نوشداروی یوزهای آسیایی در دست کیست؟
یوزها؛ گربهسانانی بزرگ، محتاط و در عین حال اجتماعی که تاریخ تکاملشان احتمالاً حدود ۴ میلیون سال قبل در دشتهای استپی خاورمیانه رقم خورد در حال حاضر با چالش بقا مواجه هستند. یوزهای آفریقایی علیرغم جمعیتهای محدود و تهدیدات متعدد نسبت به یوزهای آسیایی که جمعیتشان در آخرین پناهگاه یعنی ایرانزمین در خوشبینانهترین حالت کمتر از ۵۰ فرد تخمین زده شده، وضعیت به نسبت بهتری دارند. اما سرنوشت یوزهای آسیایی در ایران در دست کیست؟ آیا یوزهای آسیایی میتوانند خود را از گرداب انقراض نجات دهند؟
حاصل مطالعات بر روی یوزها چیست؟
مهندس هومن جوکار، مدیر پروژه بینالمللی حفاظت از یوزهای آسیایی یکی از نامآشناترین محققان در این عرصه است. اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی (آییوسیان) در توصیف وضعیت زیستی این گونه در چندین جا از اطلاعات ایشان بعنوان منبع یاد کرده و به همین دلیل سیناپرس نیز به سراغ مهندس جوکار رفته و از ایشان پرسیده که در ظرف سالهای اخیر دقیقاً چه گامهای مثبتی برای حفاظت از یوزهای آسیایی برداشته شده است: « در ظرف همین سالهای اخیر یکی از بهترین راهکارها را در گلوگاه ورود و خروج از منطقه حفاظتشده و پارک ملی توران اجرایی کردیم آنهم این بود که با حمایت فرماندار شهرستان شاهرود و همکاری مستقیم ستاد کنترل دام و محیطبانان جلوی ورود جمعیت مازاد دام را که در بهار به ۲ الی ۳ برابر حد مجاز میرسید، گرفتیم. همین کار ساده باعث خوشحالی دامداران پروانهدار و همراهی آنها با حفاظت گردید. علاوه بر این، مباحث تحقیقاتی مانند بررسی جدیتر امکان تکثیر در اسارت یوزها، انجام آزمایشهای کیفی متعدد در آبشخورهای زیستگاههای یوز، استفاده از روشهایی همچون ردپای ژنتیکی به موازات کاربرد دوربینهای تلهای، ایمنسازی راهها نیز همچنان از اولویت بالایی برخوردارند.»
دامپزشک مرکز تحقیقات یوزهای آسیایی پارک پردیسان تهران، دکتر ایمان معماریان نیز درباره تحقیقات بر روی تنها یوزهای آسیایی در اسارت دنیا، کوشکی (یوز نر) و دلبر (یوز ماده) میگوید: «تا امروز بخش اعظم مطالعاتی مانند بررسی وضعیت سلامت، تکثیر و زادآوری و … بر روی یوزهای آفریقایی در اسارت بوده در حالی که حضور دو یوز آسیایی در مرکز تحقیقات پارک پردیسان این امکان را برای ما فراهم آورده که بر روی زیرگونه آسیایی که البته تنها در کشور ما زیست میکند، متمرکز شویم. هدف اصلی مرکز تحقیقات و نگهداری یوزپلنگهای آسیایی در گام نخست آشنا کردن مردم با یوزهای آسیایی و فرهنگسازی در راستای حفاظت است و در کنار آن انجام مطالعات تحقیقاتی مانند بیولوژی، رفتارشناسی، مطالعات ژنتیکی و … نیز مدنظر قرار گرفته است. ما در ظرف همین مدت محدود یعنی از حدود ۲ سال پیش به این طرف به نکات جالبی برخوردهایم که نشان میدهد که یوزهای آسیایی ما با یوزهای آفریقایی تفاوتهایی دارند اما این نکته را هم در نظر داشته باشید که ما با داشتن تنها یک جفت یوز در اسارت نمیتوانیم با قطعیت درباره این تفاوتها صحبت کنیم. اما تفاوت فاکتورهای بیوشیمیایی، فاکتورهای خونی، تفاوت در سیکل فحلی از جمله مواردی بودند که ثبت شدند. در عین حال لازم به ذکر است که محیط زیست آنها نیز با یکدیگر فرقهایی دارد که همین مساله میتواند سرمنشاء خیلی از تفاوتها باشد.»
تفاوت یوزهای آسیایی با آفریقایی
یوز آسیایی با دست و پای کشیده، پوزه کوتاه و گوشهای کوچک و گرد را از نظر متخصصان میتوان به سگی با کله گربه تشبیه کرد. زیستگاه این حیوان دشتهای باز و تپهماهورهای واقع در مناطق استپی و بیابانی ایران است. یوزهای آسیایی در استانهاي يزد، سمنان، خراسان جنوبي، خراسان شمالي، کرمان و اصفهان در گسترهای به وسعت تقریبی ۶ ميليون هکتار پراکندگي دارند. پناهگاه حياتوحش نايبندان طبس، مجموعه حفاظتي توران شاهرود، پناهگاه حياتوحش درهانجير اردکان، منطقه حفاظتشده بافق و آريز، پناهگاه حياتوحش مياندشت جاجرم، پارک ملي سياهکوه اردکان، منطقه حفاظتشده کالمند-بهادران مهريز، پناهگاه حياتوحش دربند راور، پارک ملي کوير گرمسار و پناهگاه حيات وحش عباس آباد نائين از جمله مهمترين مناطق زيست باقيمانده برای یوز آسیایی هستند.
یوزهای آسیایی نسبت به آفریقایی، کوچکتر و رنگ پریدهتر هستند، میزان خز (Fur) خیلی بیشتری هم روی بدن زیرگونه آسیایی است که بخش اعظم آن در ناحیه پشت گردن و شکم دیده میشود. سر یوز آسیایی کوچکتر و گردن آن نیز بلندتر است. حتی تفاوت رنگ چشم نیز مشخص است. یوز آسیایی در مقام مقایسه بیشتر شبیه گربه است در حالیکه یوز آفریقایی از جهاتی به پلنگ شباهت دارد. همه این تفاوتها را که در نظر بگیرید، متوجه خواهید شد که چرا اساساً کسب دانش از وضعیت یوزهای آسیایی در ظرف ۱۵ سال گذشته که پروژهای با عنوان پروژه بینالمللی حفاظت از یوزهای آسیایی مطرح شده، بعنوان یک اولویت مطرح بوده و هست.
آیا قرار است که یوزها با استفاده از ردیابهای ماهوارهای حفاظت شوند؟
یکی از پیشنهاداتی که در چند ماه گذشته مطرح شد و لازم است که در اینجا به صورت مختصر بدان پرداخته شود، امکان استفاده از روش قلادهگذاری برای حفاظت از یوزهاست. هومن جوکار در پاسخ به این سوال که انجام اینکار تا چه حد عملی و ممکن است، به سیناپرس گفت: «این پیشنهاد را قرار است که با سایر کارشناسان و مشاوران پروژه مطرح کنیم و درباره آن به تبادلنظر بپردازیم. مطالعات تلهمتری بدونتردید منافعی دارد و ما هم در سال ۲۰۰۷ الی ۲۰۰۹ اینکار را بر روی دو فرد یوز و دو فرد پلنگ در منطقه بافق انجام دادیم. این کار در آن زمان برای اولین بار انجام شد و هدف هم این بود که Home range یعنی منطقهای که توسط یک حیوان در حین فعالیتهای روزانه اشغال میشود، مشخص شود. جدای از آن شناخت نسبت به نحوه جابجاییها و شناخت تعارضات احتمالی این دو گونه (پلنگ و یوزپلنگ) نیز مدنظر ما بود. باز هم تاکید میکنم که این ابزار برای کسب اطلاعات نسبت به وضعیت زیستی، شناخت رفتار، تعیین اگوهای جابجایی و … ابزار بسیار ایدهآلی است اما دلایلی که باعث میشود تا در حال حاضر به این پیشنهاد با دیده تردید نگریسته شود، یکی این است که این ابزار بیشتر ابزار شناخت گونههاست تا وسیلهای برای حفاظت از آنها، دوم اینکه زندهگیری و قلادهگذاری برای یوزها کاملاً با پلنگ فرق دارد. بر اساس تجربه کمی تردید دارم که بتوان ۱۰ الی ۳۰ فرد یوز یا آنطور که مطرح شده، همه یوزهای آسیایی ایران را مجهز به گردنبند ماهوارهای کرد. نکته مهم این است که تلهگذاری، بیهوشی ومهمتر از آن نحوه پایش یوزها با پلنگ تفاوتهایی دارد و همین مساله بالطبع محدودیتهایی را ایجاد خواهد کرد. پلنگ را در یک منطقه معمولاً میتوان با استفاده از طعمه ظرف ۱ الی ۲ هفته زندهگیری، بیهوش و مجهز به ردیاب ماهوارهای کرد که البته اینکار هم نیاز به تخصص دارد. در مورد یوزها باید توجه کنیم که در تلهها مخصوص زندهگیری آنها هیچ چیز خاصی نیست و ما باید بر اساس تجربه و آگاهی مناطقی را برای تلهگذاری انتخاب کنیم که مطمئن باشیم یوزها حتماً از آن نقطه عبور میکنند و حتماً پایشان را در همان ۲۵ سانتیمتر مربعی که مدنظر است، میگذارند. این کار از جمله کارهای سخت، طولانی و طاقتفرساست که همانطور که اشاره شد، نیاز به تخصص دارد. دکتر ایمان معماریان و همکارانشان بعنوان دامپزشک حیاتوحش در این زمینه در پارک ملی تندوره واقعاً موفق عمل کردهاند که علت آن هم نهتنها تخصص بلکه مهارت ایشان بوده است. اما اجازه بدهید که به بحث اصلی بازگردیم، در مورد قلادهگذاری یوزها و تجهیز آنها به ردیابهای ماهوارهای باید گفت که اینکار میتواند مستلزم یکسری خطرات باشد چرا که ما با گونهای در معرض خطر انقراض مواجه هستیم که شرایطش بالطبع خیلی با پلنگها فرق میکند. فرض کنید که همه این خطرات را هم پذیرفتیم و یوزها مجهز به گردنبند ماهوارهای شدند. ما میدانیم که گردنبند باطری محدودی دارد و با تکنولوژی امروز نهایت کارآیی باطری گردنبندها حدود ۱۸ ماه خواهد بود. اگر یوزی قرار باشد بدین صورت پایش شود، به شرطی باطری گردنبندش در طول ۱۸ ماه کار خواهد کرد که فاصله وصل شدن به ماهواره برای ثبت داده خیلی بلند باشد یعنی حداقل ۶ ساعت، هرچه که این فاصله زمانی کوتاهتر شود، مصرف باطری تصاعدی زیاد و عمر باطری هم بالطبع تصاعدی کم میشود یعنی اگر فاصله ۲ ساعت باشد با ۶ ساعت خیلی فرق دارد و این میتواند طول عمر باطری را به مثلاً ۶ ماه کاهش دهد. مهمترین ابهام این است که قلادهای که قرار است موقعیت مکانی را فرضاً هر ۲ ساعت به ۲ ساعت گزارش دهد، قرار است که چطور از حیوانی حفاظت کند که در ظرف کمتر از ۱ ساعت میتواند چندین کیلومتر جابجا شود؟ سوال ما الآن این است که چطوری میتوان حیوانی را که در ساعتهای کور در حال حرکت است، ردیابی کرد. فرض کنیم که میدانیم حیوان در حال نزدیک شدن به جاده است، قرار است که نیرو و امکانات دقیقاً چه کاری در آن محدوده انجام دهد؟ از آنجایی که بیشتر جابجایی این حیوان هم در شب است، ما با یکسری محدودیتهایی مواجه خواهیم بود که اگر نتوانیم آنها را مرتفع کنیم، نمیتوان اصل کار را توجیه کرد. بنابراین در استفاده از این ابزار که بعنوان ابزار شناخت تا امروز مطرح بوده باید بیشتر فکر شود و بررسی شود که آیا میتوان از آن بعنوان ابزار حفاظتی استفاده کرد یا خیر؟»
گزارش و تصاویر : فرناز حیدری
No tags for this post.