درگذشت فرانسوا وُلتِر

وي در محيطي تحصيلات خود را ادامه داد كه آزادي انديشه تا قعر لذات جسماني مجاز شمرده مي‏شد. با اين حال وي ذوق ادبي خود را در سرودن هجوياتي عليه برخي مقامات حكومت به كار گرفت و به همين علت به زندان افتاد. هرچند ولتر پس از يازده ماه زندان بر اثر كوشش دوستانش آزاد شد اما در استحكام و مقاومت روحي وي خللي ايجاد نگرديد و باز كار را شروع كرد و در نتيجه براي بار دوم به زندان افتاد. با اين حالْ آزادي وي از زندان برابر با تبعيد او از فرانسه گرديد و ولتر راهي انگلستان شد. او سالياني در انگلستان اقامت گزيد و پس از مطالعه و آشنايى با برخي متفكران آن سامان، در گوشه‏اي به انتشار آثار خود پرداخت. ولتر در آثار خود، انسان را به تامل و ترديد و سنجش مي‏كشاند. خرافات و موهومات را خوار مي‏شِمُرَد و واعظان ياوه‏گو و متشرعان نادرست را به بادِ مسخره مي‏گيرد.
او ظلم و قساوت و تبعيض را رذيلت مي‏دانست و حكومت جور و اجحاف را منشأ مفاسد اخلاقي مي‏شمرْد. ولتر با زبردستي و ظرافت تمام توانسته است با گرداندن كلام از صورتي به صورت ديگر، طنز آميزترين تاثير را به نوشته‏هاي خود بدهد. تعبيرات وي هميشه شيرين و ماهرانه و بي‏تكلّف است. به همان اندازه كه اثر قلمش نوربخش است، طنزهايش ويران‏گر است. هم‏چنين ايجاز و وضوح، خصوصيتي است كه در همه نوشته‏هاي او وجود دارد. مذهب واقعي او تقوايى آميخته با وجدان و براساس اغماض مذهبي بود. وي به امور ماوراء الطبيعه، جز به قدرت الهي به چيزي عقيده نداشت و مذهب كاتوليك را سدي براي تجلي روح بشر مي‏پنداشت. ولتر كه به آزادي انديشه و بيان و اصول حقوق انساني پاي‏بند بود، مصلح و پيشواي جامعه و يكي از اركاني معرفي شد كه براي انقلاب فرانسه كه يازده سال پس از مرگش به وقوع پيوست، آماده كرد. شيوه انشاء ولتر ممتاز بود. هيچ كس روشن‏تر، زيباتر و صحيح‏تر از وي به زبان فرانسوي ننوشته است و نه تنها در نثر، بلكه در شعر نيز از ظرافت طبع برخوردار بود و هم‏چنين به عنوان تراژدي‏نويس بزرگ زمان شهرت داشت. ولتر در سال 1755م ساكن ژنو شد و از آن زمان به بعد، خانه او، كانون علم و ادب اروپا گرديد. از ولتر آثار متعددي برجاي مانده كه فرهنگ فلسفي، تاريخ پتر كبير، ساده دل و ژول سزار از آن جمله است. فرانسوا ولتر سرانجام در 30 مه 1778م به علت خستگي و كار زياد در 84 سالگي درگذشت.
او معتقد بود كه بهترين كشور، كشوري است كه در آن فقط قانون حكومت كند گرچه تصور مي‏كرد چنين كشوري وجود ندارد. هم‏چنين اين جمله از اوست. اگر خدا نباشد بايد آن را اختراع كرد.
 
منبع:راسخون
No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا