علم نمی‌تواند دین را نادیده بگیرد

علم فیزیک در بررسی بنیادی ترین پرسش های بشر برای پی بردن به چگونگی کارکرد جهان نقش بسیار مهمی داشته است. اگر به نظریات دانشمندانی مانند ارسطو، اینشتین و نیوتن نگاهی بیندازید و آرای آنها را در حوزه های مختلف از مکانیک کوانتوم تا گرانش مورد بررسی قرار دهید، متوجه می شوید علم فیزیک همواره با فلسفه همراه بوده است. شاید ایده راه اندازی گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف نیز پیرامون همین باور ها و شواهد شکل گرفته باشد. با دکتر مهدی گلشنی، مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و بنیانگذار این گروه که از چهره های ماندگار فیزیک است، پیرامون علم، فلسفه، دین و روابط اینها گفت وگو کرده ایم.

حیطه اصلی فعالیت شما فیزیک کوانتوم بوده است. این حوزه چه جذابیت هایی داشت که سراغش رفتید؟

فیزیک کوانتوم دیدگاه هایی را که به طور کلی در حوزه فیزیک کلاسیک وجود داشت، تغییر داده است. در فیزیک کلاسیک اصولی حاکم بود؛ از جمله این که قضایا چطور تغییر می کند. فیزیک کوانتوم این اصول را کنار گذاشت. رئالیسم در فیزیک کوانتوم ضعیف شد و مورد تردید قرار گرفت. علیت یا به عبارتی این مفهوم که همه قضایا علتی دارد و شانسی صورت نمی گیرد، در فیزیک کوانتوم مورد تردید قرار می گیرد. به این ترتیب برای نخستین بار دو جبهه در حوزه فیزیک شکل گرفت. افرادی مانند هایزنبرگ و بور در یک گروه و در مقابل آنها افرادی مانند اینشتین، شرودینگر و دوبروی قرار گرفتند. تصویری که این افراد از جهان داشتند دو تصویر کاملا متفاوت بود. فیزیک کوانتوم، هم با مشکلات فیزیکی رو به رو است و هم با مشکلات فلسفی. من به بخش های فلسفی فیزیک علاقه مند بودم و از این رو جذب فیزیک کوانتوم شدم.

تحقیق درباره ذرات بنیادی تا چه اندازه در تغییر دیدگاه شما نسبت به امور روزمره زندگی تان تاثیر گذار بوده است؟

فیزیک ذرات بنیادی به دنبال ریشه های اصلی قضایاست. تحقیق در حوزه ذرات بنیادی را از سطح زندگی روزمره یا در حقیقت سطح ماکروسکوپی یا به عبارتی از اشیا و اجسام بزرگ به اتم ها و از اتم ها به ذرات ریزتر تقلیل داده و شما را متوجه ذرات بنیادی در ساختار طبیعت می کند. وقتی در این حوزه تحقیق می کنید، ذهن شما تا حد زیادی از این نظر که چه چیزهایی مهم است، تحت تاثیر قرار می گیرد و به این ترتیب به مسائل بنیادی بیشتر توجه می کنید.

علم و دانش به معنی آنچه نزد عامه مردم است با تعبیر شما از علم و دانش تا چه اندازه متفاوت است؟

عامه مردم با مسائل معمولی سر و کار دارند که این هم بخشی از دانش است. به این معنا که می توان گفت فرهنگ مردم بخشی از دانش و علمی که به کار می آید بخش دیگری از آن است که این دو متمم یکدیگرند. مردم معمولی با بخشی از دانش آشنایی دارند و قضاوت ها و تصورات آنها بر مبنای همین بخش از دانش شکل می گیرد. بنابراین بدیهی است فردی که در حوزه های علوم مختلف فعالیت می کند، در مقایسه با مردم عادی تصویر جامع تری در ذهن داشته باشد.

«آیا علم می تواند دین را نادیده بگیرد؟» این عنوان یکی از کتاب هایی است که نوشته اید. پاسخ شما به این پرسش چیست؟

خیر، علم اصلا نمی تواند دین را نادیده بگیرد. علت این را در کتابی که نوشته ام به طور مفصل توضیح داده ام. اگر بخواهم این کتاب را در چند جمله خلاصه کنم، می توانم بگویم برای انسان سوالاتی مطرح است که علم نمی تواند به آنها پاسخ دهد. برای مثال چرا ما می توانیم طبیعت را بفهمیم یا این که آیا اصلا می توانیم طبیعت را بفهمیم؟ آیا می توان کل طبیعت را به زبان ریاضی توضیح داد؟ اصلا قوانین فیزیک از کجا آمده است؟ اینها سوالاتی است که علم نمی تواند به آنها پاسخ دهد. عده ای ادعا می کنند در نهایت علم به این سوالات پاسخ خواهد داد، اما هرچه علم بیشتر پیشرفت می کند، معماهای بیشتری در ذهن بشر شکل می گیرد. زمانی که در آمریکا درس می خواندم، فکر می کردم علم در بسیاری حوزه ها به خط پایان رسیده و کامل شده، اما اکنون می فهمم در بسیاری حوزه ها تازه در آغاز راه هستیم. بسیاری از بزرگان علم در 20 تا 30 سال اخیر بصراحت اعلام کرده اند که ما با علم نمی توانیم همه چیز را بفهمیم. بعضی دانشمندان که بسیاری از آنها حتی خداباور یا بهتر بگوییم به معنی عام اهل دین نیستند، می گویند علم محدودیت دارد و در این زمینه کتاب هایی با عنوان محدودیت های علم یا Limits of Science نیز منتشر شده است. حرف آنها این است که ما نمی توانیم پاسخ بسیاری از سوالاتی را که برای ما دغدغه است از علم بگیریم. برای پاسخ به این سوالات باید سراغ دین، فلسفه و ادبیات برویم. بنابراین علم نمی تواند در همه زمینه ها پاسخگوی سوالات بشر باشد. مولوی می گوید:

از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟

به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

امروزه می بینیم بعضی از بزرگ ترین فیزیکدانان و زیست شناسان معاصر نیز با چنین سوالاتی مواجه شده اند. آنها می گویند ما نمی دانیم از کجا آمده ایم؟ چه هدفی داریم؟ هدف از خلقت ما چه بوده است؟ اینها سوالاتی است که علم برای آنها پاسخی ندارد و فقط دین است که می تواند به این سوالات پاسخ دهد و آن را توجیه کند.

در کتابی که نوشته اید، رابطه علم و دین را چگونه یافته اید؟

هدف من این بود که پاسخ دانشمندان غربی را به چنین سوالاتی بررسی کنم. برای مثال این که آیا علم و دین با هم در تعارض است؟ آیا اساسا علم می تواند دین را نادیده بگیرد؟ من مجموعه ای از این سوالات را برای شخصیت های درجه یک و عالی رتبه در سطح دنیا از روسیه تا آمریکا ارسال کردم که در چاپ اول کتاب، این افراد به سوالات پاسخ داده اند. در میان این افراد، تعدادی از شخصیت های جهان اسلام، برندگان جایزه نوبل و تعدادی از بهترین فیلسوفان زمان هم بودند. پاسخ آنها به این سوالات این بود که علم نمی تواند دین را نادیده بگیرد. ابعادی از زندگی که برای انسان دغدغه دارد، بسیار وسیع تر از آن است که علم بتواند به آنها پاسخ دهد. علاوه بر این، دین می تواند علت موفقیت علم را توجیه کند. این که چرا علم می تواند به بعضی سوالات پاسخ دهد، خودش یک سوال است. اینشتین می گوید، یکی از اسرارآمیز ترین سوالات برای ما این است که چرا می توانیم جهان را بفهمیم؟ یکی از موضوعاتی که بشر نمی تواند آن را بفهمد، این است که چرا می توانیم جهان را بفهمیم؟ وقتی شما در چارچوب خداباورانه قرار می گیرید، می گویید این جهان مخلوق خداست. ذهن شما مخلوق خداست. خدا وسیله فراهم کرده که ذهن شما با جهان خارج ارتباط داشته و این توانایی را داشته باشد که جهان را بفهمد. بنابراین دین در توجیه بعضی قضایای علمی کمک می کند.

یکی از کتاب های شما درباره قرآن و علوم طبیعت است. در این کتاب به چه موضوعاتی پرداخته اید؟

بعضی علما از گذشته تا امروز، علم را به علوم دینی محدود کرده اند. در این کتاب، حرف اصلی من این است علمی که در قرآن و احادیث آمده، به مفهوم عام است و هر علمی که بتواند در ارتقای شخصی ما و نزدیک تر شدن ما به خدا و رفع نیاز های مشروع جامعه کمک کند، مفید است و از نظر قرآن و حدیث باید آن را یاد گرفت. بنابراین اگرچه در قرآن و احادیث، علم به مفهوم خیلی عام به کار گرفته شده، اما همه علوم را شامل می شود؛ بجز علومی که به بشر و محیط زیست آسیب می رساند. نکته دیگری که در این کتاب از آن بحث شده،این است که قرآن می گوید این قضایا در چارچوب خداباورانه باید تعبیر شود. به عبارت دیگر شما می توانید آزمایش و نظریه پردازی کنید، اما وقتی می خواهید جمع بندی کنید و به نتیجه نهایی برسید، باید حواستان باشد. وقتی می خواهید از موارد محدودی که در آزمایش ها بررسی کرده اید، قضیه ای را به کل عالم تعمیم دهید، باید به خط قرمزهای قرآن توجه کنید. نمی توانید بر اساس چند آزمایش و بدون فهم این که منظور از وجود آنها در طبیعت چه بوده به این نتیجه برسید که طبیعت هیچ هدفی نداشته است. نکته دیگر این که در قرآن دقیقا به نکاتی اشاره شده که برای علم یابی لازم است. تجربه، نظریه پردازی، الهام و شهود از نکاتی است که در کشفیات علمی نقش بسیار مهمی دارد. دانشمندان در گذشته به این موارد اعتقاد داشتند و دانشمندان امروزی نیز باید این نکات را در انجام تحقیقات علمی مورد توجه قرار دهند.

شما بنیانگذار گروه فلسفه علم در دانشگاه صنعتی شریف بوده اید. این گروه با چه هدف و دیدگاهی شکل گرفته است؟

احساس من این بود برداشتی که از علم در محیط ما وجود دارد، برداشت نادرستی است. هدف من این بود که این برداشت را اصلاح کنم. بعضی ها تصور می کنند علم به همه سوالات پاسخ می دهد یا این که علم خیلی قدرت دارد. بعضی دیگر تصور می کنند علم فقط به سوالات خاصی جواب می دهد. باید این قضایا را رعایت کرد. سوء استفاده هایی که از جنبه های مختلف ـ چه از جنبه علمی و چه از جنبه نظری ـ علم شده، موجب شد چنین دیدگاهی در ذهنم شکل گیرد و گروه فلسفه علم را نیز با این هدف در دانشگاه صنعتی شریف راه اندازی کردم.

شما از شاگردان دکتر حسابی بوده اید. نظرتان نسبت به ایشان چیست؟

متاسفانه جامعه ما در حق دکتر حسابی جفا کرده است. بعضی درباره ایشان غلو کرده اند و بعضی هم در مقابل با هدف تسویه حساب درباره دکتر حسابی چیزهایی گفته اند. آنها فکر کرده اند اگر ایشان بزرگ شوند، خودشان کوچک می شوند. دکتر حسابی، فیزیکدان بسیار خوبی بودند؛ اما معلم خوبی نبودند. روش تدریس ایشان در کلاس به گونه ای نبود که همه بتوانند درسی را که استاد آموزش می دهد، بخوبی متوجه شوند. در حقیقت پروفسور حسابی آسان درس نمی دادند. فرض می کردند افرادی که در کلاس درس ایشان حضور دارند، همه مطالب را می دانند. ما وقتی فهمیدیم استاد این طور تدریس می کند، پیش از رفتن به کلاس، درس را مطالعه می کردیم. به این ترتیب، مطالبی را که از ایشان یاد می گرفتیم، بهتر متوجه می شدیم. آنچه استاد تدریس می کردند، مطالبی نبود که در کتاب های درسی آمده باشد. یعنی ایشان عمیق تر از آنچه در کتاب آمده بود، تدریس می کردند. من دو سال شاگرد دکتر حسابی بودم و در کلاس درس ایشان بالاترین نمره را می گرفتم. ایشان همه چیز را بسیار عمیق می دیدند. اگرچه خودشان معلم آزمایشگاه نبودند، اما ناگهان به آزمایشگاه می آمدند و دستگاه را می گرفتند و درباره کاربرد آن برای ما توضیح می دادند. یعنی فهم قضایا برای ایشان مهم بود. دکتر حسابی تفکر فلسفی هم داشتند. به همین دلیل به صورت دوره ای با مرحوم استاد جعفری جلسه بحث و بررسی داشتند. به نظر من دکتر حسابی دانشمند بزرگی بودند که در حق ایشان جفا شده است. بسیار خوش فهم بودند؛ اما چون سطح کلاس درس ایشان بالا بود، شاگردان باید پیش از رفتن به کلاس درس آمادگی لازم را کسب می کردند و در این صورت می توانستند از کلاس درس استاد بهتر استفاده کنند و مطالب جدیدی در کلاس درس ایشان بشنوند.

شما از برندگان جایزه علم و دین بنیاد تمپلتون آمریکا بوده اید. این که در کشورهای غربی چنین دیدگاهی مطرح می شود، بسیار جالب است. معمولا تصور می شود اعطای جایزه ای با این عنوان فقط به کشورهای اسلامی محدود می شود. ماجرای این جایزه چه بود؟

جایزه درس علم و دین جایزه ای است که چندین سال اعطا می شد و بنده نیز از برندگان آن هستم. بعد از آن، جایزه بزرگ علم و دین مطرح شد که من در یک دوره زمانی سه ساله داور آن بودم. در آمریکا در سطح عامه مردم ارتباط بین علم و دین بسیار مهم است. اگرچه ممکن است در سطح دانشمندان این طور نباشد. البته در اروپا این طور نیست. بنیاد تمپلتون درس هایی را با این مضمون راه اندازی کرد که حتی این درس ها به دانشکده های پزشکی راه یافت. حتی درس های علم و دین در کشور های روسیه و چین مطرح شد و به برگزیدگان این حوزه جوایزی تعلق گرفت. جایزه علم و دین به شخصیت های بزرگی تعلق می گیرد که در معرفی دین به جامعه و رابطه علم و دین نقش اساسی داشته اند. بسیاری از افرادی که این جایزه را کسب کرده اند، از افراد طراز اول بوده اند.

آنچه این روزها در دانشگاه موجب ناراحتی و نگرانی شما می شود، چیست؟

آنچه این روزها بیش از هر چیز موجب ناراحتی من شده، ضعف فرهنگی در محیط دانشگاه و بیرون از دانشگاه است. اخلاقیات و ادب در جامعه امروز تقریبا کنار گذاشته شده است. در دانشگاه ها فقط آموزش مورد توجه است و پرورش جایگاهی ندارد. رابطه ما با استادانمان با رابطه ای که دانشجویان امروز با استادانشان دارند، بسیار متفاوت است. امروزه در دانشگاه ها امور اخلاقی و تربیتی خیلی رعایت نمی شود. در گذشته این طور نبود. من اگر در دانشگاه به استادم می رسیدم، امکان نداشت جلوتر از او راه بروم. این اخلاق بر همه دانشجویان حاکم بود. این روزها این اخلاقیات تقریبا کنار گذاشته شده است. باید فرهنگ در جامعه تقویت شود. جامعه بدون اخلاق دوام نمی آورد. جامعه به اخلاق نیاز دارد. مردم باید همدیگر را تحمل کنند. باید اخلاق و رفتارشان نسبت به همدیگر خوب باشد. دانشمندان باید نسبت به هم برخورد خوبی داشته باشند. در رسانه ها دیده می شود دانشمندان و فرهیختگان همدیگر را متهم می کنند. این شرایط از محیط های علمی بعید است و باید چنین رفتارهایی برچیده شود. به نظر من مهم ترین مساله امروز، وضع فرهنگ و بی فرهنگی حاکم بر محیط جامعه است. اگر فرهنگ اصلاح شود، علم هم می تواند در کشور اصلاح شود.

سال ها پیش برای ادامه تحصیل از ایران رفتید، اما دوباره به کشور بازگشتید. امروز دیده می شود گروهی از دانشجویان به گونه دیگری می اندیشند. به نظر شما برای ممانعت از مهاجرت بی بازگشت دانشجویان یا به اصطلاح فرار مغزها چه باید کرد؟

زمانی که من برای ادامه تحصیل از ایران رفتم، در کشور ما امکان ادامه تحصیل در مقطع دکتری وجود نداشت. حتی دوره کارشناسی ارشد هم در دانشگاه های کشور وجود نداشت. من شاگرد اول شده بودم. آن زمان برای شاگرد اول ها بورس تحصیلی در نظر گرفته می شد. من هم با گرفتن بورس تحصیلی از دولت برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم. البته اگر دولت حمایت نمی کرد، پدرم این امکان را برای من فراهم می کرد. اکنون همه این امکانات در داخل کشور وجود دارد. دانشجویان به نشریات مهم علمی دسترسی دارند و دانشجویان دوره دکتری می توانند در دوره ای 6 تا 9 ماهه برای استفاده از امکان فرصت مطالعاتی به خارج از کشور اعزام شوند. این سوال مطرح می شود که چرا با وجود همه این امکانات، دانشجویان در کشور نمی مانند؟ به نظر من سه عامل وجود دارد؛ یکی از این عوامل، دافعه موجود در داخل کشور و عامل دیگر، جاذبه موجود در خارج است. عامل سوم حس خودباختگی نسبت به غرب و احساس حقارت است که خیلی قوی است. تا زمانی که این بت شکسته نشود، در این شرایط تغییری ایجاد نمی شود. دانشجویان امروز برای استادان غربی ارزش زیادی قائل هستند در حالی که استادی هم شأن او در داخل کشور چنین جایگاهی ندارد.

اگر بار دیگر متولد می شدید، باز هم همین مسیر را برای زندگی انتخاب می کردید یا ترجیح می دادید مسیر دیگری را برای زندگی انتخاب کنید؟

بی شک همین مسیر را می رفتم. من از زندگی علمی که داشته ام، راضی هستم و هیچ گاه به این فکر نکرده ام که شاید بهتر بود مسیر دیگری را در زندگی انتخاب می کردم.

خانواده در موفقیت امروز دکتر گلشنی تا چه اندازه تاثیرگذار بوده است؟

خانواده در موفقیت امروز من بسیار موثر بوده است. پدر و مادرم در همه مراحل زندگی همدل و همراهم بودند. پدر و مادرم باسواد بودند؛ البته سواد علمی بالایی نداشتند، اما معلومات پدر و مادرم بیشتر از سواد رسمی آنها بود. پدرم در هر کار علمی که می خواستم انجام دهم، همواره مؤید من بودند. اگر کمک های آنها نبود، شاید نمی توانستم به این موفقیت ها برسم.

در دوره نوجوانی چه شخصیت هایی برای شما الگو بودند و دوست داشتید در مسیر علمی دنباله رو چه کسی باشید؟

از گذشتگان، خواجه نصیرالدین طوسی همیشه برای من الگو بوده است. ایشان جامعیت زیادی داشتند و از نظر اخلاق و رفتار در آن سطح و مقام بی نظیر بودند. ایشان به مقامی رسیدند که تصمیم گیر بودند و زمانی که کتاب ها و مکاتب در حال از بین رفتن بود، خواجه نصیرالدین طوسی آنها را از دست مغول ها نجات دادند. وی با علمای زمان خودش بهترین رفتار را داشت؛ ویژگی ای که در دنیای امروز کمتر شاهد آن هستیم. فردی که از دمشق به رصدخانه مراغه آمده بود، درباره خواجه نصیرالدین طوسی گفته بود، این فرد با ما رفتاری داشت که حتی خانواده خودمان را فراموش کرده بودیم. با توجه به چنین ویژگی هایی همیشه خواجه نصیرالدین طوسی برای من بهترین الگو بوده است، اما از نظر نگرش به قضایا، جامع نگری و ضرورت توجه به مقتضیات زمانی همیشه مرحوم آیت الله مطهری به عنوان نمونه خوبی از حوزویان برای من الگو بوده اند. از دانشگاهیان داخل و خارج کشور هم افراد زیادی را دیده ام که بعضی ویژگی های آنها مورد توجه من قرار گرفته است.

برخی رسیدن به موفقیت را نتیجه نبوغ می دانند، اما معمولا دانشمندان اهمیت پشتکار را بیشتر از نبوغ دانسته اند. نظر شما چیست؟

به نظر من هر دو مهم است. اگر شما بهترین هوش را داشته، اما پشتکار نداشته باشید، نمی توانید از هوش تان استفاده کنید. گاهی حتی افرادی که هوش معمولی دارند، به کمک پشتکاری که دارند کارهایی انجام می دهند که حتی افراد باهوش موفق به انجام چنین کارهایی نشده اند. بنابراین می توان گفت در رسیدن به موفقیت، پشتکار بسیار مهم است. اگر فردی هوش و پشتکار داشته باشد، خیلی خوب است، اما باید توجه داشت بدون داشتن پشتکار حتی باهوش ترین افراد هم به موفقیت نمی رسند.

یک روز کاری شما چطور سپری می شود؟

معمولا زودتر از 12 شب نمی خوابم. صبح ها نیز ساعت 4:30 تا 5 از خواب بیدار می شوم. قبل از طلوع آفتاب و پیش از آمدن به دانشگاه مطالعه می کنم. از ساعت 6:30 صبح دانشگاه هستم. اینجا هم در ساعت هایی که کلاس نداشته باشم، مطالعه می کنم. از عصر که به منزل باز می گردم تا پیش از این که بخوابم، مطالعه می کنم و هیچ گاه از مطالعه خسته نمی شوم.

به نظر می رسد علاقه زیادی به مطالعه دارید. کتاب هایی که مطالعه می کنید، فقط به حوزه فیزیک محدود می شود یا علاقه مندی دیگری هم دارید؟

علاقه مندی دیگری هم دارم. رابطه فیزیک با ادبیات، رابطه فیزیک با فلسفه، رابطه دین با فلسفه و رابطه دین با فیزیک از دیگر حوزه های مورد علاقه من در مطالعه است. به این ترتیب می توان گفت علاقه مندی من در حوزه مطالعه بسیار گسترده و وسیع است و فقط به فیزیک محدود نمی شود.

از فیزیک تا فلسفه

به گزارش جام جم آنلاین،مهدی گلشنی سال 1317 در شهر اصفهان متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در اصفهان سپری کرد و سال 1339 در مقطع کارشناسی رشته فیزیک از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. پس از آن برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شد. سال 48 موفق به اخذ مدرک دکتری در رشته ذرات بنیادی از دانشگاه برکلی آمریکا شد. یک سال بعد به ایران بازگشت و در دانشگاه صنعتی شریف استخدام شد. از آن زمان تاکنون در هدایت و پیشرفت سیستم آموزشی و پژوهشی دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف نقش بسیار مهمی داشته است. وی در دوره زمانی بین سال های 52 تا 54 و همچنین 66 تا 68 ریاست دانشکده فیزیک دانشگاه را به عهده داشت و در فاصله زمانی سال های 57 تا 58 به سمت معاونت آموزشی و دانشجویی این دانشگاه منصوب شد. دکتر گلشنی، سال 64 به مقام استادی رسید و از همان زمان تصمیم گرفت رشته ای به نام فلسفه علم را در این دانشگاه پایه ریزی کند. به این ترتیب گروه فلسفه علم از سال 74 در این دانشگاه فعالیت خود را آغاز کرد. وی اکنون ریاست این گروه را به عهده دارد. همزمان با راه اندازی این گروه در دانشگاه صنعتی شریف به پاس تلاش های ارزشمند دکتر گلشنی در این زمینه، جایره علم و دین بنیاد تمپلتون به وی اعطا شد. وی پس از آن چند سالی عضو هیات داوران جایزه پیشرفت در دین این بنیاد بود و از سال 72 ریاست پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایران و از سال 75 عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی را عهده دار شد. دکتر گلشنی از اعضای آکادمی علوم جمهوری اسلامی ایران، آکادمی اسلامی علوم، جامعه مدرسان فیزیک آمریکا، جامعه فلسفه علم میشیگان و انجمن اروپایی علم و الهیات است و از سال 69 تا 74 عضو ارشد مرکز بین المللی فیزیک نظری در Triest ایتالیا بوده است. این دانشمند کتاب ها و مقالات متعددی در زمینه فیزیک، فلسفه، علم و دین و الهیات نوشته است. نام او در کتاب «500 نفر از سرشناس ترین چهره های جهان اسلام» که سال 2009 از سوی دانشگاه جورج تاون آمریکا منتشر شده، به ثبت رسیده است. همچنین نام دکتر گلشنی به عنوان تنها فیزیکدان ایرانی در حوزه فیزیک کوانتوم و در فهرست برترین فیزیکدانان کوانتوم جهان ثبت شده است.

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا