انتخاب غذای با طرح‌های هوشمندانه و اغوا کننده

به گفته مونا پورقادری، دانشجوی دکتری سیاست‌های غذا و تغذیه دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، انتخاب غذا مانند انتخاب در سایر عرصه‌های زندگی، پدیده پیچیده‌ای است که تحت تاثیر محدوده وسیعی از عوامل قرار دارد. این عوامل را می‌توان به 3 گروه اصلی عوامل مرتبط با غذا (محصول غذایی که بر خواص فیزیکی، شیمیایی، ویژگی‌های حسی غذا و نیز محتوی تغذیه‌ای آن تاکید دارند)، عوامل مرتبط با مصرف‌کننده( نظیر سن، جنس، شخصیت، فیزیولوژی و روانشناسی) و عوامل مرتبط با محیط ( دربرگیرنده موضوعات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی) تقسیم بندی کرد.

وی اظهار کرده است: هر فرد روزانه بر اساس معیارهای متعددی تصمیم می‌گیرد چه غذایی را برای خوردن انتخاب کند. عادات، باورها، نگرش‌ها و ارزش‌ها در کنار سایر عوامل بر انتخاب‌ها اثر می‌گذارند. در حقیقت، این فرآیند پیچیده‌تر از صرف دوست‌داشتن یا نداشتن یک غذا است و نمی‌تواند تنها به‌عنوان نتیجه ترجیح های فردی دیده شود. ضمن اینکه بر خلاف تصور رایج با وجود تنوع در عرضه اقلام غذایی، به‌واسطه محدودیت‌های بیولوژیک، فرهنگی، اقتصادی و نیز سایر عوامل، وسعت انتخاب‌های ما محدودتر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد. حتی می‌توان ادعا کرد که به معنای واقعی انتخابی انجام نمی‌شود و بیشتر انتخاب‌ها دست‌کاری، محدود و تحمیل می‌شوند.

انتخاب‌های غذایی بر پایه تفکر بصری

پورقادری بیان کرده است: افراد انتخاب‌های غذایی خود را بر اساس تصمیم هایی کم‌ و بیش آگاهانه شکل می‌دهند. حتی می‌توان ادعا کرد اکثر انتخاب‌های غذایی بر پایه تفکر بصری است که منجر به تصمیمات سریع و آسان می‌شود و بیشتر هم بر پایه عاداتی است که هوشیارانه پایش نمی‌شوند. واقعیت این است که افراد در معرض محدودیت‌های شناختی ذاتی هستند که موجب کاهش ظرفیت آن‌ها برای تشخیص، نادیده‌گرفتن و مقاومت در برابر اشارات زمینه‌ای می‌شود و در نهایت، خوردن و انتخاب‌هایی غذایی خاص را تشویق می‌کند.

وی خاطر نشان کرده است: در حیطه سلامت و تغذیه، این باور القاء می‌شود که چاقی و اضافه وزن افراد نتیجه مستقیم انتخاب آگاهانه افراد است؛ همان‌گونه که دیدگاه سنتی اقتصاد بر این اساس استوار است که انسان موجودی عقلانی است که تصمیمات حساب‌شده و تعمدی در جهت کسب بالاترین منفعت اتخاذ می‌کند. این در حالی است که در طول 3 دهه گذشته، زمینه‌های تحقیقاتی نظیر اقتصاد رفتاری، روانشناسی اجتماعی و علوم اعصاب مطرح می‌کنند که افراد اغلب غیرمنطقی هستند و انتخاب‌هایشان نتیجه فرآیندهای غیرارادی، غریزی و بدون آگاهی هوشیارانه است.

وی گفته است: این امر که افراد نمی‌توانند به شکل کامل حواس بصری، سمعی یا بویایی خود را کنترل کنند و بر این اساس، نمی‌توانند به عوامل زمینه‌ای بی‌تفاوت باشند و حتی اگر هم آگاه باشند چگونگی تاثیر را درک نمی‌کنند؛ همان حقیقتی است که بیشتر فروشگاه‌های مواد غذایی و رستوران‌ها آگاهانه از آن در جهت فروش و کسب سود بیشتر بهره می‌گیرند. در این اماکن با به‌کاربردن استراتژی‌های متنوع، انتخاب غذا و مصرف غذا در جهت حداکثرسازی سود صاحبان بازار غذایی و نه رفاه مصرف‌کننده هدایت می‌شود.

وی افزوده است: با درنظرگرفتن این موضوع که جز تعداد معدودی از افراد که غذایشان را خودشان تولید می‌کنند، مابقی برای تامین خوراک به بازارهای تجاری متکی هستند و نیز قابل‌توجه‌بودن میزان کالری دریافتی افراد از خارج از منزل که بر طبق برآوردها یک‌سوم کل کالری دریافتی است، توجه به تاثیر محرک‌ها در زمینه انتخاب غذا و دریافت انرژی ضروری است.

وی عنوان کرده است: در کنار محتوی انرژی بالاتر، غذای صرف‌شده خارج از منزل حاوی چربی، قند و نمک بیشتری بوده و با سهم کمتری از میوه‌ها، سبزی‌ها و فیبر، میزان ریزمغذی‌های کمتری در مقایسه با غذای تهیه و مصرف‌شده در منزل داراست. بر پایه مطالعات، اغلب تصمیم ها برای خوردن به‌ویژه غذاهای آماده، برنامه‌ریزی نشده است و عناصر احساسی یا مرتبط با حواس، هم انتخاب و هم مقدار غذای خورده‌شده را تحت تاثیر قرار می‌دهند. افراد تحت تاثیر اشاره های زمینه‌ای، به‌ندرت به تغییرها در اندازه غذا یا وعده غذایی توجه می‌کنند؛ به‌طوری‌که حتی در مقادیر مختلف، یک سطح از سیری را گزارش می‌کنند. همچنین، افراد هرگاه تحت تاثیر عوامل احساسی و مرتبط با خلق‌وخو، حجم بزرگ‌تری از غذا را سفارش دهند، مقدار بیشتری نیز خواهند خورد.

عرضه غذا با طرح‌های هوشمندانه

پورقادری گفته است: طراحی‌های هوشمندانه در مراکز عرضه غذا و اقلام غذایی از نظر تنظیم و ترتیب قرارگیری انواع غذاها در منو، محل قرارگیری آیتم‌ها در قفسه‌ها، تغییرات هرچند کوچک در تنوع و ویژگی‌های سطحی محصول های شامل نوع بسته‌بندی، سایز، قیمت، ادعاهای سلامتی و برچسب‌گذاری به شدت انتخاب‌های غذایی را در روشی که افراد از نظر بینشی ضعیف عمل می‌کنند، تحت تاثیر قرار می‌دهد.

به گفته وی، نشان داده ‌شده استفاده از موسیقی در محل‌های سرو غذا، هم انتخاب‌های غذایی و هم میزان غذای خورده‌شده را افزایش می‌دهد. اعمال تغییرهای جزیی حتی در حجم صدای بخش‌شده و سرعت آهنگ، اثرهای خود را به صورت اشاره های سمعی در امتیازدادن به طعم غذا بر جا می‌گذارد. انتخاب در چنین محیط‌های اغواکننده‌ای نیاز به تصمیم‌گیری‌های چندگانه دارد و این امر قدرت شناختی مصرف‌کننده را کاهش می‌دهد.

وی بیان کرده است: همراستا، با بهره‌گیری از این اصل که خریداران تنها کالاهایی را خرید می‌کنند که در معرض دید آن‌ها است، طراحی در سوپرمارکت‌ها به‌گونه‌ای است که احتمال گردش در فروشگاه را توسط مصرف‌کننده افزایش دهد و در پی آن هر چه مصرف‌کننده سرگردان‌تر شود، بیشتر خرید خواهد کرد.

شرایط روحی و روانی در هنگام انتخاب خرید مهم است

وی افزوده است: مغز انسان دارای ساختارهای مختلفی است که از نظر پیچیدگی متفاوتند. بخش تحلیلی مغز به سرعت اشغال می‌شود و نمی‌توان انتظار داشت بیش از یک کار را در یک زمان انجام دهد. بخش دیگری از مغز که از نظر پیچیدگی مبتدی‌تر از بخش تحلیلی است، هدایت حرکات و اعمال را به شکلی خودکار بر عهده دارد. این سیستم در شرایط اضطرار و استرس فعال‌تر است. در حقیقت زمانی که ما دچار استرس می‌شویم، سیستم تعمق ما اولین چیزی است که از کار می‌افتد و بیشتر با سیستم واکنشی مغز به محرک‌های محیطی پاسخ می‌دهیم.

وی گفته است: یک تصمیم نه تنها به بخش واکنشی و تحلیلی مغز، بلکه به توانایی‌های احساسی ما نیز مربوط است. برخی استراتژی‌های به‌کاررفته در مراکز عرضه غذا ‌بر تحریک احساسات افراد متمرکز هستند؛ چراکه با تحریک مراکز لذت با محرک‌های سمعی و بصری یا حتی بویایی، انجام خرید محتمل‌تر است. کمپانی‌های غذاهای آماده، متخصص در امر انتخاب هستند و در شیوه‌ای هوشمندانه افراد را وادار به خواستن چیزهایی می‌کنند که به آن‌ها داده شده است و این رضایت مصرف‌کنندگان را در پی دارد؛ چون ترجیحات آن‌ها موجودبودن را دنبال می‌کند.

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا