کلیدی برای شناخت اعصاب حسی انسان

اما تازه ترین تحقیقات نشان می دهد که این سلول های عصبی فوق حساس می توانند کلید راهنمای ایده آلی برای حل یکی از جالب ترین معماهای علمی یعنی چگونگی عملکرد حس لامسه در انسان باشند. اما چرا شناخت نحوه عملکرد حس لامسه مهم است؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا لازم است که ابهامات را بهتر بشناسید. بگذارید برای درک بهتر این مساله یک مثال ساده بزنیم: زمانی که دست خود را بالا می برید و برای تائید دوست خود همزمان به دست او می زنید، دقیقاً چه احساسی می کنید؟ آیا سوزشی مختصر اما در عین حال رضایت بخش را در کف دستان خود احساس نمی کنید؟ شاید اگر این کار را با احساس زیاد و سریع انجام دهید، حتی درد مختصری هم در مفاصل خود احساس کنید. آیا در خلال همین کنش و واکنش ساده، گرمای دست دوست خود را احساس نمی کنید؟ این نوع تقابل احساسات مساله منحصربه فردی نیست اما بایستی به خاطر داشت که مطالعه دقیق روی حس لامسه برخلاف تصور به این راحتی ها هم نیست و دلیل این امر را باید در تقابل شدید میان احساسات متفاوت و دشواری تفکیک آنها از یکدیگر جستجو کرد.

از ناشناخته ها تا درمان

همان طور که اشاره شد، مطالعه روی حس لامسه انسان کاری بسیار سخت و دشوار است. اما اگر بخواهیم این مساله را خیلی ساده تشریح کنیم، می توان چنین گفت که انواع و اقسام محرک های حسی اعم از فشار منجر به درد تا درجه حرارت، همه و همه زمانی که از حالت داده یا ورودی مکانیکی به سیگنال های الکتریکی تبدیل و در نهایت به مغز مخابره می شوند، تحت تاثیر یک فرآیند خاص به نام مکانوسنسیشن قرار می گیرند. این واژه عجیب و گنگ در اصل همان مکانیسم پاسخگویی به محرک های مکانیکی است. عناصر گوناگونی روی این مکانیسم خاص تاثیرگذار هستند که البته طیف وسیعی از آنها هنوز شناخته نشده است. یکی از عللی که تفکیک احساسات را در زمان لمس غیرممکن می کند، تاثیر پدیده ای است که دانشمندان از آن به عنوان همزمانی نام می برند. نکته مهم اینجاست که درک این نوع پیچیدگی ها در اصل برای درمان بسیاری از مشکلات و نارسایی های مرتبط امری حیاتی و ضروری است.

ردیاب ها وارد عمل می شوند

دانشمندان گروه پزشکی دانشگاه ییل در بهمن سال گذشته اعلام کردند که روشی جدید و امیدوارکننده را برای تشریح حس لامسه (به طور اخص لمس خفیف) در ابعاد سلولی پیدا کرده اند که می تواند پاسخگوی بسیاری از ابهامات باشد. سرچشمه این تحقیق علمی در اصل به نوک اردک ها برمی گردد. تیم تحقیقاتی دانشگاه ییل در حالی از این کشف خارق العاده در همایش سالانه جامعه بیوفیزیک پرده برداری کرد که پژوهشگران زیادی سال هاست درصدد آنالیز جزء به جزء حس لامسه هستند. پژوهشگران ارشد این طرح، اِسویاتوسلاف باگریانتسف و اِلنا گراچِوا مدعی هستند که نه فقط 85 درصد نورون های عصبی با آستانه تحریک پذیری پایین را در اردک ها شناسایی کرده اند، بلکه حتی می توانند به صورت دقیق نشان دهند که نوک اردک ها بعنوان یک ابزار خارق العاده ردیابی چگونه در برابر محرک های خیلی جزئی آن هم به شکلی غیرقابل باور از خود واکنش نشان می دهد. بایستی به خاطر داشت که بسیاری از اردک ها خصوصاً اردک های روی آب چر در نواحی باتلاقی و تالابی زندگی می کنند و آب این مناطق اغلب تیره و کدر است. اما جالب اینجاست که اردک ها حتی در این شرایط نیز می توانند غذای خود را براحتی شناسایی کنند. مثال شاخص این عملکرد را می توان در بسیاری از اعضای زیرخانواده اردک های روی آب چر مثل اردک های سرسبز، خوتکا و اردک های نوک پهن مشاهده کرد. حال پرسش اینجاست که اردک ها چگونه غذایشان را در این شرایط پیدا می کنند؟ پاسخ به این سوال خیلی راحت است، آنها از نوکشان برای ردیابی و پیدا کردن غذا استفاده می کنند. اردک ها برای جستجوی سخت پوستان و سایر شکارهای کوچک متکی بر نورون های عصبی فوق حساسی هستند که در ناحیه سر آنها قرار دارد. این نورون های عصبی که به آنها عصب های سه قلو گفته می شود، نوع خاصی از اعصاب هستند که در اعمال حسی و حرکتی نقش بسیار مهمی دارند. اساس کار به این صورت است که اطلاعات رسیده از ارگان های حسی داخل نوک به این نوع از اعصاب منتقل می شود و اردک پس از درک حسی داده ها در مغز نسبت به آن از خود عکس العمل نشان می دهد. تحقیقات نشان می دهد که میزان تمرکز این نوع از اعصاب در سر اردک های روی آب چر بسیار بیشتر از آن چیزی است که به صورت معمول در سر سایر مهره داران دیده می شود. ضمناً یک تفاوت دیگر این نوع اعصاب در اردک های روی آب چر، سرعت واکنش و پاسخگویی سلولی در آنها نسبت به محرک های حسی است که در عمل از سایر مهره داران خیلی سریع تر اتفاق می افتد.

الگوسازی، راه حل درمان

دکتر باگریانتسف محقق ارشد دانشگاه ییل دستاورد تحقیقات اخیر را این طور تشریح می کند: «فرض کنید که شما درباره یک پدیده فیزیولوژیکی مطالعه می کنید و درک آن برای شما سخت است. در اینگونه موارد اغلب مراجعه کردن به یک مثال می تواند راهگشا باشد. در این مورد خاص نیز ما دقیقاً از همین روش استفاده کردیم. در حقیقت تلاش کردیم تا بفهمیم که یک عارضه فیزیولوژیکی خاص چطور پدید می آید و چطور به مرحله نهایی می رسد. بایستی به خاطر داشت که تنها حیوانات معدودی هستند که در برابر محرک های حس لامسه اینطور از خود واکنش می دهند؛ یعنی محرک های لامسه در همه حیوانات چنین واکنش های مشخصی را در پی ندارد که بتوان تا آخرین مرحله آنها را ردیابی کرد.» دکتر باگریانتسف در خاتمه افزود که گام بعدی تیم تحقیقاتی کشف رموز عملکرد قابلیت های حسی برتر اردک ها در سطح مولکولی است و این کار قرار است که از طریق تزریق یکسری ویروس های خاص به تخم ها صورت پذیرد. ویروس های مذکور توانایی آن را دارند که روی یکسری اسیدهای آمینه که در اصل بلوک های سازنده پروتئین ها هستند، تاثیر گذاشته و عملکرد آنها را مختل کنند. اینکار به محققان کمک خواهد کرد تا پروتئین هایی را شناسایی کنند که مسئولیت ساخت سلول های عصبی فوق حساس هستند. امید می رود که این تحقیقات بتواند به نوعی الگوی سلول های عصبی حسی را در انسانها بازسازی کند. پژوهشگران معتقدند که درک درست عملکرد سلول های عصبی حسی می تواند تاثیر بسزایی در ساخت موفق نسل آینده داروها داشته باشد. زیرا از این طریق حداقل می توان سرچشمه دردهای مزمن را بهتر شناسایی و بالطبع فرآیند درمان را نیز تسهیل کرد.

منبع:جام جم آنلاین

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا