دانشجوی مهندسی از علوم انسانی بینیاز نیست
او در دوران تحصیل خود توانست به موفقیتهای شاسیتهای دست پیدا کند که از جمله آنها میتوان به کسب عنوان پایان نامۀ تقدیری رشتۀ زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی ارشد از طرف سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی در سال 1386، کسب عنوان دانشآموختۀ رتبۀ نخست مقطع کارشناسی ارشد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سال1386 و نیز دانشآموختۀ رتبۀ نخست مقطع کارشناسی دانشگاه تربیت معلم تهران در سال 1383 اشاره کرد. مریم سیدان دکترایش را در سال 1389 از دانشگاه تهران گرفت. حوزۀ تخصصی کار او ادبیات داستانی و ادبیات عامیانۀ ایران است. پس از فراغت از تحصیل، مدتی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی مشغول به کار بود. حاصل کار آن دورانش همکاری در تصحیح متن حدایقالسیر، از آدابالملوکهای قرن هفتم است که اخیراً منتشر شده است.
با این استاد دانشگاه دربارۀ آموزش زبان و ادبیات فارسی در دانشگاهها بهخصوص دانشکدههای فنی به گفتوگو نشستیم.
با توجه به اینکه شما در یک دانشگاه مهندسی ادبیات درس میدهید، رویکرد دانشکده های فنی به مقولهای مانند ادبیات چگونه است؟ آیا نگاهی تفننی به این واحد دارند یا برایشان جدی است؟
اول باید بگویم که دانشگاه صنعتی شریف سیزده دانشکده و چندین مرکز دارد. یکی از این مراکز، مرکز زبانها و زبانشناسی است. گروه زبان و ادبیات فارسی زیرمجموعۀ همین مرکز است. طبیعتاً نباید توقع داشت در یک دانشگاه مهندسی نگاه تخصصی به ادبیات وجود داشته باشد. مطابق آییننامۀ وزارت علوم، دانشجویانِ همۀ رشتهها، از جمله مهندسی، باید یک درس سه واحدی با عنوان ادبیات فارسی را بگذرانند. این درس جزو درسهای عمومی است؛ مثل سایر درسهای عمومی که دانشجو باید در طول تحصیل در دورۀ کارشناسی بگذراند.
در میان دانشجویان مهندسی، برخی واقعاً به ادبیات علاقه دارند. بهخصوص در شریف که بااستعدادترین دانشجوهای رشتۀ ریاضی آنجا تحصیل میکنند. سؤالاتی که برخی از آنها در کلاس دربارۀ مسائل گوناگون ادبی میپرسند، گاهی واقعاً شگفتانگیز است و نشان از ذهن نکتهسنج آنها دارد. حتی در دانشکدههای ادبیات چنین چیزی را نمیبینید یا کمتر میبینید. من گاهی فکر میکنم اگر برخی از این بچهها در رشتۀ ادبیات تحصیل میکردند، چه کارهای نابی که متولد میشد. هم در حوزۀ شعر و داستان و هم در حوزۀ نقد و جز آن. بهخصوص به نظر من در نقد و تحلیل، ذهن عدهای از این دانشجوها خیلی پویاست. اما این نگاه دنبال نمیشود. یعنی غالباً به همین سه واحد درسی ختم میشود و آنها در دروس مهندسی غرق میشوند. مگر اینکه کسی خودش علاقهمند باشد و مطالعاتش را ادامه دهد.
امروزه، خانوادهها اغلب، فرزندانشان را به سوی رشتههای مهندسی و تجربی سوق میدهند. از نظر بسیاری، علوم انسانی گزینۀ آخر است. گویی علوم انسانی جایی است که دانشآموز و دانشجو از بد حادثه به آنجا پناه میبرد تا به هرحال درسی خوانده باشد و مدرکی گرفته باشد. اما کم نیستند دانشجوهایی که در رشتۀ مهندسی تحصیل میکنند و علاقۀ اصلی و گرایش ذاتیشان به ادبیات و هنر و … است. گاه برخی از این دانشجویان به من یا همکاران دیگر مراجعه کردهاند و از تمایلشان به تحصیل در رشتۀ ادبیات حرف زدهاند. ذهنیتی بر عموم افراد جامعه حاکم شده است که رشتههایی مثل ادبیات و تاریخ و فلسفه را کمارزشتر از رشتههای مهندسی و پزشکی تلقی میکند. به خاطر همین ذهنیت، دانشجویان بااستعداد بیشتر جذب رشتههای مهندسی و تجربی میشوند و وقتی در این رشتهها پذیرفته میشوند، یکباره ارتباطشان با عالم هنر و ادبیات قطع میشود. مگر اینکه کسی خودش این حوزهها را دنبال کند. شما دربارۀ تفننی بودن سؤال کردید. بله، این نگاه هست. یعنی در عین این علاقهای که من خدمتتان گفتم در بین دانشجوها دیده میشود، نگاه تفننی نسبت به ادبیات در دانشگاههای مهندسی کاملاً بر نگاه تخصصی غلبه دارد.
برنامهریزی دانشگاهی در زمینۀ درسهای عمومی باید اصلاح شود. این مطلب مربوط به همۀ دانشگاههاست.چراکه درسهای عمومی عمدتاً جدی تلقی نمیشوند و صرفاً درسهایی هستند که باید گذرانده شوند.
البته این را باز تأکید میکنم که از دانشجوی مهندسی نباید توقع داشت نگاه تخصصی به ادبیات داشته باشد. نکتۀ دیگری که میخواهم اشاره کنم، این است که برنامهریزی دانشگاهی در زمینۀ درسهای عمومی باید اصلاح شود. این مطلبی که میگویم مربوط به همۀ دانشگاههاست. درسهای عمومی عمدتاً جدی تلقی نمیشوند و صرفاً درسهایی هستند که باید گذرانده شوند. یعنی چون مصوب شده است، اینها را ارائه میدهیم و دانشجو باید بگذراند. به همین خاطر، به کیفیت توجه نمیشود. تعداد دانشجویان در یک کلاس زیاد است و همین مسئله برقراری ارتباط استاد با آنها را سخت میکند. این نگاه غیر جدی به درس عمومی، به دانشجویان هم منتقل میشود و در نتیجه آنها حتی اگر به حوزۀ ادبیات علاقه داشته باشند، در نهایت بیشتر به دنبال نمرۀ بالا آوردن از این درس یا سایر درسهای عمومی هستند. خوب، چرا ما این درسها را بهگونهای تعریف نکنیم که برای دانشجو مفید باشد؟ مثلاً گروهی از دروس عمومی را ارائه کنیم و دانشجو با توجه به علاقهاش تعدادی را انتخاب کند.
چگونه میشود بین علوم مهندسی و ادبیات رابطه برقرار کرد؟
دانشجوی مهندسی از علوم انسانی بینیاز نیست. همانطور که به نظرم دانشجوی علوم انسانی نباید اینهمه با علوم فنی بیگانه باشد. مثلاً آگاهی دانشجویان و استادان ادبیات (و از جمله خود من) از کامپیوتر و فضای مجازی خیلی کم است. و این یک نیاز اساسی است که باید به آن توجه شود. در مورد ادبیات اگر به طور خاص صحبت کنم، به نظرم نیاز دانشجویان مهندسی به ادبیات در دو بخش است. یک بخش همان بخش ادبی و در واقع ذوقی است. بخش دیگر مسائل مربوط به زبان فارسی و مسئلۀ نگارش و درستنویسی است. هر دو بخش باید جدی گرفته شود. بخش ذوقی اتفاقاً اهمیت زیادی دارد. ارائۀ درس ادبیات عمومی به شکل فعلی رضایتبخش نیست. شاید کسانی قبلاً این پیشنهاد را داده باشند و اولین کسی نباشم که این مسئله را طرح میکنم.
در بخش ذوقی، پیشنهاد من باز همان گروهی از درسها یا بهاصطلاح سبدی از درسهاست. یعنی به جای اینکه یک درس سه واحدی به اسم ادبیات عمومی ارائه بدهیم، با توجه به علاقۀ دانشجوها، چندین درس گوناگون را تعریف کنیم. مثلاً «آشنایی با شعر، اندیشه و زندگی حافظ»، «آشنایی با شعر، اندیشه و زندگی مولوی» و همینطور سایر شاعران بزرگ، ادبیات معاصر، نقد ادبی و … . دانشجو با توجه به علاقهاش انتخاب کند و در طول آن نیمسال با یک مقولۀ خاص بیشتر آشنا شود. عبارت «ادبیات عمومی» خیلی گسترده است. یعنی از رودکی و حتی پیش از او تا امروز را دربرمیگیرد. از طرفی خیلی مقولههای دیگر ادبی را هم شامل میشود. در مدرسه، دانشجوها به اندازۀ کافی این نگاه کلی را دنبال کردهاند.
این شیوه تا به حال در دانشگاهی اجرا شده است؟
تا آنجا که به اطلاع دارم، خیر. البته ما در شریف چند ترم به همین ترتیب درس ادبیات معاصر را ارائه دادیم و استقبال شد. در عین حال، درس ادبیات عمومی سیلابس مشخصی ندارد و استادان اغلب سلیقهای عمل میکنند. میدانم که برخی از استادان دانشگاه، متنهایی از یک یا دو شاعر و نویسنده را انتخاب و تدریس میکنند. اما با این شیوهای که گفتم، از قبل به دانشجو اعلام میشود که قرار است در کلاس به چه مبحثی پرداخته شود و او با توجه به علاقهاش انتخاب میکند.
بخش مسائل مربوط به زبان فارسی و نگارش را هم بفرمایید.
بله، بحث این بود که دانشجوی مهندسی چه نیازی به ادبیات دارد. یک بخش آن ذوقی بود. بخش دیگر مسائل مربوط به زبان فارسی و نگارش و درستنویسی. بدون تعارف باید بگویم دانشجویان مهندسی در این زمینه خیلی ضعف دارند. یک اشکالی که بین دانشجویان و استادان مهندسی در دانشگاههای مختلف دیده میشود، استفادۀ بسیار از واژهها و اصطلاحات انگلیسی است. در روزهای اول حضورم در یک دانشگاه مهندسی این مسئله برایم عجیب بود. در برخی از جلسات، اگر کسی انگلیسی نداند، تقریباً 60 درصد حرفها را متوجه نمیشود. درست است. آنها متون درسیشان را به انگلیسی میخوانند و این تأثیر میگذارد. اما باز هم این توجیه پذیرفتنی و پسندیده نیست. این اتفاق مخصوص یک یا چند دانشگاه بخصوص نیست. یک فاجعۀ زبانی است. زبان ابزار برقراری ارتباط و انتقال اطلاعات است.
فکر میکنم همۀ ما اتفاق نظر داریم که اگر زبان نبود، بشر هیچگونه رشد و پیشرفتی نمیکرد. تحول زبان امری طبیعی است، اما تخریب و تضعیف آن به نظرم قابل قبول نیست و نهایتاً به ضعف شخصیتی و ملی خود ما ختم خواهد شد. مشکل دیگر ضعف در نوشتن به فارسی است. در نوشتار دانشگاههای مهندسی اشکالات زیادی دیده میشود. در نامهها، قراردادها، مطالب وبگاهها و … . غلطهای املایی و استفاده از زبان گفتار به جای نوشتار در برگههای امتحانی فراوان است. ناتوانی از نگارش مطلبی که در ذهن دارند، فقر واژگانی، نحو و ساختار درهم ریختۀ عبارات، ناآگاهی از نشانههای نگارشی و مسائل صوری و ساختاری نوشته، از دیگر نمونههای ضعف دانشجویان در نوشتن به زبان فارسی است و از همه مهمتر، بیاهمیتی نسبت به این مسائل و شانه بالا انداختن در مقابل آن است.
این اشکالات من را به این نتیجه رسانده است که دانشجویان مهندسی باید دو واحد درس نگارش به زبان فارسی را بگذرانند و به طور جدی باید با آنها کار کرد. من با دانشجویان پزشکی و علوم تجربی درس نداشتهام. اما حدس میزنم این مشکل فراگیر است. در دانشگاه شریف من یک ترم این درس را به عنوان درس اختیاری ارائه دادم. اما باید حمایت شود. باید اهمیت و ضرورت آن را پذیرفت. شاید بشود در نهادی مثل وزارت علوم، این درس را تصویب و به عنوان یک درس اجباری و مهم تلقی کرد.
آیا نمیشود به صورت کارگاه برگزار کرد یا در همان کلاس ادبیات عمومی نگارش هم درس داد؟
کارگاه هم خوب است. اما در کارگاه دانشجو دلبخواهی شرکت میکند. من معتقدم این درس باید جزو درسهای اجباری باشد. چون کسی که وارد عالم دانشگاه شد، همواره با نوشتن سر و کار خواهد داشت. در کلاسهای ادبیات عمومی میشود نکتههایی به دانشجو گفت. اما باز گرفتار همان کلیگویی و گستردگی میشویم و نتیجۀ دلخواه حاصل نمیشود. نگارش، درسی است که نیاز به تمرین زیاد دارد. اگر به عنوان درسی مستقل به آن نگاه شود و بعد تعداد دانشجویان در کلاس زیاد نباشد، حتماً نتیجهاش را خواهیم دید.
یک نکتۀ دیگر را هم اضافه کنم. در بحث از نیاز علوم مهندسی به علوم انسانی، بحثهای واژهسازی و واژهگزینی برای اصطلاحات و واژههای تخصصی علوم مهندسی و همینطور بحث ترجمه و درواقع آموزش فن ترجمه هم خیلی مهم است که میشود از اهل فن خواست در اینباره صحبت کنند.
گفت و گو: مهرداد نصرتی
No tags for this post.