پژوهش در روانشناسی پس از انقلاب آغاز شد

دکتر حسین شکرکن، استاد بازنشسته دانشگاه شهید چمران اهواز، استاد نمونه کشوری، رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران، رئیس کمیته روانشناسی صنعتی و سازمانی و مؤسس این شاخه از رشته روانشناسی در ایران است. وی همچنین سردبیری نشریه بین‌المللی انجمن روانشناسی ایران را به عهده دارد و خود نیز دارای تألیفات متعدد از جمله بیش از 100 مقاله پژوهشی است که به فارسی و انگلیسی در نشریات معتبر داخلی و خارجی به چاپ رسیده است. در ادامه گفتگوی سیناپرس با ایشان به عنوان استاد هفته را می‌خوانید.

 

لطفا در ابتدا مختصری از بیوگرافی خودتان را بیان کنید و بفرمایید چه شد که وارد این رشته شدید و این رشته چه جذابیتی برای شما داشت؟

جذابیت روانشناسی به این جهت است که این رشته مربوط به رفتار انسان است. البته روانشناسی تطبیقی حتی به رفتار حیوانات هم مربوط می‌شود اما بخش اعظم شاخه‌های روانشناسی مربوط به رفتار انسان است. این چیزی بود که با سلیقه من سازگار بود.

من حسین شکرکن در 12 آبان 1318 در شهر اهواز متولد شدم ولی بیشتر دوران کودکی و نوجوانی‌ام را، تا پایان سه ساله سیکل نخست دبیرستان، در شهر دزفول گذراندم و در واقع خودم را دزفولی می‌دانم. بعد از آن به اهواز رفتم و به دانشسرای مقدماتی که دانش‌آموزان را برای عهده‌دار شدن شغل آموزگاری تربیت می‌کرد وارد شدم. من سال چهارم و پنجم دبیرستان را در این مؤسسه شبانه‌روزی که خوشبختانه همه چیز در آن برای درس خواندن فراهم بود، گذراندم. دانش‌آموزانی که دوره این دانشسرا را می‌گذراندند پس از فراغت از تحصیل برای پنج سال متعهد به خدمت به عنوان آموزگار بودند، اما در عین حال دو نفر ممتاز هر سال، ضمن معافیت از این تعهد، پس از اتمام سال ششم می‌توانستند برای تحصیل دانشگاهی به دانشسرای عالی در تهران بروند. خوشبختانه این فرصت برای من فراهم شد و در مهر سال 1339 به دانشسرای عالی وارد شدم که بعداً به دانشگاه تربیت معلم و بعدتر هم به دانشگاه خوارزمی تغییر نام یافت.

من بنا به علاقه در مقطع کارشناسی رشته زبان انگلیسی را انتخاب کردم و پس از گذراندن دوره سه ساله این رشته، در سال 1342 به عنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان‌های دزفول مشغول به کار شدم. خداوند این توفیق را به من داد که با کسب رتبه شاگرد اولی در دانشسرای عالی امتیاز بورس تحصیلی خارج از کشور را دریافت کنم. ما در دوره تحصیل در رشته زبان انگلیسی به این دلیل که قرار بود بعد از آن به عنوان دبیر مشغول به کار شویم چندین درس در زمینه‌های علوم تربیتی و روانشناسی می‌گذراندیم و من در آنجا با روانشناسی آشنا شدم و با خودم قرار گذاشتم که اگر خداوند توفیق داد و موفق به ادامه تحصیل در خارج از کشور شدم تحصیلاتم را در رشته روانشناسی ادامه دهم. این آرزو برآورده شد و بعد از دو سال تدریس زبان انگلیسی در دبیرستان‌های دزفول مقدمات ادامه تحصیل من در خارج از کشور فراهم شد. با توفیقات الهی بود که توانستم از چهار یا پنج دانشگاه برجسته در آمریکا پذیرش بگیرم و از میان آنها پذیرش مربوط به دانشگاه کالیفرنیا در برکلی را، که یکی از چند دانشگاه ممتاز جهان است، انتخاب کردم. در آنجا قرار بر این شد که من واحدهایی را بگذرانم تا لیسانس دومی در رشته روانشناسی به من داده شود. همین کار را انجام دادم و در طی این دوره که بیش از دو سال طول کشید به دو زمینه روانشناسی اجتماعی و روانشناسی صنعتی و سازمانی علاقه‌مند شدم. چنان که می‌دانید این دو شاخه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. روانشناسی صنعتی و سازمانی مربوط به بهبود دادن به وضعیت سازمان‌ها و نیروی انسانی آن‌ها، یعنی بهره‌وری سازمانی و کیفیت زندگی شغلی کارکنان سازمان‌هاست. روانشناسی اجتماعی نیز اساس و شالوده روانشناسی سازمانی است و به عبارتی روانشناسی سازمانی را می‌توان روانشناسی اجتماعی سازمان‌ها خواند. من در دوره کارشناسی ارشد هم در دروس مربوط به روانشناسی صنعتی و سازمانی و هم دروس روانشناسی اجتماعی را دنبال کردم و با توجه به عمل‌گرایانه‌تر بودن روانشناسی سازمانی و استفاده‌ای که می‌شود از آن در سازمان‌ها و کمک به مسائل نیروی انسانی کرد برای دوره دکترا درخواست پذیرش در روانشناسی صنعتی و سازمانی با زیربنای روانشناسی اجتماعی را داشتم. به این ترتیب در سال 1347 خورشیدی و 1968 میلادی وارد دوره دکترای روانشناسی صنعتی و سازمانی در دانشگاه کالیفرنیا شدم.

پژوهش در روانشناسی حقیقتاً بعد از انقلاب آغاز شد. نمی‌توان گفت که پیش از انقلاب هیچ پژوهشی وجود نداشت، اما بسیار بسیار کم بود و مقالاتی که نوشته می‌شد پژوهشی نبود. می‌توان گفت از حدود سال‌های 70 با راه‌اندازی دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترا بود که به تدریج مجلات هم جان تازه‌ای گرفت و پژوهش در میان اساتید روانشناسی هم شروع شد.

شما اشاره کردید که از همان دوره‌ای که دروسی را در رابطه علوم تربیتی و روانشناسی خواندید به این رشته علاقه‌مند شدید. هم در آن دوره و هم در ادامه جذابیت روانشناسی برای شما در چه بود؟

جذابیت روانشناسی به این جهت است که این رشته مربوط به رفتار انسان است. البته روانشناسی تطبیقی حتی به رفتار حیوانات هم مربوط می‌شود اما بخش اعظم شاخه‌های روانشناسی مربوط به رفتار انسان است. این چیزی بود که با سلیقه من سازگار بود. علاوه بر این یکی از دروسی که من در دوره کارشناسی زبان انگلیسی گذرانده بودم مربوط به چگونگی اداره سازمان‌ها بود. این درس هم در علاقه بعدی من به روانشناسی صنعتی و سازمانی که تلفیقی است از روانشناسی و علوم اداری و کاربرد روانشناسی در سازمان‌ها بی تأثیر نبود.

البته علاوه بر جنبه تحصیلی، جنبه کاری روانشناسی صنعتی و سازمانی را هم مورد توجه داشتم. من تقریباً از ابتدای دوره دکترا در همان گروه روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا به عنوان کمک استاد استخدام شدم و پس از وارد شدن به دوره کار بر رساله دکترا به عنوان همکار استاد به فعالیت پرداختم. در آن زمان هر سال تحصیلی شامل سه ترم سه ماهه و دو ترم شش‌هفته‌ای تابستانی بود و من به مدت پنج سال در گروه روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا فعالیت کردم. دروسی که در این مدت تدریس می‌کردم شامل روانشناسی اجتماعی، روانشناسی صنعتی و سازمانی و روش‌های تحقیق و آمار در روانشناسی بود. در همین مدت یک سال هم به عنوان روانشناس پژوهشگر در سازمانی که به مسائل اجتماعی شبکه مترو در آن منطقه می‌پرداخت، مشغول فعالیت بودم.

در هر صورت در اوایل ژانویه 1974 و اواخر دی‌ماه سال 1352 چند روز پس از دریافت مدرک دکترا به ایران بازگشتم. در بازگشت به ایران نیز از میان دانشگاه شیراز و دانشگاه جندی‌شاپور اهواز، که الان دانشگاه شهید چمران خوانده می‌شود، دانشگاه جندی شاپور را به دلیل نزدیک بودن به خانواده انتخاب کردم و از ابتدای بهمن ماه سال 1352 مشغول به کار شدم. در آن زمان دانشگاه جندی شاپور رشته روانشناسی نداشت و گروه‌های روانشناسی در کشور محدود به دانشگاه‌های تهران، مشهد، تبریز، شیراز و دانشسرای عالی بود. من با ورود به دانشگاه جندی شاپور برنامه‌ریزی برای دوره کارشناسی روانشناسی با گرایش صنعتی و سازمانی را آغاز کردم و برای نخستین بار در کشور در مهرماه سال 53 دانشجویانی را در این گرایش پذیرش کردیم. در سال‌های بعد با همراهی مرحوم دکتر کهزاد رشته‌های مشاوره و راهنمایی و علوم تربیتی را هم افزودیم و دوره‌های کارشناسی ارشد را راه‌اندازی کردیم و توانستیم اساتید خوبی را نیز در گروه گرد هم آوریم. جالب است که عرض کنم تا آن زمان همه دانشکده‌ها عنوان علوم تربیتی داشتند، اما بعد از این که ما برای اولین بار عنوان علوم تربیتی و روانشناسی را به کار بردیم دیگر دانشگاه‌ها هم از ما تقلید کردند و نام دانشکده‌ها به همین عنوان تغییر کرد. ما در سال 55 سه رشته کارشناسی ارشد و در سال 56 پنج رشته کارشناسی ارشد، اعم از گرایش صنعی و سازمانی و گرایش‌های بالینی و تربیتی را در دانشگاه جندی شاپور ایجاد کرده بودیم.

آنچه می‌توان در رابطه با وضعیت پژوهش در روانشناسی گفت این است که رشد خوبی از جهت کمّی داشته‌ایم اما همچنان مسیر زیادی برای پیشرفت از لحاظ کیفی باید پیموده شود.

پس از انقلاب و بعد از تعطیلی دو سه ساله دانشگاه‌ها و در حالی که تغییراتی ایجاد شده بود ما با چند گرایش روانشناسی در دوره کارشناسی فعالیت‌مان را آغاز کردیم و به تدریج راه‌اندازی دوره‌های کارشناسی ارشد را نیز پیگیری کردیم. پس از انقلاب هم دانشگاه شهید چمران اهواز نخستین دانشگاهی بود که کارشناسی ارشد روانشناسی صنعتی و سازمانی را در کشور ارائه کرد. پس از آن هم به دنبال راه‌اندازی دوره دکترا رفتیم. بعد از دانشگاه تهران و احتمالاً دانشسرای عالی که به تربیت معلم تغییر نام داده بود و پیش از سایر دانشگاه‌های کشور این دانشگاه شهید چمران بود که مجوز دکترا را برای رشته روانشناسی دریافت کرد که با سه گرایش تربیتی، بالینی و صنعتی و سازمانی ارائه می‌شد. روانشناسی تربیتی بعدا به همت همکاران به صورت دکترای تخصصی راه‌اندازی شد و الان چند سالی که ما به دنبال راه‌اندازی دکترای تخصصی روانشناسی صنعتی و سازمانی هستیم و خوشبختانه اوایل امسال تأسیس این دوره دکترا تصویب شده و انشااله قرار است که با فراهم شدن شرایط عملی، این دوره در دانشگاه‌های شهید چمران اهواز و اصفهان آغاز شود. البته برای راه‌اندازی کارشناسی ارشد روانشناسی اجتماعی نیز تلاش زیادی کرده‌ایم اما هنوز هم به دلایل مختلف این امر در ایران عملی نشده است.

آیا اگر دوباره به گذشته بازگردید باز هم همین مسیر را انتخاب می‌کنید؟

اگر می‌توانستم به گذشته برگردم شاید از ابتدا به رشته روانشناسی وارد می‌شدم. البته گذراندن دوره زبان انگلیسی برای من نعمت الهی بود؛ هم به این جهت که توانستم به این واسطه در آمریکا بورس تحصیلی بگیرم و هم این که اگر زبان انگلیسی نمی‌خواندم نمی‌توانستم با آن سرعت در تحصیلاتم پیش بروم. حقیقتاً برای داشتن مطالعه مناسب در یک رشته علمی دانستن یک زبان خارجی و به نظر من به خصوص زبان انگلیسی لازم است و من این خوشبختی را داشتم که با اتکای به این توانایی پیش بروم. من از مسیری که پیمودم کاملا راضیم. البته اصولاً وقتی شما عمر خود را در مسیری می‌گذارید دیگر نمی‌توانید بگویید که مسیر غلطی بوده است. من احساس می‌کنم که این مسیر را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و بنابراین راضیم.

یکی از مشکلات پژوهش‌های ما در این زمینه از جهت روش تحقیق و لحاظ کردن ملاک‌های سخت‌گیرانه علمی است. مقالات زیادی از این جهت مشکل دارند و جا دارد تحقیقی در این زمینه انجام شود که مقالات را به لحاظ کیفیت‌شان و به لحاظ صحت روش‌های پژوهشی که در آن‌ها به کار رفته بررسی کند.

مهمترین فعالیت‌های شما در سایر عرصه‌ها و به طور مشخص تدریس و تألیف چه بوده است؟

من تا سال 1386 به مدت 34 سال در دانشگاه شهید چمران اهواز مشغول به کار بودم و در تمام این مدت همان سه حوزه‌ای را که در دوره دانشجویی بر آنها متمرکز بودم یعنی، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی صنعتی و سازمانی و روش تحقیق و آمار در روانشناسی و روان‌سنجی را در مقاطع مختلف تدریس می‌کردم. با توجه به این که بیشتر اهتمام من تا پیش از انقلاب تدریس بود نخستین کارهایی که کردم فراهم کردن متن درسی برای کلاس‌هایی مانند روانشناسی اجتماعی، روانشناسی اجتماعی تربیتی، نگرش‌های اجتماعی و نظریه‌های روانشناسی بود.

من در واقع  کاملا با روانشناسی اجتماعی درگیر بودم و از آن جهت که کتاب مناسبی در این زمینه در دسترس نبود، با توجه به آشنایی‌ام با منابع روز در این زمینه، کتاب روانشناسی اجتماعی الیوت آرونسون را ترجمه کردم. این کتاب که به منبع درسی تبدیل شده بود در دو نوبت توسط انتشارات دانشگاه شهید چمران چاپ و بعداً 13 بار توسط انتشارات رشد چاپ شد. چند سال بعد نیز که من ویرایش هشتم آن را دوباره ترجمه کردم، این نسخه نیز 9 بار چاپ شد و می‌توان گفت که این کتاب مجموعا 24 بار چاپ شده است.

بعد از آن هم دو کتاب اصلی در زمینه روانشناسی صنعتی و سازمانی تحت عناوین روانشناسی صنعتی و سازمانی و مردم در سازمان‌ها را ترجمه کردم. کتاب‌های دیگری را هم که ترجمه کردم در همین زمینه روانشناسی صنعتی و سازمانی و روانشناسی اجتماعی است. در حالی که تمرکز من تا پیش از انقلاب بر ترجمه بود، پس از انقلاب و با ایجاد دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترا به سمت پژوهش رفتم و تا کنون بیش از 100 مقاله پژوهشی در مجلات علمی پژوهشی به فارسی و انگلیسی چاپ کرده‌ام. یکی از افتخاراتم این بوده که برای دوره 10 ساله منتهی به سال 1393 در میان 20 استاد پرتألیف قرار گرفته‌ام. همچنین به عنوان استاد نمونه کشوری انتخاب شدم و کتاب روانشناسی صنعتی و سازمانی که ترجمه کرده بودم به عنوان کتاب برگزیده دانشگاه‌ها در سال 71 انتخاب شد.

همچنین ده‌ها طرح پژوهشی برای سازمان ها انجام داده‌ام که نزدیک به 70 طرح از این میان، مربوط به دوره 15 ساله همکاری من با شورای تحقیقات آموزش و پرورش استان خوزستان بوده است. علاوه بر این‌ها همواره در زمینه ارائه مشاوره به شرکت‌های مختلف در خوزستان و سایر نقاط کشور فعالیت داشته‌ام.

یکی از افتخارت من هم همکاری با مجله علمی پژوهشی علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز بوده که مقدمات و بنیان آن از سال 1352 گذاشته شد و مجلات علمی پژوهشی اندکی در زمینه روانشناسی در کشور وجود دارد که چنین سابقه‌ای داشته باشند. همچنین 10 سال است که سردبیری نشریه بین‌المللی انجمن روانشناسی ایران به عهده دارم که به انگلیسی چاپ می‌شود.

اگر حمل بر خودستایی نشود باید عرض کنم که من واقعا با یک روحیه پژوهشی از دانشگاه کالیفرنیا فارغ التحصیل شدم و از آن زمان به بعد هم سعی در رواج دادن همین روحیه داشته‌ام. خوشبختانه همکاران ما هم همراهی کردند و توانستیم این ویژگی را در دانشگاه شهید چمران به نحوی نهادینه کنیم؛ به صورتی که امروز همان یک نشریه به پنج نشریه گسترش یافته و اساتید دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز نیز به نسبت جمعیت‌شان بالاترین رتبه انتشار مقاله را دارند.

هنوز در روانشناسی ایران یک نظریه اصیل به معنای آزمایشی و تجربی آن ارائه نشده است. این به دلیل متمرکز نبودن اساتید است. در سطح دنیا این گونه است که استادان در عین حال که یک پیشینه وسیع دانش در رشته خود دارند اما یک زمینه مشخص را می‌گیرند و جلو می‌روند و به عبارتی تا انتهای آن موضوع پیش می‌روند. انشاالله راه آینده باید این باشد که فرصت فراهم شود تا اساتید و پژوهشگران با اجزای ریز یک زمینه خاص درگیر شوند.

ارزیابی شما از وضعیت پژوهش در رشته روانشناسی چیست؟

پژوهش در روانشناسی حقیقتاً بعد از انقلاب شروع شد. نمی‌توان گفت که پیش از انقلاب هیچ پژوهشی وجود نداشت، اما بسیار بسیار کم بود و مقالاتی که نوشته می‌شد پژوهشی نبود. می‌توان گفت از حدود سال‌های 70 با راه‌اندازی دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترا بود که به تدریج مجلات هم جان تازه‌ای گرفت و پژوهش در میان اساتید روانشناسی هم شروع شد.

آنچه می‌توان در رابطه با وضعیت پژوهش در روانشناسی گفت این است که رشد خوبی از جهت کمّی داشته‌ایم اما همچنان مسیر زیادی برای پیشرفت از لحاظ کیفی باید پیموده شود.

یکی از مشکلات پژوهش‌های ما در این زمینه از جهت روش تحقیق و لحاظ کردن ملاک‌های سخت‌گیرانه علمی است. مقالات زیادی از این جهت مشکل دارند و جا دارد تحقیقی در این زمینه انجام شود که مقالات را به لحاظ کیفیت‌شان و به لحاظ صحت روش‌های پژوهشی که در آن‌ها به کار رفته بررسی کند. من این پیشنهاد را داده‌ام و معتقدم که این کار نیازمند فعالیت یک گروه متخصص بی‌طرف است.

اشکال دیگری که در ارتباط با پژوهش در روانشناسی وجود دارد این است که کارهای ما، هم خود من و هم همکارانم کارهای پراکنده بوده است. من وقتی خودم را نگاه می‌کنم می‌بینم که چاره‌ای نداشته‌ام چون دوره‌های مختلف را راه‌اندازی کرده بودیم و با توجه به این که دانشجویان هر کدام در یک زمینه کار می‌کردند امکان این که یک زمینه را پی بگیرم وجود نداشت. اما به نظرم در حال حاضر زمینه کار متمرکز وجود دارد و بهتر این است که همکاران یک مسیر اصلی را انتخاب کنند و پیش بروند. تنها در این شرایط است که امکان نظریه‌پردازی پیش می‌آید.

در همین راستا مشکل دیگر ما این است که هنوز در روانشناسی ایران یک نظریه اصیل به معنای آزمایشی و تجربی آن ارائه نشده است. این به دلیل متمرکز نبودن اساتید است. در سطح دنیا این گونه است که استادان در عین حال که یک پیشینه وسیع دانش در رشته خود دارند اما یک زمینه مشخص را می‌گیرند و جلو می‌روند و به عبارتی تا انتهای آن موضوع پیش می‌روند. انشاالله راه آینده باید این باشد که فرصت فراهم شود تا اساتید و پژوهشگران با اجزای ریز یک زمینه خاص درگیر شوند.

در ادامه همین توضیحات به طور مشخص چه چالش‌هایی را پیش روی رشته روانشناسی در ایران می‌بینید و اساتید و پژوهشگران در این حوزه با چه مشکلاتی روبرو هستند؟

یک چالش مهم رواشناسی این است که ما آزمایشگاه روانشناسی واقعی نداریم. در دانشگاه کالیفرنیا در پنج دهه پیش هر استاد آزمایشگاه خود را داشت. وقتی من به ایران آمدم در کنار برنامه‌ریزی برای راه‌اندازی رشته روانشناسی در دانشگاه جندی شاپور برنامه‌ای هم با در نظر گرفتن ریزه‌کاری‌هایی مانند ساختمان و اتاق‌ها و ابزار برای ایجاد یک آزمایشگاه تدوین کردم و حتی ابزارهایی هم خریداری شد اما در نهایت به سرانجام نرسید و بعداً هم در هیچ جای دیگری هم چنین آزمایشگاهی ایجاد نشد. ممکن است گفته شود آزمایشگاه ایجاد کرده‌ایم، اما آزمایشگاه فقط به چند دستگاه نیست. آزمایشگاه روانشناسی شرایط خاص خودش را دارد. همین است که پژوهش‌های ما مبتنی بر آزمایش‌های میدانی و یا شامل پژوهش‌های توصیفی است و روش آزمایشگاهی در آن‌ها دیده نمی‌شود. یکی از عوامل این که کیفیت پژوهش‌های ما چندان بالا نیست همین نبود امکانات پژوهش آزمایشی به معنای آزمایشگاهی آن است. بنابراین اگر قرار است تحولی ایجاد شود نیازمند نظریه‌پردازی و پژوهشی‌های آزمایشگاهی و تجربی هستیم و گام برداشتن در این مسیر نیز نیازمند فراهم کردن مقدمات و سرمایه‌گذاری است.

یک چالش مهم روانشناسی این است که ما آزمایشگاه روانشناسی واقعی نداریم. … همین است که پژوهش‌های ما مبتنی بر آزمایش‌های میدانی و یا شامل پژوهش‌های توصیفی است و روش آزمایشگاهی در آن‌ها دیده نمی‌شود. یکی از عوامل این که کیفیت پژوهش‌های ما چندان بالا نیست همین نبود امکانات پژوهش آزمایشی به معنای آزمایشگاهی آن است.

آینده رشته روانشناسی را چگونه می‌بینید؟

روانشناسی رشته‌ایست که مددکار آدم‌ها در عرصه‌های مختلف زندگی خانوادگی و اجتماعی و علمی و عملی است و برای اقشار و گروه‌های مختلف جامعه می‌تواند از پیش از تولد تا مرگ مددکار باشد. بنابراین همه کسانی که می‌خواهند در این ارتباط حرفی بزنند باید آگاهانه سخن بگویند و اطلاع داشته باشند که روانشناسی چیست و چه خدماتی می‌تواند ارائه دهد.

خوشبختانه فعالیت‌های خوبی برای توسعه روانشناسی در سال‌های اخیر شده که نمونه آن هم تأسیس سازمان نظام روانشناسی است، اما هنوز یکی از مسائلی که در رابطه با این رشته وجود دارد این است که رشته‌های روانشناسی در ایران معدودند. روانشناسی بسیار گسترده‌تر است از آن چه ما در ایران داریم و شاخه‌های آن در ایران چهره روانشناسی را نمی‌نماید. بنابراین نه تنها در رشته‌هایی که داریم باید بر خلاف آن چه وجود دارد امکان فعالیت روانشناسان فراهم بشود، بلکه باید همچنان که جامعه ما به سمت رشد و به سمت توسعه و صنعتی شدن می‌رود، زمینه‌های دیگری از روانشناسی نیز که مورد نیاز قرار می‌گیرند، شناخته شده و به آنها توجه و جایی برای آن‌ها گشوده شود.

آنچه که من می‌توانم بگویم این است که روانشناسی می‌تواند برای جامعه مفید باشد و به دلیل نیازی که وجود دارد این رشته پیشرفت می‌کند، اما آن چه اهمیت اثرگذاری دارد این است که ما به موقع از این رشته استفاده کنیم. روانشناسی اگر به آن فرصت خدمت داده شود می‌تواند در رفع آسیب‌های اجتماعی و اختلالات رفتاری که در حال حاضر وجود دارد کمک کند.

به نظر شما کتاب‌هایی که در ژانر موفقیت و مواردی از این دست تولید و جلساتی که در این زمینه‌ها برگزار می‌شود چه نسبتی می‌تواند با روانشناسی و یا دایره اثرگذاری آن و همچنین فضای آکادمیک این رشته داشته باشد؟

یک دسته از رشته‌های روانشناسی رشته‌هایی هستند که کاربرد بالینی دارند و وظیفه آنها عموماً بازگرداندن افرادی که دچار مشکل یا ناهنجاری شده‌اند به وضعیت طبیعی است. اما اگر ما سلامت را فقط از جهت درمان در نظر نیاوریم، بلکه بعد پیشگیری و ارتقای آن را که اتفاقا بعد مهمتری است ببینیم، نیازمند اندیشیدن تدابیر متفاوتی هستیم که به واسطه آن افراد به جایی نرسند که دچار اختلال شوند و یا آسیب‌هایی مانند اعتیاد و طلاق و … که به سختی می‌توان آن‌ها را رفع کرد، در جامعه بروز نکند. 

رشته‌های روانشناسی اجتماعی، روانشناسی صنعتی و سازمانی، روانشناسی تربیتی و روانشناسی ورزش در این دسته رشته‌ها قرار می‌گیرند. ما برخی از رشته‌های این حوزه را داریم اما بسیاری از رشته‌های روانشناسی که ما در حال حاضر در کشور نداریم دایره فعالیت‌شان در دنیا در بخش پیشگیری از اختلالات و ارتقای سلامتی است. این‌ها رشته‌هایی هستند که پیشاپیش اجازه نمی‌دهند افراد دچار آسیب و اختلال شوند و یا می‌کوشند سطح سلامتی را از آنچه هست بالاتر ببرند.

در این میان به دلیل نیاز جامعه و این که مردم نیاز به کمک دارند و روانشناسانی که به این نیازها رسیدگی کنند به اندازه کافی وجود ندارند، یا این که شرایط لازم برای این که آنها کاملا با این نیازها درگیر شوند وجود ندارد، عده‌ای خود را پیش می‌اندازند و ادعا می‌کنند که چنین و چنان می‌توانند بکنند. این جریان ممکن است در همه جای دنیا وجود داشته باشد، اما آنچه هست این است که این ادعاها باید با ملاک‌های سخت‌گیرانه علمی ارزیابی شود.

از لحاظ اخلاق حرفه‌ای نیز می‌توان گفت هیچ کس نباید در زمینه‌ای که تخصص ندارد، به خصوص در آنچه به زندگی و سرنوشت مردم و رفتار مردم و جامعه مربوط می‌شود، وارد کار جدی شود. بنابراین به نظر من این دست فعالیت‌ها باید زیر نظر پژوهشگران و ناظران و صاحب‌نظران روانشناسی باشد.

یک دسته از رشته‌های روانشناسی رشته‌هایی هستند که کاربرد بالینی دارند و وظیفه آنها عموماً بازگرداندن افرادی که دچار مشکل یا ناهنجاری شده‌اند به وضعیت طبیعی است. … اما بسیاری از رشته‌های روانشناسی که ما در حال حاضر در کشور نداریم دایره فعالیت‌شان در دنیا در بخش پیشگیری از اختلالات و ارتقای سلامتی است.

چه توصیه‌ای به مدیران علمی دارید؟

چنان که اشاره کردم روانشناسی رشته مفیدی برای جامعه است و اگر افراد زبده‌ای به این رشته وارد شوند تأثیرات بسیار خوبی بر جامعه خواهد داشت، اما دست‌اندرکاران سیاست‌گذاری کشور نیز باید فرصت را برای کسانی که توان خدمت دارند، فراهم کنند. برای این منظور فراهم کردن زیرساخت‌ها، برقراری ارتباط بیشتر میان سازمان‌های دولتی و خصوصی با حوزه روانشناسی، بالا بردن کیفیت آموزش این رشته در دانشگاه‌ها و الزام فعالان این عرصه به بالا بردن مهارت‌های تخصصی از جمله مواردی است که می‌توان در این رابطه به آنها اشاره کرد.

چه توصیه‌ای به علاقه‌مندان این رشته دارید؟

توصیه من این است که علاقه‌مندان به نیت خدمت به جامعه به این رشته وارد شوند. در واقع تن دادن به مطالعات سخت دشوار است و نیازمند علاقه‌ایست که تحمل این سختی‌ها را آسان کند. به نظر من آن چیزی که پذیرفتن سختی را میسر می‌کند نیت فرد برای خدمت کردن است. در غیر این صورت آنچه نتیجتاً در جامعه حاصل می‌شود مدرک‌گرایی و رقابت در این زمینه است که گرهی نیز از مشکلات جامعه نمی‌گشاید.

در پایان بفرمایید که برنامه کاری آینده شما چیست؟

امیدوارم که بتوانم با تصویب دکترای تخصصی روانشناسی صنعتی و سازمانی تا عمری باقی است در این زمینه با همکاری دوستان فعالیت داشته باشم.

 

گفتگو:  سیدمهدی موسوی

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا