دین به ما گزاره علمی نمی‌دهد، پشتوانه پیش فرضی ما را تأمین می‌کند

 خسرو باقری در گفت‌و‌گو با نشریه «گفتمان الگو» با پذیرفتن امکان علم دینی آن را وابسته به پیش فرض‌های دینی دانسته و معتقد است دین به ما گزاره علمی نمی‌دهد، بلکه پشتوانه پیشفرضی ما را تأمین می‌کند. وی با تشکیک در دیدگاه‌های مبتنی بر عینیت از درافتادن به وادی ذهنیت و ایدئولوژی نیز احتراز می‌دهد و معتقد است نباید در سطوح factual با جزئیات دین درگیر شویم و همه چیز علم مثل متدولوژی را از دین بخواهیم.

خسرو باقری در ابتدای این مصاحبه می‌گوید: «انسان در حال حاضر در فضایی برزخی قرار دارد و در این حالت می‌خواهد طرحی برای شناخت واقعیت بریزد و برای این طرح هم از‌‌ همان ذهنیات، فرهنگ، باور‌ها، عقلانیت و همه دارائیاش استفاده می‌کند. از اینجاست که نظریه‌ها به طور اجتناب ناپذیری به چارچوب‌های فکری آغشته می‌شوند.»

وی اضافه می‌کند: «انسان یا واقعیت را می‌داند یا نمی‌داند. وقتی نمی‌داند پس باید فرضیه‌ای ارائه دهد و آن هم بر اساس مفروضات است. باید مفروضاتی داشته باشیم تا براساس آن فرضیه ارائه دهیم. وضع کلی بشر این است؛ یعنی همه ما در برزخیم. نظریه‌های علمی هم بدون استثناء آغشتگی به مفروضاتی دارند، یا باید بگویید واقعیت را می‌بینید یا اینکه حدسش بزنید و برای حدس زدن باید از پشتوانه‌های فکری خودتان کمک بگیرید.»

باقری نتیجه می‌گیرد: «باتوجه به فضای برزخی که انسان‌ها در آن به سر می‌برند که علم ورزیشان رنگ و بو دارد، این رنگ و بو دینی هم می‌تواند باشد. به این معنی علم دینی ممکن است. می‌توانیم بگوییم امکان دارد خزانه نظرورزی دانشمندی مفاهیم دینی باشد. البته لازمه این سخن این است که این‌ها را فقط در لایه عمقی در نظر بگیریم؛ یعنی جزء پیشفرض‌هایمان باشد، نه جزء فرضیه‌های ما.»

امکان علم دینی

این استاد دانشگاه تهران معتقد است: «امکان علم دینی منتفی نیست؛ مشروط به اینکه از میان آموزه‌های اصلی دین بتوانیم مبنا و پیشفرضی قابل تکیه را انتخاب کنیم. وقتی پیدا کردیم، شروع می‌کنیم به کاری که دانشمندان می‌کنند؛ یعنی بر اساس بنیان فکری شان فرضیه‌پردازی می‌کنند و فرضیه‌ها را به مصاف شواهد می‌برند. اگر شواهد له زیادی پیدا شد، ما را به این باور می‌رساند که نظریه‌مان، بهتر از نظریه‌های دیگر آن موضوع را توضیح می‌دهد. وقتی هم شواهد، آن را تضعیف کرد، ما آن فرضیه را کنار می‌گذاریم.»

وی بر این باور است که: «واقعیت جهان و انسان در اتاق تاریک است. هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند من می‌دانم که مثلاً در درون ماده چه می‌گذرد. باید آنقدر مطالعه و آزمایش کنید تا به گوشه‌ای از آن دست پیدا کنید. چه کسی می‌گوید من می‌دانم در درون انسان، جامعه بشری و تاریخ چه می‌گذرد؟ هیچکس نمی‌تواند چنین ادعایی کند. بنابراین همه انسان‌ها محکوم به تدریج و تدرجند؛ یعنی باید آرام­ آرام شروع به تفکر و بررسی کنند. این یک فرآیند انباشتی است یعنی آرام آرام باید پرده از روی واقعیت‌ها برداریم. این موقت بودن، سرنوشت بشر است. فقط خداست که موقت نیست، خدا زمان ندارد. ما موقتیم به این معنا که اسیر وقت هستیم.»

باقری تصریح می‌کند: «دین از درون به ما گزاره علمی نمی‌دهد، بلکه پشتوانه پیشفرضی ما را تأمین می‌کند اما بعد از آن، فرضیه‌پردازی کار دانشمند است. به همین خاطر است که علم به اصطلاح دو چهره ژانوسی دارد. یعنی یک طرفش عالم است و طرف دیگر پیشفرضهای او. درنتیجه اینکه دو مسلمان به دو طریق علم ورزی کنند، امکان دارد. فرض کنید ما توانستیم همدیگر را متقاعد کنیم که قرآن انسان را مختار می‌داند (گرچه در تاریخ اسلام رویکرد جبرگرایانه هم وجود داشته است) ولی بالاخره یکی از این تفسیر‌ها با قرآن بیشتر می‌خواند.»

وی می‌افزاید: «وقتی ما در پیشفرض‌ها با هم کم و بیش هماهنگ شویم، در فرضیه‌ها می‌توانیم قدری متفاوت باشیم؛ چون در فرضیه ردپای دانشمند وجود دارد. هیچ کسی تا الان در جهان نتوانسته بگوید چه طور فرضیه دهید. فرضیه دادن قاعده‌بردار نیست. این وابسته به خلاقیت عالم است که با این پیش فرض‌ها چه فرضیه‌ای می‌توان داد. برای همین است که هیچ اشکالی ندارد دو دانشمند مسلمان با مفروضات مشترک اما با فرضیات و نظریات متفاوت وجود داشته باشند. مگر در فلسفه، عرفان و فقه اینطور نبوده است؟ اینکه دانشمندان مسلمان راه‌های مختلفی را رفتند به خاطر این است که بخشی از دانش که احتیاج به خلاقیت دارد، نقش عالم را پررنگ می‌کند. بخش عالم که پررنگ شد، راه‌ها متفاوت می‌شود.»

دین، علم نیست

نویسنده کتاب «هویت علم دینی» با اشاره به اینکه دین علم نیست و عهده دار ارائه واقعیت‌های علمی هم نیست، تأکید می‌کند: «ما نباید نقطه اتکایمان را گزاره‌های factual قرار دهیم؛ چون اولاً تام نیستند و ثانیا آنهایی که تام هستند، به خاطر چارچوبی که در آن قرار دارند لغزاننده هستند و درنتیجه ما روی این‌ها نمی‌توانیم مانور دهیم. به اضافه اینکه بسیاری از این گزاره‌ها توصیه‌ای هستند و در توصیه‌ها، وجه علمی مشخص نیست. مثل نسخه می‌ماند که این دارو را اینقدر بخور. اینکه در پس تجویز چه مفروضات فیزیولوژی وجود دارد، معلوم نیست.»

وی تصریح می‌کند: «ما نباید در سطوح factual با جزئیات دین درگیر شویم و همه چیز علم را هم ـ مثل متدولوژی ـ از دین بخواهیم. آن چیزی را که از دین می‌­شود خواست چیست؟ مفروضات. البته اگر باشد. این احتمالی است. چون دین از اول اصلاً کارش این نیست که به شما علم و تکنولوژی بدهد. کار دیگری می‌خواهد بکند. حالا در این کاری که می‌کند اگر به درد من هم می‌خورد استفاده می‌کنم.»

باقری با انتقاد به ادعای نظریه ورزی علمی قرآن می‌گوید: «بعضی می‌­گویند ما آیات قرآن را فرضیه می‌کنیم و مثلاً می‌گویند باد این است، آب آن است. می‌خواهند از آن امر واقع (fact) دربیاورند و با آن به مثابه یک جمله واقع نگر (factual) برخورد کنند و بگویند این سخن علمی، دینی است و حتی سنن دینی و الهی، علمی است. اگر ما در این سطح بخواهیم مسأله علم دینی را مطرح کنیم، به‌‌ همان مشکل ایدئولوژیک بودن دچار می‌شویم؛ یعنی اشتباه است که بگوییم چون قرآن از اموری سخن گفت است، پس نظریه‌ورزی علمی کرده است.»

علم غیرایدئولوژیک

خسرو باقری ضمن تشکیک در دیدگاه‌هایی که عینیت را مساوی اسلامی بودن می‌دانند و همچنین دیدگاه‌هایی که عینیت را خنثی و مطلقا غیردینی می‌داند تصریح می‌کند: «ما نباید بگوییم که چون عینیت نداریم، پس باید ذهنیت را آنقدر قوی کنیم تا به ایدئولوژی به معنای یکسری جزمیّت‌ها تبدیل بشود. این هم از آنسوی بام افتادن است. اینقدر نباید از مرز عینیت عقب برویم که در تله ذهنیت بیفتیم.»

وی هشدار می‌دهد: «همه چیز می‌تواند تبدیل به ایدئولوژی شود. مارکسیسم می‌تواند ایدئولوژی شود. علم هم در یک تقسیم خاصش می‌تواند ایدئولوژی شود؛ دین هم. اگر یافته‌های علمی را مقدس کنید، آن هم ایدئولوژی است… بنابراین همه چیز می‌تواند به ایدئولوژی تبدیل شود؛ حتی خود علم. طبیعتاً فلسفه اجتماعی، دین و… هم می‌تواند اینگونه شود. باید مواظب باشیم و فکر نکنیم که چون برداشت‌های تفسیری از متون دین می‌کنیم، می‌توانیم این‌ها را جایگزین یافته‌های علمی کنیم. چون در دام ایدئولوژی می‌افتیم و این مانع رشد است.»

باقری نتیجه می‌گیرد: «علم دینی، علم دینداران نیست و علم اسلامی علم مسلمانان نباید باشد. باید علمی باشد که هر عالم و دانشمندی بتواند آن را درک کند و به کمک آن جهان و انسان را بشناسد. به این ترتیب می‌توانیم راهی را برویم که هم به لحاظ دین­‌شناختی قابل دفاع باشد و هم به لحاظ علم‌شناختی. وگرنه چیزهای عجیب و غریبی می‌شود که فقط برای خودمان خوب است و دلمان خوش است که علم دینی درست کرده‌ایم.»

 

*گفت‌و‌گوی فوق الذکر در صفحات ۴۶ تا ۵۴ از شماره ۷ نشریه «گفتمان الگو» با عنوان «تبدیل علم به ایدئولوژی؛ لغزشگاه نظریه علم دینی» منتشر شده است.

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا