جواهری به نام مریم و قربانی برای آیین آی-اس-سیایی

چون یک ریاضیدان بزرگ دنیا در جوانی فوت شده است؟ نه! چون زن بوده است؟ نه! چون زن و ایرانی بوده است؟ پس حجابش چه؟ لابد این را در این مورد میتوان بخشید چون افتخار بسیار بیش از این حرفها بوده است. پس حجاب هم قیمتی دارد؟ آقای حداد عادل هم نگران حجاب نبودند. شاید فقط نگران مرحوم هاشمی بودند و سیاست اصولگرایی .البته هنوز ممکن است از مشهد صدایی بلند بشود که وا اسلاما!

چرا ما در این دوران به هیچ وجه نگران هزاران نفر جوان مستعد نیستیم که نظام آموزش مدرسه ای و دانشگاهی ما آنها را مُثله میکند. بله سال به سال! و همین امسال! م.م. هم از دنیا رفت و جهان ریاضیدانی را از دست داد و پدر و مادر و بستگانش به سوگ نشستند. اما چرا هیج کس در سوگ آن هزاران نفر در سال نمینشیند؟ چون مرگ آنها عینی نیست؟ چون مرگ آنها روحی و روانی است و جسمانی نیست؟ چون سیاستگذاران ما جنت مکان تر از آن هستند که اشتباهی را بپذیرند؟ چون ما به قول سیاست مداری اصولگرا "انقلاب نکردیم که مثل ژاپن بشویم بلکه برای معنویت انقلاب کردیم"؟ آیا این مُثله کردن استعدادها هم عین معنویت ما است؟ یا این که چون هنوز قهرمان نشده اند و دیگر هم نخواهند شد؟ ما که روح خلاق آنها را کشته ایم !م.م. هم قهرمان نشده از ایران رفت؛ او تنها یک المپیادی بود یعنی در ابتدای راه !ما او را قهرمان نکردیم. ما توانایی نداشتیم و نداریم و نمیخواهیم توانا باشیم تا مم.م. ها قهرمان بکنیم. باید آنها را به آمریکا، که مرگ بر او نباد، بفرستیم تا قهرمان بشوند. چرا؟ خوب که نگاه میکنیم، همه سیاستمداران و مردم ما این روزها اظهار جشن عزا میکنند؛ عزا نه از این بابت است که چرا دشمن ما آمریکا، بچه های ما را قهرمان میکند، بلکه لابد از این بابت که چرا تعداد بیشتری را قهرمان نمی کند!

چرا جامعه علمی ما توانایی پرورش استعدادها را ندارد؟ چرا جامعه علمی ما رفتاری شیزوفرن دارد؟ نظام علمی ما متصلب تر از آن است که بتواند این درد دوگانگی رفتار را درک بکند چه رسد که به درمان آن بپردازد. اما چرا؟ نظام علمی ما فقط متصلب نیست، بلکه صلابت در رفتاری دارد که سلامت ندارد. سلامت در درک علم مدرن ندارد !رفتار علمی ما در نظام علمی موجود شبیه به رفتارهای آیینی است. یعنی رفتارهایی تکراری و مبهم برای هدفی که آن را مقدس می پنداریم .به پدیده مقاله های آی اس آی و آی اس سی توجه بکنید این رفتار را ما از ظاهر رفتار دانشگرانی در دنیای صنعتی، بگویید آمریکا، یاد گرفتیم. آنها، بدون این که بدانیم چرا، مقاله مینویسند، پس ما هم باید مقاله بنویسیم. جالب گزاره ای است از استاد ثبوتی که در فرهنگستان، محلی آیینی، گفته اند) با کمی تغییر در مضمون( ما دیدیم در هاروارد در کافه تریا هم از علم صحبت میکنند، پس ما هم کافه تریا ساختیم و گفتیم در آن از علم صحبت بکنند".این "دیدنها" ما را به تکرار رفتاری واداشته است که "خوب" دانسته ایم و هیج دلیل دیگری نداریم و فقط تقدس آن ما را وادار به این کار میکند .این همان رفتار آیینی است که گفتم.

در ابتدای امر که مقاله نویسی را به عنوان سیاستی ملی و برای تمرین یادگیری نوشتن علمی به عنوان "مشق علم" باب کردم، کمابیش همه مسئولان نظام با آن مخالفت کردند و گفتند باید آی اس آی اسلامی درست بکنیم .این گونه شد که آی اس آیای کفر تلقی شد و به آیین آی اس سی آیای )بخوانید آیاسسیایی( تبدیل شد؛ بگذریم که این کفر هم باب شد و ماندگار از نوع تهاجم های فرهنگی غرب؛ البته جنبه آیینی آن .این رفتارهای آیینی فقط به مقاله نویسی ختم نمی شود: رساله ارشد، رساله دکتری، آیین استادیاری )بسته های آمادهی مکتوب برای پرداختن به همه ی این آیین ها به فروش میرسد(، آیین دانشیاری، آیین استادی، و حالا در بعضی دانشگاه ها و پژوهشگاه ها برای ارتقاء مقام در این رفتارهای آیینی به فکر القاب جدید مانند استاد برجسته و کرسی مفاخر افتاده اند. و جالب اینکه انگیزه آیین نامه ی آن را نه نفس علم بلکه مظاهر رفتار و غیره میدانند. پس رفتارهای آیینی جدیدی در راه است که،HF ،Q1 ،IF علمی فرنگیان مانند مجموع این رفتارهای آیینی را در علم مایلم آیین آیاسسیایی بنامم !میشد آن را آی اس آی پرستی هم نامید؛ این هم از این جهت که آن را علمپرستی ننامیم که تداعی اشتباه بکند! همین رفتار آیینی باعث میشود استادی در دانشگاهی معتبر در تهران به دانشجوی تحصیلات تکمیلی اش که نمیتواند رساله "بنویسد" میگوید میتوانی بخری! همین رفتار آیینی باعث میشود هر مسلمان ظاهرالصلاحی را به کسوت هیئت علمی بپذیریم اما م.م. یا مشابهش واعظی را نه!

این آیین نوظهور بسیار شبیه است به آیین محموله پرستی که در اواخر قرن نوزدهم تا اواخر جنگ جهانی دوم به وجود آمده است. خلاصه این که بومیان منطقه اقیانوس آرام هنگامی که اولین انسانهای مدرن را دیدند که با کشتی آمدند و بارها یا محموله هایی را جا به جا میکردند، چون درکی از دنیای صنعتی نداشتند، آن را ترتیبی آیینی برای خدایان تلقی کردند و شروع کردند به تکرار ظاهر این رفتارها به عنوان آیینی جدید. از دید جامعه شناسی یا انسان شناسی و رفتارشناسی مجامع انسانی، رفتار علمی ما در ایران بسیار شبیه به این پدیده محموله پرستی است. از این جهت واژه  آیین آیاسسیایی را خیلی ناروا نمیدانم؛ به ویژه که سوء استفاده های رایج از آیین و مذهب در این جا هم به وضوح دیده میشود .توجه داشته باشیم که آیین آیاسسیایی هیچ ربطی به علم ندارد!

با توجه به این مفهوم سازی میتوانم عزای عمومی خودمانیها و نظام را در فقدان یک ریاضیدان جهانی درک بکنم .قربانی در نظام های آیینی همیشه مصداق داشته است. معبد آیین آیاسسیایی ما هم حالا خوشحال است، نه عزادار، از این که یک قربانی مهم دارد .آن بقیه هزاران نفر سالانه مُثله شده اهمیت چندانی ندارند؛ اما این قربانی چرا !

هنوز چند هزار هزار قربانی مُثله باید بدهیم که تاریخ دیگر از ما قربانی نخواهد! چه کنیم که این رفتار آیینی به رفتاری هوشمند برای توسعه کشور تبدیل بشود؟ چه کنیم تعداد این قربانیان مثله شده را کمتر و کمتر بکنیم؟ م.م. حتی به جشن ملی ما هم نیاز نداشت و دیگر هم ندارد، اما حتما آرزو داشت تعداد مثله های علم ایران کمتر و کمتر بشود و ضحاک علم ایران از بین برود.

 

رضا منصوری

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا