه جهاد دانشگاهی علوم پزشکی شهید بهشتی به دنبال این هستیم با ارایه برنامه های آموزشی، پزشکی و ارایه خدمات درمانی طی دو سال آینده، قطب علمی سالمندی کشور شویم.
انفورماتیک سلامت، هوش مصنوعی و داده کاویی از دیگر مباحثی است که ما اکنون در این مجموعه پیگیری آن هستیم؛ هوش مصنوعی جزو نیازهای آینده کشور است که باید به صورت جدی به این حوزه ورود پیدا کنیم. هرچند در بحث داده کاوی نیز اکنون اطلاعات زیادی در کشور داریم اما هیچ وقت این اطلاعات به دانش تبدیل نمی شود.
ما در مجموعه جهاد دانشگاهی اطلاعات خام تمامی حوزه ها، از جمله سلامت روان، سالمندی و …. را برای ارتقای کیفیت زندگی مردم، جمع آوری و تبدیل به دانش و اطلاعات کاربردی می کنیم. همچنین در بحث طبع فراگیر( طب سنتی و مکمل) نیز کارگروه هایی تشکیل داده ایم. رویکردمان این است که بتوانیم طب سنتی و مکمل را با انجام کارهای پژوهشی و علمی به جلو پیش ببریم. در واقع ما به دنبال این هستیم تا رابط خوبی میان ساختار رسمی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با نیازهای عمومی جامعه باشیم تا مردم از منافع طب سنتی استفاده کنند و از فعالیت افراد غیر متخصص به این حوزه پیشگیری شود. حوزه توریسم درمانی نیز از دیگر مباحثی است که ما اکنون به جد پیگیر آن هستیم. در وهله نخست در نظر داریم توریست هایی از کشورهای عربی و پس از کشورهای آذربایجان و ارمنستان جذب کنیم. این مساله ارزآوری زیادی به همراه دارد.
در پایان پیام تان به دانشجویانی که دوست دارند راه شما را ادامه بدهند، چیست؟
مهمترین پیام من به دانشجویان این است که مطالعه را جدی بگیرند و آن را کاربردی کنند و در فضای عملیاتی نیز حضور داشته باشند. یکی را فدا و دیگری را قربانی نکنند.
گزارش: فرزانه صدقی
No tags for this post.