مهاجرانی که مجرم می شوند!

هجوم سیل آسای روستاییان به شهرها( به ویژه شهرهای بزرگ کشورهای در حال توسعه) را باید در از هم پاشیده شدن نظام های سنتی تولید روستایی و وجود فرصت های شغلی مناسب جست و جو کرد.

مهاجران به محله های مهاجرنشینی هجوم می برند که در حاشیه شهرها مانند قارچ رشد می کنند و آنان در جایی که «حاشیه گندابی» یا« آپاندیس نواحی شهری» نامیده می شود، سکنی می گزینند.

بسیاری از آنها در شرایطی زندگی می کنند که از کمترین امکانات اولیه نیز بی بهره اند. همزمان با افزایش مکان های حاشیه  نشین، شاهد گسترش بی رویه نابرابری اجتماعی، فقر، بیکاری، بزهکاری، تفاوت های فرهنگی و بی سوادی هستیم.

سامان دوستی، دانش آموخته دانشکده حقوق دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با راهنمایی دکتر نادر نوروزی، به بررسی مهاجرت و تاثیرآن درایجاد شهرك های اقماری به مطالعه پدیده حاشیه نشینی و علل شکل گیری آن و آسیب های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و کالبدی مناطق حاشیه ای و تاثیر آسیب ها بر وقوع جرم در کلانشهرها پرداخته است که در ادامه آن را می خوانید.

نقش مهاجرت در توسعه شهرک های اقماری

امروزه در اغلب کشورهای در حال توسعه مهاجرت و کوچ نشینی به عنوان یکی از مسایل و معضلات اجتماعی مطرح است؛ معضلی که تشکیل شهرك های حاشیه نشین (اقماری) را به دنبال دارد.

در کشورهای در حال توسعه معمولا بسیاری از امکانات زندگی در شهرهای بزرگ خلاصه می شوند. این امر باعث رشد بی رویه شهرنشینی در اثر مهاجرت روستاییان به شهرهای کوچک و بزرگ می شود. از آنجایی که مهاجران از نظر اقتصادی و سطح زندگی نمی توانند در شهر اقامت کنند به حاشیه شهرها پناه برده و در آنجا شهرك های حاشیه نشین را به وجود می آورند و با توجه به نداشتن شغل ثابت و درآمد کافی به سمت ارتکاب جرم سوق داده می شوند.

دلیل تاکید بسیار بر این پدیده نیز از آنجایی ناشی می شود که با رشد سریع شهرنشینی و مهاجرت های روستایی و ظهور حلبی آبادها، کمبود در مضایق زندگی شهری، کمبود مسکن و به همراه آن رشد  بیکاری وعدم اشتغال مناسب، زمینه جرم زایی و آسیب های اجتماعی را فراهم می آورد که این پدیده در دراز مدت می تواند تهدیدی جدی برای پایداری و انسجام جامعه شهری تقلی شود.

یکی  از عمده ترین علل پیدایش مناطق  حاشیه در اغلب  کشورهای جهان رشد  شتابان  شهری( به خصوص در جهان سوم) بوده که خود معلول مهاجرت های افسار گسیخته است.

اگرچه مهاجرت روستا شهری از دلایل مهم رشد شهری است و بین مهاجرت و حاشیه نشینی و رونق اقتصادی  شهرها( تمرکز از فرصت ها) رابطه  وجود  دارد. به عبارت  دیگر هرچه  شهر از توان و رونق اقتصادی بیشتر برخوردار باشد، جاذبه  بیشتری  برای  مهاجران و در نتیجه شکل گیری مناطق حاشیه وجود  دارد اما دلایل اساسی تر برای  حاشیه نشینی  را  باید  در ساختار اقتصاد سیاسی و الگوی برنامه ریزی توسعه کشور ها جست و جو کرد که منجر به انواعی از عدم تعادل ها و ناهنجاری ها می شود.

رابطه مستقیم بزهکاری با حاشیه نشینی

مطالعات و بررسی های انجام شده  نشان می دهد  که  بین میزان  بزهکاری و حاشیه نشینی  رابطه ای  مستقیم  وجود  دارد.  از آنجا که بسیاری از مطالعات علل وقوع و رشد بزهکاری را در نابسامانی و فقر اقتصادی و ناهنجاری های اجتماعی و گسست های هویتی و فرهنگی تحلیل می کنند، لذا می توان جوانان متعلق به نواحی شهری و بالاخص حاشیه  شهری را مستعد  جرم و بزهکاری دانست.

در مطالعه ای که «مایکل بر یک» تحت عنوان فرهنگ تطبیقی جوانان انجام داده است، وضعیت بزهکاری جوانان را در سه کشور( ایالات متحده آمریکا، انگلستان و کانادا) مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. این محقق با توجه به خاستگاه طبقاتی جوانان بزهکار این گونه نتیجه گیری کرده است که در هریک از این سه کشور اغلب جوانان متعلق به خانواده های کارگر شهری که عمدتا از مهاجران سیاه پوست و رنگین پوست آفریقایی و آسیایی تبار هستند، از میزان بزهکاری بیشتری برخوردارند.  تضاد طبقاتی، تعارض فرهنگی و ارزشی و طرد اجتماعی و فقر نشای از نابرابری های اقتصادی، عواملی هستند  که موجب  بروز رفتارهای بزهکارانه در میان جوانان نواحی حاشیه ای شهری می شوند. این نواحی حاشیه در آمریکا گتو  (Getu) نامیده می شود که با  قتل و غارت، خشونت، دزدی، فحشا، زورگیری، اعتیاد به مواد مخدر و قانون گریزی همراه است.

از جمله تحقیقاتی که در زمینه  اثر حاشیه نشینی بر میزان جرم و جنایت انجام گرفته می توان به  تحقیقات  مکتب  شیکاگو  به ویژه  مدل«دوایر  متحد  المرکز  ارنست  برگس »اشاره  کرد. در  این مدل شهر شیکاگو را به دایره تقسیم کرد که هرکدام کارکرد خاصی داشتند. برگس از دایره دوم به عنوان منطقه در حال تحول یاد می کرد که مشخصه اصلی آن «جرم و جنایت زیاد »بود. این دایره در اطراف بازار و بافت قدیم شهر قرار داشت، که محل تجمع مهاجران و اقشار کم درآمد بود.

در بررسی علل وقوع جرم و جنایت در منطقه در حال تحول که در حقیقت حاشیه نشین محسوب می شوند، سی شاو و هنری مکی در تحقیقات میدانی خود به این نتیجه رسیده اند که مشکلات اجتماعی شهر شیکاگو به علت الگوهای کنترل نشده مهاجرت  و ایجاد مناطق حاشیه ای است که اهالی این منطقه از فرهنگ کلی جامعه جدا  افتاده اند.  ساکنان این مناطق به اجبار در  کنار  هم قرارگرفته اند و دارای همزیستی بیمارگونه هستند. این مناطق در واقع از سایر نقاط شهر جدا افتاده و به  حاشیه ها  رانده  شده اند  و  معیارهای رفتاری و هنجارهای  دیگری  در آن  شکل  گرفته است که با فرهنگ مسلط دیگر مناطق شهر در تضاد است. در این مناطق گرایش های فرهنگی خاص استقرار یافته است. به طوری که افراد مرتبا در معرض یادگیری های الگوهای موافق قانون شکنی هستند بنابراین تمرکز جنایت در این مناطق ناشی از بی سازمانی اجتماعی است که  نشانگر عدم  هماهنگی  میان فرهنگ و ساخت اجتماعی است.

تالیف: بیتا اکبری

 

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا