بهبود وضعیت جامعه با ورود کتاب به زندگی کودکان

در جهان امروز وسایل الکترونیکی و تصویری برای رساندن مفاهیم فرهنگی به ذهن و دل کودک فراوان است اما در بین همه این عوامل، کتاب از موقعیت و ویژگی خاصی برخوردار است و هنوز برتری خود را نسبت به این وسایل پیشرفته حفظ کرده است. وظیفه والدین و مربیان آشنا کردن کودکان و نوجوانان با کتاب‌های مناسب و تشویق به مطالعه آنها است.

یلا لپمن، پایه گذار کتابخانه بین المللی مونیخ و دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان، در سال ۱۹۶۷م. پیشنهاد کرد که روزی به نام روز جهانی کتاب کودک، تعیین شود و بدین وسیله فعالیت های دفتر بین المللی کتاب برای کودکان و نوجوانان در سراسر جهان افزایش یابد. این پیشنهاد مورد قبول واقع شد و روز دوم آوریل(برابر با 13 فروردین)  که مصادف با سالروز تولد هانس کریستیان اندرسن؛ نویسنده نامدار دانمارکی (1805-1875) است به عنوان روز جهانی کتاب کودک انتخاب شد.

دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان(IBBY) در سال 1953 در کشور سویس تاسیس شد. یکی از فعالیت‌های مستمر این دفتر برپایی روز جهانی کتاب کودک است و برخی از کشورها این مناسبت را به صورت هفته کتاب کودک برگزار می کنند.

هرسال یکی ازکشورهای عضو به عنوان مسوول برگزاری این مراسم انتخاب می شود و این کشور پوستر و پیام روز جهانی را تهیه می کند و برای سایر کشورهای عضو ارسال می دارد. جمهوری اسلامی ایران نیز در سال 1371 (1992) عهده دار برگزاری این مراسم بوده است.

برخی پیشنهادات برای گسترش فرهنگ کتابخوانی کودکان

متاسفانه ما در کشور از این فرصت‌ها و بهانه‌ها برای ترویج فرهنگ کتابخوانی در میان کودکان و نوجوانان بهره‌گیری چندانی نمی‌کنیم. انس کودکان با کتاب، تضمینی بر استحکام تربیت و فرهیختگی نسل آینده یک جامعه است. در این مسیر، توجه به ماندگاری تربیت در کودکان و جاودانگی هر آنچه در کودکی در ذهن انسان نقش می بندد، بسیار مهم است که در ادامه به برخی از آنها می پردازیم.

1- ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی کودک به عنوان نیاز ضروری کودک: داستان و نمایش، بهترین وسیله انتقال فرهنگ و حتی تجربه است که اگر با توجه به نیاز کودک و خواست او انجام گیرد، نتایج مفیدی به همراه خواهد داشت. آشنا کردن کودکان با فرهنگ دینی و قصه های اصیل ایرانی و بازنویسی این قصه ها به صورت نمایش در رسانه ملی، گام بسیار مهمی برای نزدیک شدن به دنیای کودک است. کودکان اگرچه کودک اند، ولی دنیایی بزرگ و پیچیده دارند. آن ها همه چیز را خوب می‌بینند و برای یادگیری و یافتن پاسخ پرسش های فراوان خود آماده هستند. پس اگر پاسخ ها و نیازهایشان را در میان کتاب ها نیابند، هرگز به مطالعه علاقه مند نخواهند شد.

2- حل مشکل فرهنگی کتابخوانی: مشکل کتاب و کتابخوانی، بیش از آنکه مساله ای «اقتصادی» باشد، مشکلی «فرهنگی» است و برای حل آن، باید همه  دست به دست هم دهند و شوق و نیاز به خواندن را در اقشار مختلف، به ویژه کودکان ترویج کنند. در جامعه ما، شوق به مطالعه و این که کودک به دنبال کتاب باشد، کم است. در این میان، نظرات کارشناسان ادبیات کودک، حاکی از اثرات سوء «سفارشی نویسی» است که بر کیفیت و جذب مخاطبان تاثیر می گذارد. همچنین، عوامل دیگری مانند شتابزدگی در نوشتن، در چارچوب قرار دادن نویسنده، ارزان تمام شدن، آشنا نبودن تصویرگر با فضای ذهنی کودک و…، در افت کیفی کتاب های کودکان موثر است.

3- توسعه واقع گرایی در ادبیات کودک: کودک از ده سالگی به بعد، دیگر با افسانه ها و داستان های غیر واقعی قانع نخواهد شد. در نتیجه، به تدریج سراغ داستان هایی می رود که بتواند روابط انسان ها را درک کند. در این مرحله است که مسوولیت خطیر داستان های واقعی، در راه سازندگی شخصیت کودک احساس می شود. واقع گرایی در داستان ها که جنبه های گوناگون زندگی را در برمی‌گیرد، باعث می شود که کودک، محیط و مردمان دوران گذشته و حال را بیشتر بشناسد و به خودشناسی برسد. کودک از راه داستان واقعی، در می‌یابد که نه تنها کودکان دیگری با عواطف مشابه او وجود دارند، بلکه بزرگ سالانی نیز هستند که مسایل هم سن و سالان او را درک می کنند و در نتیجه، او می تواند آسوده خاطر، مسایل را با بزرگترها در میان بگذارد و از آنها چاره جویی کند.

4- پرداختن به ادبیات دینی و تربیتی: بیشتر داستان های مذهبی، درباره پیامبران، امامان معصوم و اولیای الهی است و نکته‌های اخلاقی مناسبی را برای کودکان دربردارد. ادبیات دینی کودکان، ادبیاتی است که میراث مذهبی را به نسل بعدی منتقل می کند. از وظایف اصلی ادبیات دینی، آموزش مفاهیم و اطلاعات دینی است؛ مثل کتاب هایی که در قالب داستان، می کوشند تعالیم مذهبی را آموزش دهند. از دیگر وظایف این حیطه، بیان مقاصد اخلاقی و ترغیب به رفتار اخلاقی نیک است که در اصطلاح کلی تر، آن ها را «تربیتی» می نامند.

5- ارضای تخیل کودکانه در ادبیات کودکان: تخیل، نقش بسیار مهم و به سزایی در ادبیات دارد و این به طور مستقیم به خاصیت وجودی انسان برمی گردد. کودک در اندازه گیری و تشخیص جهان، محدودیت خاص خود را دارد و به تدریج که با جهان انس می گیرد، باید بیشتر به مکان های دوردست سفر کند. او باید مناطق جغرافیایی مختلف را ببیند و بشناسد و پس از این ها، باز در گامی جلوتر، چیزهایی را که در این جهان به شکل مادی وجود ندارد، حس کند. یکی از وظایف مهم تصویرگران و نویسندگان، گشودن دریچه ها و پنجره‌هایی است که مخاطبانش را به سوی جهان تخیل و شگفتی هدایت کند و آنان را در این مسیر پر رمز و راز راهنما باشد.

6- ارتقاء جایگاه کتاب کودک: در کشوری که کتاب و مطالعه از اصلی ترین ارزش ها و پایه های رشد و تعالی به شمار می‌رود، با پرهیز از سفارشی نویسی، رشد نشریات غیر دولتی فعال در زمینه ادبیات کودک،  فاصله گرفتن از چاپ کتاب های بازاری و کم ارزش از نظر فرهنگی، توجه بیشتر خانواده ها به خرید کتاب برای کودکان و همچنین بهره گیری از عنصر خلاقیت به جای بازنویسی متون کهن در نگارش کتاب ها، می توان گام های مؤثری برای ارتقای سطح کیفی ادبیات کودک برداشت.

گزارش: فرزانه صدقی

 

 

 

 

 

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا