بحران سالمندی، معضل دولت‌ها

هرچه بحران سالمندی جمعیت تشدید شود منابع ورودی به صندوق‌ها نسبت به خروجی‌های آنها کاهش می‌یابد، در نتیجه وابستگی به بودجه عمومی برای پرداخت تعهدها افزایش می‌یابد و پولی که دولت باید سرمایه‌گذاری می‌کرد صرف پرداخت مستمری بازنشسته‌ها می‌شود. مشکلی که در کشور ما درباره سالمندی وجود دارد این است که هر چند هنوز کشور ما پیر نشده، اما صندوق‌های بازنشستگی ما به اصلاحات نیازمند هستند.

هرچه هم که جلوتر برویم درمان این بیماری سخت‌تر و پرهزینه‌تر است. معمولاً چون دولت‌ها مسائل کوتاه‌مدت را می‌بینند هیچ‌وقت به مسائل بلندمدتی مانند صندوق‌های بازنشستگی به صورت جدی توجه نمی‌شود و هیچ‌کس حاضر نیست هزینه این اصلاحات را بپذیرد. شما هر اصلاحی که بخواهید انجام دهید یک قشری (کارگر یا کارفرما) متضرر خواهند شد و به همین دلیل دولت‌ها دردسرهای این اصلاحات را نمی‌پذیرند.

بخش بهداشت هم از بحران سالمندی کشور متأثر می‌شود. مسلماً با پیر شدن جمعیت کشور، هزینه بهداشت کل جامعه خیلی بیشتر خواهد شد. از سوی دیگر این افراد خانواده دارند و مسأله تأمین معیشت و رفاه آن‌ها هم اهمیت دارد. مسلماً هم مسائل بهداشتی و هم رفاهی عمده‌ترین مسائل دوره پیر شدن جمعیت خواهد بود. بالا رفتن هزینه‌های درمان و کفاف ندادن پول مستمری بازنشستگی دو مسأله خیلی مهم برای دورانی است که جمعیت کشور پیر می‌شود.

از طرفی پیر شدن جمعیت کشور تأثیرات منفی دیگری نیز به همراه دارد. از آن‌جایی که سالمندان دیگر نیروی مولد پول و ثروت به حساب نمی‌آیند و تنها گیرنده خدمات هستند و نه دهندۀ آن، مانند باری بر دوش سیستم اقتصادی کشور سنگینی می‌کنند. چراکه تأمین نیازهای آن‌ها چه در حوزه خدمات بهداشتی و درمانی و چه در بخش خدمات اجتماعی و رفاهی بسیار هزینه‌بر و گران تمام می‌شود.

کشورهای مختلف در برابر این مشکل مشترک راه‌حل‌های مختلفی دارند. ژاپنی‌ها بازنشستگان را دوباره وارد چرخه کار و فعالیت می‌کنند. درواقع در ژاپن بازنشستگی به معنایی که می‌شناسیم، وجود ندارد و افراد در صورت تمایل تا هر سنی می‌توانند کار کنند.

کشورهای ثروتمند مثل آلمان و کشورهای اسکاندیناوی خدمات تأمین اجتماعی بسیار قدرتمندی برای سالمندان خود در نظر گرفته‌اند و درواقع با صرف پول و از طریق ارائه خدمات اجتماعی و رفاهی و بهداشتی سطح بالا، گذران دوران سالمندی را برای شهروندان خود آسان می‌کنند.

بعضی از کشورها هم مثل کشور ما تصمیم بر کنترل کاهش نرخ جمعیت می‌گیرند و برای افزایش جمعیت و درنتیجه جوان کردن جمعیت تلاش می‌کنند.

اما مسأله اساسی این‌جا است که قبل از آن‌که چنین تصمیمی گرفته ‌شود، باید سرانۀ منابع در دسترس مورد ارزیابی قرار گیرد. منابع موجود ما در چه حد است؟ امکان شغل‌یابی افرادی که قرار است به جمعیت فعلی اضافه شوند چگونه و بر اساس چه سیاست‌هایی است؟ سقف توانایی کشور برای ارائه انواع خدمات مورد نیاز آن‌ها تا چه حد است؟ و…

در شرایطی که کشور با چنین نرخ بیکاری بالایی روبه‌رو است، نمی‌توان به بهانه حل مشکل پیر شدن جمعیت، به زاد و ولد بیشتر و افزایش جمعیت فکر کرد، چراکه این سیاست خود به مشکل بزرگ‌تری دامن می‌زند که بیکاری جوانان است. زمانی که ما در شرایط فعلی با خیل گسترده‌ای از جوانان بیکار در مملکت مواجه هستیم، آیا افزایش جمعیت جوانان بیکار تنها به خاطر حل مسأله سالمندی جمعیت کشور، درست و منطقی است؟ یا پیش از آن‌که به فکر افزایش جمعیت باشیم باید به راه‌های ایجاد اشتغال برای این جمعیت بیاندیشیم؟

بنابراین می‌توان گفت که تصمیم‌گیری برای چنین موضوعی صرفاً در حیطه تخصص جمعیت‌شناسان قرار نمی‌گیرد بلکه افراد مختلف با تخصص‌های مختلف باید با در نظر گرفتن همه جوانب اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به تنظیم سیاست‌های کلان و جامعی در این حوزه بپردازند.

 

گزارش: غزال غضنفری

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا