کسی در ایران پادکست را به رسمیت نمیشناسد
چراکه رادیو (نزدیکترین رسانه به پادکست) در راس فهرست رسانههای گرم او قرار دارد، مدیایی که نیاز به تلاش و مشارکت چندانی از سوی مخاطب برای دریافت پیام ندارد و فقط یکی از حواس پنجگانه مخاطب را درگیر میکند.
اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا بهراستی پادکست یک رسانه است؟ آیا ما در عصر رسانههای دیجتیال، شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای پیامرسان با یک رجعتگرایی یا چرخه جبر تاریخی، مجددا به دوران حیات پرشکوه رسانهای گرم (به تعبیر مارشال مک لوهان) همچون رادیو برگشتهایم؟
گرچه برخی از کارشناسان، پادکست را رسانه فرض کردهاند، به نظر میرسد پادکست از منظر علم ارتباطات رسانه نیست، بلکه گونهای محتوا در عصر پادشاهی محتوا یا به عبارتی Content is king است.
بنابراین بهتر است در همین ابتدا تکلیف خودمان را با پادکست مشخص کنیم. پادکست هیچگاه رسانه نبوده و ادعای رسانه بودن هم ندارد، چراکه خود بهتنهایی کانال توزیع یا اشتراکگذاری ندارد، بلکه سوار بر بستر یک رسانه یا پلتفرم رسانهای، پیام را به مخاطبان انتقال میدهد.
پادکست توانسته در طول دوران حیات خود به نیازهای مخاطبان پاسخ دهد. بر همین اساس، به تمام آنچه شارحان و پیشگامان علوم ارتباطات، نظیر هارولد لاسول، چارلز رایت، مرتون، لازارسفلد و دیگران تحت عنوان کارکردهای رسانههای جمعی اشاره داشتهاند، نظیر کارکردهای آموزشی، نظارتی، سرگرمسازی، نوگرایی و توسعه، همگنسازی، راهبری، آگاهسازی، تبلیغ عقیده و تبلیغات جامه عمل پوشانده است.
چالشهای پادکست در ایران
پادکست در ایران با چالشهای عدیدهای روبهروست که کمتر به آن فکر شده است. اولین چالش پادکست، بهعنوان یک راهبرد تولید محتوایی، این است که کسی آن را به رسمیت نمیشناسد و حتی میان کارگزاران نظام رسانهای کشور جایگاه و تعین مشخصی ندارد. هنوز کسی پادکست را جدی نمیگیرد. پادکست هنوز نوعی محتوای خاموش است.
پادکستها خودشان را فراتر از محدودیتهای زمانی، مکانی، خط کشیهای قومیتی، زبانی، گویشی، لهجهای، طبقات اجتماعی، پایگاههای اقتصادی، جنس و جنسیتگرایی، ادوار زندگی (جوان، میانسالی و…)، سواد، ملیت، مذهب و سایر سنجههای تمایزساز در میان مخاطبان و کاربران تعریف کردهاند، بنابراین پادکست محتوای آزادی است که هر فردی از زعم و ظن خود میتواند یارش شود.
*محسن ایلچی- روزنامه نگار
No tags for this post.