موزه ها و مراکز علم در دل مراکز خرید

به عبارتی همیشه مهمترین مانع در راه اندازی یک مرکز جدید موزه ای (نمایشگاهی و کلکسیونی) به خصوص اگر سرمایه گذار آن خصوصی باشد ، نه یک بخش دولتی یا تحت حمایت مراکز دولتی،مسایل مالی برای نگهداری  و راهبری است.

موزه ها و مراکز نمایشگاهی(و مراکز علم) برای این منظور راه حلهای بسیار متنوعی را تجربه میکنند و همواره به دنبال راه حلهای  بدیع و تازه ای برای این منظور هستند. برگزاری ایونتها و رویدادهای متنوع مفهومی  که به نوعی با هویت و حوزه فعالیت موزه در ارتباط باشند یکی از این روشهاست . افزودن جذابیت بصری و معمارانه موزه ها ، وارد شدن فضاهای جانبی غیر موزهای به موزه ها(مثلا کافه ها و …)، تبادل آثار بین موزه ها  و تغییر و تحول در چیدمان و آثار به نمایش درآمده ، همه و همه بخشی از این برنامه ها و راهکارها برای  افزودن به مخاطبین موزه ها هستند.

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

اما یکی از راهکارهایی که به خصوص برای مراکز نمایشی، موزه ها ، مراکزعلم و کلکسیون های غیر دولتی تازه تاسیس  انتخاب شده و در بسیای از کشورها و شهرها به آن توجه میشود، تاسیس  و راه اندازی چنین مراکزی در محلهایی است که  ذاتا برای اهداف دیگری ساخته شده اند ولی به این دلیل که محل رفت و آمد بسیاری از مردم(از هر قشر وسطح فرهنگی ای) است (و به عبارت عمومی ، پاخورِ این مکانها بالاست)  میتواند کمک رسانی برای حضور مردم در موزه ها و کلکسیونها و مراکز علم باشد.

این نوع نگرش همانند این مفهوم است که اگر مردم به موزه ها یا کلکسیونهای نمایشی و مراکز علم نمی آیند ، باکی نیست ، ما به میان مردم میرویم. 

به نظر روش هوشمندانه ای است . البته که مشکلات جانمایی و امکانات فضایی و … همیشه این روش را محدود میکند و به عبارتی این امکان وجود ندارد که  هر نوع موزه و مرکزی را به این شیوه  به میان مردم آورد و انتظار نتایج مطلوب داشت.

 یکی از بهترین مکانهایی که برای این منظور گزینه مناسبی محسوب میشوند مراکز خرید بزرگ است. مگا مالها ، مراکز خرید بسیار بزرگی هستند که با وجود فروشگاه های وسیع و جذاب از  برندهای مختلف،جذابیتهای ذاتی برای جذب مخاطب را دارند . مخاطبینی از هر رده سنی ، هر جنس و تقریبا با هر سطح مالی و فرهنگی  به این مراکز رفت و آمد میکنند . .مثلا در بریتانیا قریب به ۴۶ درصد مردم در هر ماه دوبار(حداقل) به  این مراکز سر میزنند.همین رفت و آمد زیاد شهروندان به مراکز فروش بزرگ امروزه مالها و مگا مالهای شهری را به نوعی به یک پاتوق اجتماعی شهروندان بدل کرده است. جایی که حتی بیشتر از خرید ، کارکرد فضای اجتماع و تفریح شهری محسوب می شود(بر اساس آمارهای برخی پژوهشها در ایالات متحده،  تنها ۴۳ درصد از مردم برای خرید نیازهایشان به مراکز فروش بزرگ شهری مراجعه می کنند وبیش از نیمی از جمعیت بازدید کنندگان برای منظورهای تفریحی و اجتماعی و فرهنگی به آنها مراجعه میکنند). همین آمارها و بسیاری آمارهای مشابه دیگر باعث شده است امروزه  متولیان طراحی  و اجرا و مدیریت این مجتمع های خرید بزرگ  به فکر راه اندازی مراکز فرهنگی ، موزه و نمایشگاه در دل مراکزشان باشند . از سوی دیگر همین دلایل ترغیب کننده خوبی برای موزه ها و سازمانهای مشابه هستند که به سوی این مراکز تمایل پیدا کنند.به عبارتی یک نوع همکاری و هماهنگی بین این دو  در حال شکلگیری است که همزیستی با بهره وری بالا برای هر دو به بار می آورد.به عبارت جدید ، چنین مراکزی تلاش کرده اند آموزش و سرگرمی را به گونه ای در کنار هم قرار داده و شکل تلفیقی تازه ای  را از این دو مقوله به ظاهر جدا(در دوران و مفاهیم کلاسیک) ایجاد کنند. گاه مقدار سرگرمی اش افزونی میابد و گاه وجه آموزشی اش غالب میشود.

شاید نمونه موفقی از این ترکیب را در منطقه خودمان بتوان با  مرکز خرید ابن بطوطه  نمایش داد. مرکز خرید بزرگی که جلوه هایی از هنر و صنعت و علم در دوران اسلامی را در معرض نمایش قرارمیدهد.  در این بازار فضای سرگرمی با محتوای علم و تاریخ و فرهنگ ایجاد شده است فضایی شادمان و فرحبخش با چاشنی دانایی.

نمونه  دیگری که در منطقه اطرافمان احداث شده و نمونه موفقی محسوب میشود ، آکواریوم بزرگ و زیبایی است در دل یکی از مگامالهای بزرگ شهر آنکارا در ترکیه. «آکواوِگا» در دل فروشگاه بزرگِ «ناتا وگا آوتلت» قرار گرفته است. یک  آکواریوم تونلی بزرگ و زیبا  که در اروپا به عنوان یک نمونه بزرگ و موفق محسوب میشود. نمونه ای که  در جذب مخاطب بسیار موفق عمل کرده است و بخش بزرگی از این موفقیتش را هم مدیون موقعیت خوبش در دل یک مجتمع فروشگاهی بزرگ است.

در ایران مجتمع های فروشگاهی بزرگ(مالها و مگا مالها) به تازگی با اقبال زیادی رو به رو شده است. مجموعه های بزرگی که فضایی تازه برای خرید و تفریح شهروندان مهیا کرده است. فضایی مدرن با رویکردهای نوین که حتی  جنس و چیستی خرید کردن را بین ایرانیان(به خصوص شهروندان شهرهای بزرگ ومراکز استان یا حتی مناطق توریستی چون بنادر جنوب و شمال و جزایر ایرانی خلیج فارس) تغییر داده است. همان کارکردی که همه مگامالها داشته اند.

اما هنوز توجه  طراحان و موسسان این مجتمع ها از یک سو و مدیران موزه ها و کلکسیون دارها از سوی دیگر به این فضاها  معطوف نشده است. به عبارتی انگار شیفتگی و جذابیت خرید و فروش آنچنان زیاد است که  هنوز کارکرد فرهنگی این مراکز مورد تمرکز قرار نگرفته است. در معدود نمونه هایی هم که این اتفاق افتاده است ، کارکرد نمایشی و سرگرمی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است . شاید بتوان« سیتی سنتر اصفهان» را نمونه ای از این مثال دانست . یک مجتمع بزرگ خرید شهری در بیرون از شهر که موزه ای را در دل خود جای داده است. موزه ای که حتی نامش نشان از هویتش و ایده پشت سر طراحی اش دارد:« پرستیژلند» این مجموعه ، یک کلکسیون از آثار با ارزش  هستند که در دکوراسیونی  با کلاس و سطح بالا گردآوری و در معرض نمایش قرارداده شده اند. گامی گرانقیمت و جذاب برای آغاز .  

محتوای این موزه ها ، کلکسیونها ، مراکز علم و …به علاوه فضاسازی آنها در دل مراکز خرید به  نگرشی تازه و طراحی های جدید نیاز دارند و نمیتوان با آنها همچون یک نمایشگاه معمولی  یا حتی یک موزه یا مرکز علم اختصاصی  نگاه کرد. طراحی مفهومی چنین مراکز نیازمند دقت هایی خاص است تا بتوان آینده ی کاری آنها را تضمین کرد.

 

محمد رضا نوروزی-طراح موزه و مرکز علم

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا