یلدا : اسطوره پزشکی ایران

اما در زماني كه شايد بيشتر ما حتي اسم و چهره معلمان و اساتيد خود را به خاطر نداريم، مطمئنا از ديدن فردي كه پس از 20 سال همچنان سربه زير و فروتنانه در مقابل استاد دست به سينه مي‌ايستد و در هنگام صحبت با او مدام رنگ به رنگ مي‌شود تعجب مي‌كنيم.

اين تعجب وقتي به اوج خود مي‌رسد كه بدانيم شاگرد ديروز كه الان به يكي از اساتيد مطرح دنيا مبدل شده، براي اين‌كه ارادت خود را به استادش كه همه علم و اخلاقيات خود را مديون او مي‌داند نشان دهد، از آن سوي دنيا آمده تا با همكاري همدوره‌اي‌هاي قديم خود بنيادي را به نام استاد تاسيس كند.شك مي‌كني كه مگر چه چيز خاصي در استاد وجود دارد كه او را از ديگران متمايز ساخته اما تنها چند دقيقه گفت و شنود كافي است تا دليل اين شيفتگي را درك كني و بداني سزاي چنين استادي كه يك عمر علم و اخلاق را در هم تنيده و خودش سرمشق عيني اخلاق است جز اين نيست.

در حالي كه برخلاف رسوم گذشته خوشبختانه از چهره‌هاي برتر عالم علم و دانش پيش از آن‌كه دير شود و در زمان حياتشان تجليل مي‌كنيم ، پاي صحبت‌هاي پروفسور عليرضا رنجبر كه بنياد جهاني يلدا را با همكاري گروهي از استادان صاحب نام و دانشمندان و پژوهشگران برجسته ايراني‌ خارج از كشور پايه‌گذاري كرده و پروفسور عليرضا يلدا ، نخستين پزشكي كه به وي نشان چهره‌هاي ماندگار اهدا شده و كرسي بيماري‌هاي عفوني دانشگاه علوم پزشكي تهران به نامش ثبت شده مي‌نشينيم.

 

اسطوره اخلاق

پروفسور عليرضا يلدا 13 آذر 1309 ديده به جهان گشود و پس از تكميل دوران دبستان و دبيرستان به دانشگاه علوم پزشكي تهران راه يافت. سپس دانشنامه خود را در سال 1336به دست آورد و در سال 1339 موفق به كسب تخصص در بيماري‌هاي داخلي و عفوني شد. همچنين در مدت كوتاهي به بالاترين پايه دانشگاهي كه همان استادي است، دست يافت و به موجب توانايي‌هاي بالاي علمي و اخلاقي به عضويت كادر علمي دانشگاه تهران پذيرفته شد. پژوهش‌هاي برجسته در بيماري‌هاي عفوني، توانايي‌هاي فوق‌العاده و سجاياي شايسته اخلاقي در برخورد با بيماران، همكاران، پرسنل اداري و شاگردان، از پروفسور يلدا استادي بي بديل در عرصه بين‌المللي و اسطوره‌اي از دانش، اخلاق و انسانيت ساخت.

يلدا صاحب 7 كتاب ارزنده در دانش و اخلاق پزشكي و مقالات متعدد پزشكي است و در تاليف 10 كتاب پزشكي و اخلاقي نيز با ديگر محققان، همكاري داشته است. علاوه بركسب بيش از 20 جايزه علمي، به موجب خدمات برجسته آموزشي و پژوهشي دكتر يلدا نخستين پزشك و استاد ايراني است كه به وي نشان چهره‌هاي ماندگار اهدا شده است.

به پاس خدمات علمي آموزشي و پژوهشي درخشان او كه به جاي زدن مطب و به راه انداختن كسب و كار، زندگي خود را وقف شاگردانش كرده است كرسي بيماري‌هاي عفوني دانشگاه علوم پزشكي تهران نيز به همت دكتر لاريجاني به نام دكتر يلدا به ثبت رسيده است.

دكتر يلدا عضو دائمي هيات مميزه دانشگاه و عضو شوراي علمي بيش از 20 مجله معتبر علمي است و از بيش از چند دهه پيش تاكنون به عنوان عضو برجسته شوراي علمي مشاورين و داوران نشريات كهن و معتبر پزشكي ايران نظير مجله دانشكده پزشكي و مجله نظام پزشكي ايران منشأ خدمات شايان توجهي است. همچنين به سبب ويژگي‌هاي علمي، اخلاقي و انساني منحصر به فرد خويش پس از تاسيس فرهنگستان علوم پزشكي ايران از همان ابتدا به عنوان عضو پيوسته بالاترين مرجع علمي ايران انتخاب شد.

بهتر است ابتدا از پروفسور رنجبر بپرسيم كه چه انگيزه‌اي باعث شده تا بنياد جهاني كه شما و همكارانتان تاسيس كرده‌ايد به نام پروفسور يلدا نامگذاري شود؟

پروفسور رنجبر: استاد يلدا جزو اساتيد جهاني هستند كه وجود ايشان نه فقط در پيشبرد اهداف متعالي در مسير دانش موثر بوده و هست بلكه ايشان اسطوره يك پزشك و انسان واقعي هستند. ايشان نسل در نسل استاداني را تربيت كرده‌اند كه امروز نه‌تنها در ايران بلكه در تمام دنيا مشغول به خدمت هستند.

در واقع ايشان اساتيدي را تربيت كرده‌اند كه در حال حاضر كرسي استادي دانشگاه‌هاي معتبر دنيا را دارند و موفقيت‌هاي خود و چگونگي رفتار درست با دانشجويان و بيماران را مديون ايشان هستند.

بزرگداشت مقام رفيع استاد و همچنين تشويق پزشكان و پژوهشگران جوان و با استعداد كه از نظر علمي‌ و اخلاقي برجسته هستند باعث شد تا جايزه بين‌المللي علمي‌ اين بنياد را در رده‌هاي گوناگون علمي‌ به دانشمندان علوم پزشكي در چارچوب همايش‌هاي بين‌المللي اهدا كنيم.

هدف از شكل‌گيري بنياد يلدا ارتقاي سطح دانش پزشكي و تشويق پژوهشگران و پزشكاني است كه در اول راه قرار دارند و در آينده مي‌خواهند بر كرسي‌هاي علمي و پزشكي بنشينند، براي نامگذاري اين بنياد دكتر يلدا بهترين گزينه بودند.

شما مسلما اساتيد ديگري هم در طول تحصيل وكار داشته‌ايد، اما مي‌خواهيم بدانيم، چرا يلدا براي شما و ديگران اسطوره شده است؟

پروفسور رنجبر: تمامي اساتيد برجسته ديگري كه من داشته‌ام هم با من هم‌راي بوده‌اند و پروفسور يلدا را لايق ماندگار بودن و اسطوره‌شدن مي‌دانند و نقطه مشترك همگي آنها پروفسور يلدا هستند.

اين‌طور كه در اساسنامه بنياد جهاني يلدا آمده گروهي از پزشكان مقيم خارج از كشور تصميم به تاسيس آن گرفته‌اند؟ اما شاگردان ديگر استاد كه در ايران هستند هم به شما در اين راه كمك كرده‌اند.

پروفسور رنجبر: جرقه‌هاي اوليه شكل‌گيري اين بنياد مربوط به 2 سال گذشته است و تا در سطح جهاني به مرحله اجرا برسد، اين زمان صرف شده است.

شاگردان استاد يلدا در سرتاسر دنيا هستند. درست است كه شروع و تاسيس اين بنياد در خارج از كشور بوده اما شاگردان استاد در ايران هم ما را حمايت مي‌كردند. بنابراين ارگانيزاسيون اصلي در خارج از كشور بوده و در آنجا بنياد به ثبت رسيده است. البته يك بخش آن در تهران است و بخش ديگر در خارج از كشور كه مركزيت آن در آلمان است.

آيا از نظر مالي بنياد توسط سازمان يا مركز خاصي حمايت‌ مي‌شود؟

پروفسور رنجبر: اولين موردي كه در اساسنامه بنياد نوشته شده است، استقلال مالي كامل بنياد بوده است و هدف آن فعاليت علمي است و بايد عملكردهاي آن به گونه‌اي باشد كه متناسب با شخصيت‌ اساتيد منتخب باشد. ما دقيقا بدون هيچ كمك و چشمداشتي زيرنظر استاد و حمايت‌هاي ايشان و شاگردانشان به راه ادامه مي‌دهيم.

انتخاب به عنوان چهره برجسته پزشكي مطمئنا از نظر معنوي براي برندگان بسيار ارزشمند است، اما آيا مثل خيلي از جوايز ديگر علمي همچون جايزه نوبل به برندگان جوايز نقدي هم تعلق مي‌گيرد؟

پروفسور رنجبر: نخير. ما عمدا اين مورد را حذف كرديم چون ارزش معنوي اين مساله براي ما مهم است. شخصيت استاد هم به‌گونه‌اي است كه مساله مالي را در نظر نداشته و بيشتر به اخلاقيات اهميت مي‌دهند ما نيز اين مورد را حذف كرديم.

جوايز بنياد جهاني يلدا در چند گروه و به چه افرادي اهدا مي‌شود؟

پروفسور رنجبر: هدف از تشكيل اين بنياد پزشكي علاوه بر نكوداشت مقام رفيع استاد، تشويق پژوهشگران برجسته جوان پزشكي بوده است. جوايز بين‌المللي بنياد در 4 حوزه به محققان برتر بخش‌هاي پزشكي باليني و علوم پايه اهدا مي‌شود.

اولين رده اين جوايز به پژوهشگران جوان، دومين رده به پژوهشگران نوآور، سومين رده به اساتيد برجسته پزشكي (البته در دوره اول كه با عنوان «تازه‌ترين دستاوردهاي پژوهش در دانش پزشكي» با تقدير از جمعي از برترين‌هاي دانش پزشكي كشور برگزار شد به دليل مشكلات ساختاري به كسي اعطا نشد) و چهارمين رده به افراد ويژه‌اي تعلق مي‌گيرد كه منشاء خدمات پزشكي ريشه‌اي در ايران و جهان باشند.

داوري‌ها چگونه انجام مي‌شود؟

پروفسور رنجبر: هيات علمي بنياد از دانشگاه‌هاي مختلف هستند، زندگينامه‌ افراد منتخب براي آنها ارسال مي‌شود و در نهايت تصميم‌گيري مي‌شود.

حالا كه با بنياد يلدا آشنا شديم بهتر است از خود پروفسور يلدا بپرسيم كه به نظر شما كه به عنوان اولين چهره ماندگار پزشكي انتخاب شده‌ايد، ماندگار كيست و رمز ماندگاري چيست؟

پروفسور يلدا: در طول صحبت پروفسور رنجبر من مي‌گشتم كه ببينم شخصي كه ايشان مي‌گويند چه كسي است. (يعني ايشان در بيان خصوصيات من غلو مي‌كنند) ارزش افراد به خاطر خدمتي است كه مي‌كنند، خدمتي كه جنبه فردي نداشته باشد. تنها خدمت به مردم مهم است و حتي بعضي‌ها معتقد هستند كه اصولا فلسفه آمدن به دنيا خدمت به مردم است.

كتاب كشكول شيخ بهايي را مي‌خواندم. در يكي از صفحات نوشته بود: يك شخص نمازخوان كه خيلي روزه هم مي‌گرفت انتظار داشت كه به بهشت برده شود، اما به آنجا برده نشد، دليل را سوال كرد و به او پاسخ دادند كه تو كاري براي مردم نكرده‌اي. خدمتي نكرده‌اي، تو فقط با خدا معامله كردي و نماز خواندي و حالابا اين كار بهشت با آن عظمت را از خداوند مي‌خواهي!

بزرگان مي‌گويند: از صبح كه بيدار مي‌شوي تا شب بايد برنامه‌ات اين باشد كه به مردم خدمت كني. از منظر ديگر مي‌گويند تا تواني به جهان خدمت محرومان كن‌/‌ به دمي يا درمي يا قدمي يا قلمي.

حقيقت اين است كه خدا گاهي اوقات بهشت را خيلي ارزان به ما مي‌فروشد، با دل كسي را به دست آوردن يا‌كسي را خوشحال كردن.

به كرم باغچه هم كه نگاه كنيم مي‌بينيم كه مدام با شخم‌زدن خاك كار مفيد انجام مي‌دهد. انسان اگر هيچ كاري نكند و فقط منفعت شخصي خودش را درنظر گرفته باشد، نه تنها مقام انسانيت را ندارد بلكه از پست‌ترين موجودات هم پايين‌تر است.

ديده شده كساني كه موقعيت اجتماعي در قالب مقام و شهرت و پول دارند، احتمال انحراف بيشتري دارند. هنرمند معتاد مي‌شود. مقام‌ ومنصب‌دار دوستان واقعي‌اش را از دست مي‌دهد و پولدار اهل زندگي‌ و كيفيت زندگي‌اش را. چه بسا از همين همكاران پزشك، پولدار شدند ولي كانون خانوادگي‌شان به هم خورد و همسر و فرزندانشان از آنها دور شدند و با توجه به آمادگي‌هايي كه وجود دارد در نهايت زندگي‌شان تباه مي‌شود.

كسي كه توجهش فقط به پول درآوردن باشد اصل زندگي را از دست داده است. در حقيقت پول سوارش شده نه او سوار پول. موفقيت بايد روحي و رواني باشد و ما زماني كه به كسي خدمت مي‌كنيم از نظر روحي شاد مي‌شويم. بايد همه ما اين را در نظر داشته باشيم از عواملي كه همه ما را شاد و سلامت مي‌كند مهرباني‌كردن است ما فرستاده و سفير خدا بر روي زمين هستيم و بايد از خداي الرحم‌الراحمين تبعيت كنيم.

اگر همه انسان‌ها به دنبال موفقيت‌هاي رواني باشند بسيار بهتر زندگي مي‌كنند. سازمان بهداشت جهاني كه امور مرتبط با سلامت جسم و روح افراد و همچنين سلامت اجتماع را در بر دارد متوجه شده است كه سلامت انسان‌ها بسته به معنويت آنهاست. معنويت از ريشه معنا مي‌آيد. ما بايد بدانيم معناي پزشك شدن چيست؟ معناي انسانيت چيست؟

در چند سال گذشته من حرف‌هايي زدم، چيزهايي و كلماتي گفتم و از ذهنم خطور كرد كه باعث شده الان لقب استاد و شاگردي براي من قائل شوند.

اما به اعتقاد من انسان فكر مي‌كند چيزهايي كه در ذهنش هست درست است. اما زماني مسائل به ذهن مي‌آيند كه آن زمان و مكان سپري شده است.

بنابراين اين خيلي سخت است كه به كسي درس بدهيد وبعد هم به عنوان الگو شناخته شويد. اصلا روانشناس‌ها معتقدند شما حق نداريد حتي با بچه‌تان هم خيلي جلو برويد و او را به انجام كاري مجبور كنيد چون كودك شما در يك خصوصيات و زمان ديگري نسبت به آنچه شما تجربه‌اش كرده‌ايد در حال زندگي است.

بنابراين اگرچه به تجاربمان افتخار مي‌كنيم اما همه اين تجربيات مربوط به گذشته است. در حالي كه الان زمان حال است و مي‌خواهيم در آينده زندگي كنيم. در ضمن شايد گاهي تجربه‌ها باعث خطا شوند. تجربه مربوط به گذشته است و به همين دليل هم هميشه به پزشكان باتجربه توصيه مي‌شود دقت خود را بالا ببرند. در واقع فقط تجربه كافي نيست و ما در حال زندگي مي‌كنيم و تجربه مربوط به گذشته‌هاست.

از ديگر مسائلي كه در زندگي اجتماعي خيلي مهم است، ايجاد رابطه مي‌باشد. خيلي از ما انسان‌ها دشمن رابطه‌ها هستيم. اگرچه واقعا صحيح زندگي‌كردن كار سختي است اما چه ايرادي دارد كه وقتي مريضي وارد مطب پزشكي مي‌شود، پزشك از جايش برخيزد و لبخندي بزند، اينها همه جزو روابط انساني است.

متاسفانه ماديات و ظواهر باعث شده‌اند انسان‌ها روابط درست را فراموش كنند و از هم فاصله بگيرند. تمامي ما انسان‌ها در باطن روابط انساني را دوست داريم اما آن نور ظواهر است كه انسان‌ها را از يكديگر دور كرده است. مساله‌اي كه چه جامعه ما، چه تمامي جوامع بايد دقت كنند اول معنويات و بعد حفظ روابط است. ايجاد يك رابطه هنر است با يك كار ساده مثل تقدم در سلام مي‌توان يك رابطه را حفظ كرد.

البته در جامعه پزشكي و در خيلي از پزشكان به نظر مي‌رسد معنويات افول كرده و آنچه شما مي‌گوييد را در كمتر پزشكي مي‌توان پيدا كرد.

پروفسور يلدا: دقيقا همين طور است. يك شب شخصي را به تلويزيون آورده بودند كه خلافكار بود و يك نفر را كشته بود. مجري از آن قاتل پرسيد شما آدم كشتيد؟ دزدي كرديد؟ مواد پخش مي‌كنيد؟ گفت بله.

در آخر اين آقاي مجرم حرفي زد كه جامعه‌شناس‌هاي بزرگ بايد به آن جواب بدهند. گفت: همه شما از من مي‌پرسيد اين كارها را كرده‌اي يا نه؟ اما يكي از شما نپرسيد كه چرا من اين كارها را انجام داده‌ام؟

اگر قرار باشد به صورت ريشه‌اي فكر كنيم بايد بدانيم چرا پزشكان ما اين گونه شده‌اند؟ما پزشكان خيلي خوشحال مي‌شويم وقتي راه درمان و ريشه يك مريضي را پيدا مي‌كنيم. در اين مورد هم بايد جستجو كنيم و بدانيم ريشه مشكل كجاست و علت چيست؟ زمان حاضر، زمان نصيحت نيست زماني كه قوانين وضع مي‌شود ديگر نصيحت معنا ندارد، بايد قوانين اجرا شوند. نفس امر كننده بشر بيشتر به سمت فساد مي‌رود تنها در صورتي كه قوانين اجرا شود و ضامن اجرايي قوي داشته باشد مردم هم موظف به رعايت مي‌شوند.

در آلمان كه پروفسور رنجبر هستند مي‌دانند كه قوانين چگونه وضع و اجرا مي‌شود، اما در جامعه‌اي كه قوانين اجرا نمي‌شود اين مصيبت‌ها پيش مي‌آيد.

متاسفانه برخلاف شما و پزشكان همنسل شما كه واقعا عاشق حرفه خود هستيد و به عشق خدمت به بيماران روز و شب خود را مي‌گذرانيد خيلي از پزشكان امروزي از حرفه خود چيز ديگري طلب مي‌كنند و اصولا رشته پزشكي را انتخاب مي‌كنند تا پلي براي رسيدن هرچه سريع‌تر به آرزوهاي مادي خود زده باشند؟

پروفسور يلدا: در كتاب كليله و دمنه، باب اول، برزويه پزشك مي‌گويد كار پزشك مثل كار كشاورز است كشاورز وقتي گندم مي‌كارد و بذرافشاني مي‌كند، هدفش به دست آوردن گندم است ولي كنارش كاه هم رشد مي‌كند.

در واقع كاه روزي است كه به ما مي‌رسد اما هدف معنويت است يعني خدمت به مردم مي‌باشد. شايد پيشرفت تكنولوژي، علم و… باعث شده از اين هدف خيلي‌ها دور شويم.

همه ما پزشكان بايد بدانيم زماني كه سر بر بالش مي‌گذاريم راحت‌ترين بالش كدام است پول يا وجدان راحت؟ و بايد به اين توجه داشته باشيم. اما متاسفانه شرايط اجتماعي بسيار بد شده است.

يكي از عرفا با خدا صحبت مي‌كند مي‌گويد خداوندا تو كه عادلي، آيا در جامعه‌اي كه همه بد هستند تو انصاف مي‌داني كه من خوب باشم؟

شما معتقد هستيد كه الان با وجود قوانين مختلف زمان نصيحت‌كردن گذشته است اما به نظر مي‌رسد كه هنوز هم نصايح افرادي همچون شما براي پزشكان بعدي موثر باشد كما اين‌كه بسياري از شاگردان شما سعي مي‌كنند تا رفتار شما را سرلوحه كار خود قرار دهند.

پروفسور يلدا: زماني كه سركلاس هستم سعي مي‌كنم مسائل اجتماعي را مطرح كنم. هميشه به شاگردانم توصيه مي‌كنم زماني كه آزمايشي براي بيماري مي‌نويسيد فكر كنيد چقدر اين آزمايش براي بيمار لازم است، وضع مالي و شرايط بيمار را در نظر بگيريد.

از خودتان سوال كنيد آيا بيمار واقعا به اين دارو نياز دارد و دارو عارضه دارد يا خير؟ ما به پزشكان مي‌گوييم بيماران خود را دوست داشته باشيد، فكر كنيد از خانواده خودتان هستند، زماني كه بيماري در بيمارستان بستري است وضعيتش را درك كنيد و او را دوست داشته باشيد. چه ايرادي دارد كه شما تقدم در دست‌دادن داشته باشيد.

نقش پزشكان بسيار مهم است، كدام‌يك از ما سعي كرده‌ايم كه بيمارانمان را راضي، راهي كنيم. اگر پزشكي چنين برنامه‌اي داشته باشد مردم به سراغش مي‌آيند به او اعتماد مي‌كنند و در نهايت هم به بهترين شكل درمان مي‌شوند. علم يك پزشك ممكن است پايين باشد اما زماني كه به صحبت بيمار گوش مي‌كند، بيمار آرامش گرفته و به اين ترتيب به نوعي خدمت مي‌كند.«بزرگ‌ترين عامل در نتيجه‌گيري از درمان صحيح اعتماد است.»

در حال حاضر يكي از شكايات مريض‌ها اين است كه چرا دكترها با ما صحبت نمي‌كنند؟ چرا به حرف‌هايمان گوش نمي‌كنند؟ اين رفتارها دشمن روابط صحيح است. حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: كمال دين در كسب علم است و كمال علم در كسب معنويت است. به اين دليل اين را مي‌گويند كه زماني كه شما علم داشته باشيد، موفقيت كسب مي‌كنيد اما اگر انسانيت نداشته باشيد، در نهايت انسان بي‌فايده‌اي هستيد. يك بيمار هيچ‌وقت نمي‌پذيرد كه يك پزشك به او فخر بفروشد يا متكبر باشد.

پدر و مادرم امكاناتي داشتند، من دكتر شدم، ديگر فخر فروختن ندارد. فردي كه از 9 سالگي كار مي‌كند، چه گناهي كرده كه به جاي من و امثال من نبوده، من چرا بايد فخر بفروشم چرا اخم كنم، چرا عصبي بشم؟

به اعتقاد من روپوش سفيدي كه بر تن ما پزشكان است به حد كافي فاصله ما با مريض را زياد كرده و اگر فخر و تكبر هم داشته باشيم كه ديگر هيچ، اين فاصله بيشتر هم مي‌شود.

آقاي دكتر، اكثر افرادي كه براي قبول شدن در رشته پزشكي شبانه‌روز تلاش مي‌كنند بعد از گذشت چند سال نه تنها از كار خود خسته مي‌شوند بلكه به ديگران هم توصيه مي‌كنند كه پزشكي را انتخاب نكنند.شما چطور؟ آيا هيچ وقت از اين‌كه پزشك هستيد پشيمان شده‌ايد؟

پروفسوريلدا: من هيچ‌وقت پشيمان نشده‌ام، البته نه اين‌كه شغل من ايده‌آل باشد، اما چون روحا از اين‌كه به مردم خدمت مي‌كنم شاد هستم خير پشيمان نشدم.شايد اگر شغل ديگري داشتم ازجنبه سود و منفعت فردي جلوتر بودم اما آن طور شاد نبودم. پزشكي از كارهايي است كه بسيار ارزشمند است زماني كه بيماري را مداوا مي‌كنيد، هم خودتان شاد مي‌شويد و هم دل افراد ديگر را شاد مي‌كنيد و من فكر مي‌كنم بزرگ‌ترين عبادت‌ها اين است كه دل كسي را شاد كنيم. يكي از بزرگان ما مي‌گويند: سلامتي بزرگ‌ترين نعمتي است كه بايد در حفظ آن تلاش كنيم. حالا كه يك پزشك در برگرداندن اين سلامت تلاش و خدمت مي‌كند، يعني پزشك در ارتباط با بزرگ‌ترين نعمت خداوند قرار دارد.

افتخار يك استاد اين است كه همكاراني كه از خودش جوان‌تر هستند، از او بالاتر آمده باشند و بدبخت‌ترين استاد، استادي است كه شاگردانش از نظر علمي با وي برابري داشته باشند. يكي از افتخارات بنده، اين است كه افرادي همچون پروفسور رنجبر را دارم كه وقتي با آنها صحبت مي‌كنم، قالب فكري كهنه خود را از دست مي‌دهم و از يك دريچه ديگري به بحث نگاه مي‌كنم.

در پاركي يك اثر هنري ديدم كه در آن پايه‌اي فلزي در قسمت پايين قرار داشت و روي آن ميله‌هاي عمودي به سمت كهكشان رفته بود.

پيش خودم فكر كردم كه ما پزشكان مسن‌تر، قائده‌هايي هستيم كه جوان‌ترها روي شانه‌هاي ما قرار مي‌گيرند و به سوي ترقي و پيشرفت مي‌روند. به بيان ديگر استاد كسي است كه دست شاگردش را بگيرد و او را از يك طرف رودخانه به سمت ديگر بياورد. سپس شاگرد بالاي كوه برود و استاد از بالا رفتن شاگرد ذوق مي‌كند. استاد، پله‌هاي ترقي يك شاگرد است.

اين افراد هستند كه حتي وقتي از كشور دور مي‌شوند هم، زماني كه اسم ايران مي‌آيد اشك در چشمانشان حلقه مي‌زند. مثلا همين دكتر رنجبر و همكارانشان در آلمان عملا ثابت كرده‌اند كه به مملكت علاقه دارند و با هزينه‌هاي شخصي خودشان در مملكت كنفرانس مي‌دهند و سطح دانش هم‌ميهنان خودشان را بالا مي‌برند و در عين حال دلسوزي مي‌كنند كه نبايدصرف اين‌كه كسي خارجي است براي كنفرانس‌ها دعوت شود.

كما اين‌كه چندي پيش در يكي از همين كنفرانس‌ها آقايي آمده بود كه فكر مي‌كرد هيچ كس از پزشكاني كه در كنفرانس حاضر بودند مرض قند را نمي‌شناسند، يعني اينقدر ابتدايي صحبت مي‌كرد.

بعضا هزينه‌هاي زيادي مي‌دهند براي دعوت يا اهداي جوايز به اين افراد.اما واقعا براي چه اين كار را انجام مي‌دهيم؟ ما بايد بدانيم به چه چيزي نياز داريم؟ ما بايد بدانيم براي رفع مشكلاتمان چه كساني را دعوت كنيم تا بتوانند مشكلاتمان را حل كنند.

حالا كه شما درباره پزشكان ايران مقيم خارج از كشور صحبت كرديد بهتر است اين سوال را از پروفسور رنجبر بپرسم كه خيلي‌ها معتقدند مهاجرت افرادي مثل شما از كشور فرار مغزهاست و بايد فكري جدي براي جلوگيري از تكرار آن بكنيم. اما آيا به نظر شما، فرار مغزها واقعا صورت مي‌گيرد يا اين‌كه افرادي چون شما نه‌تنها فرار نمي‌كنند بلكه با ارتباط پيوسته‌اي كه با مراكز دانشگاهي و درماني داريد جديدترين دستاوردهاي علمي را كسب مي‌كنيد و سپس تجارب خود را به كشور منتقل مي‌كنيد؟

پروفسور رنجبر: مي‌توانم بگويم اكثر ايرانياني كه طي اين سال‌ها با آنها در تماس بودم از صميم قلب كشورشان را دوست دارند و به همين علت است كه چيزي از دست نمي‌رود و بازگشت آنها به همين مملكت خواهد بود و منافع آن براي همين مملكت است. پزشكي، علمي است براي تمامي بشر، حالا در هر جايي انسان مي‌تواند دردي را از دردمندي بكاهد و مفيد واقع شود.

در واقع پزشكان يك واسطه هستند. خداوند اينقدر به آنها لطف دارد كه براي درمان بشر به‌عنوان واسطه قرارشان مي‌دهد تا دردي را دوا كنند و اين مورد نه فقط براساس كسب دانش بلكه با كسب اخلاقيات به دست مي‌آيد. وقتي شما چيزي را ياد مي‌گيريد، بايد آن را به بهترين شكل در اختيار جامعه و افراد قرار دهيد، اينجاست كه اخلاق، روابط و معنويات به ميان مي‌آيد و در اينجا ما نقشي مانند نقش استاد يلدا را نقشي كليدي مي‌دانيم، چون اين روابط و معنويات بايد آموزش داده شود. به همين دليل استاد يلدا يا مرحوم استاد قريب ماندگار هستند. رمز جاودانگي و ماندگاري اين استادان به دليل رعايت اخلاقيات و معنويات و انجام رسالت خود به عنوان پزشك واقعي است.

پروفسور يلدا: نكته‌اي كه وجود دارد اين است كه اگر جوانان ما به خارج از كشور نمي‌رفتند، پزشكي سنتي در كشور ما باقي مي‌ماند و پزشكي نوين مديون پزشكاني است كه رفتند و برگشتند و پزشكي نوين را ترويج دادند.

استادان قبل ما اصلا سوادشان با استادان الان قابل مقايسه نيست. در حال حاضر كه تمام دنيا، يك دهكده كوچك شده است، وقتي پزشكي در دورترين نقطه دنيا مقاله‌اي بنويسد، در كمترين زمان در اختيار ما قرار مي‌گيرد. پس خارج و داخل ندارد. انسان‌ها هرجا كه باشند، بايد خدمت كنند. ديگر مهم نيست، كجا باشند يا اصلا اهل كجا باشند.

انسان شب وقتي مي‌خوابد بايد تمام روزش را بازنگري كند ببيند كه در تمام طول روز چه كرده است.

چه كار مهمي انجام داده و چه خدمتي كرده است. زماني ابوسعيد ابوالخير مي‌خواست صحبت كند، مردم آمدند و ديگر جا نبود، يكي بالاي پله اول منبر رفت و گفت، از آنجايي كه هستيد گامي فراتر آييد. ابوسعيد ابوالخير گفت: اين همان چيزي است كه اوليا و پيامبران مي‌خواستند بگويند و آن چيزي كه امروز ما مي‌خواستيم بگوييم، اين شخص گفت، كه از آنجايي كه هستيم يك گام فراتر برويم.

اگر فرهنگ اين را پيدا كنيم كه در طول روز فقط يك گام در زمينه موفقيت اجتماعي برداريم و يا گامي مهم‌تر در زمينه خدمت برداريم، بسيار ارزشمند است.

آقاي پروفسور به عنوان فردي كه بنيادي به نامش تاسيس شده كه سعي دارد تا از پزشكان واقعي قدرداني كند، آينده چنين بنيادي را را چگونه تصوير مي‌كنيد؟

پروفسور يلدا: اين كار با زيربناي معنوي است نه مادي و هدف برگزاركنندگانش هم همين است پس به نتيجه خوبي مي‌رسد. ليست برندگان ما هم اين را نشان مي‌دهد كه تمامي كساني كه واقعا خدمت كرده‌اند را برگزيده‌ايم. نه صرفا به خاطر سنشان؛ بلكه به خاطر گامي كه برداشته‌اند.مدت‌هاست كه ثابت شده تشويق، اثر بهتري نسبت به ترويج دارد. چون يكي از برنامه‌هاي اين بنياد تشويق پزشكان جوان است پس مي‌تواند موثر مي‌باشد. ما بايد فرهنگ ايجاد بنيادهايي از اين دست را در جامعه راه بيندازيم.

متاسفانه ما اين فرهنگ را پيدا نكرده‌ايم و به همين دليل است كه مثلا يلداي پولدار ثروت خود را به عنوان ارث براي ورثه‌اي كه نيازي هم به آن ندارند مي‌گذارد و مي‌رود در حالي كه مي‌توان با سرمايه‌هاي اين‌چنيني كارهاي بزرگي را انجام داد. ما اميدواريم اين فرهنگ جا بيفتد.

اولين عكس‌العمل شما در مواجهه با اين مساله كه بنياد قرار بوده به اسم شما راه‌اندازي شود چه بود؟ اولين فكري كه كرديد؟

پروفسور يلدا: به دور از تعارف يا شكسته‌نفسي، اولين فكري كه كردم اين بود كه من شايسته اين انتخاب نيستم. از خودم پرسيدم مگر چه كار كرده‌ام؟ اما زماني كه تلاش و پشتكار موسسان را ديدم در نهايت رضايت دادم.

اميدوارم وجود چنين بنيادي به داشتن پزشكان واقعي كمك كند در حال حاضر ما از اين اشخاص كم داريم و يكي از اشتباهات ما اين است كه مي‌گوييم كسي كه روي پا راه مي‌رود انسان است.

مولانا مي‌گويند:

دي‌شيخ گرد شهر مي‌گشت‌/‌ ;ز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند يافت مي‌نشود گشته‌ايم ما‌/‌گفت آنكه يافت مي‌نشود آنم آرزوست

فراموش نكنيم كه جامعه ما از تك‌تك افرادي تشكيل شده كه اگر هر كدام در راستاي اهدافمان گام برداريم به اهداف متعالي‌مان خواهيم رسيد.

 

گفتگو: بهاره صفوی

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا