رویای درمان بیماری‌ها با کمک سلول‌های بنیادی

اما شاید در آینده ای نزدیک با تولید بافت های پیوندی کبدی، قلبی، عصبی و…  از سلول های بنیادی بتوان آینده روشنی برای درمان بسیاری از این بیماری ها ترسیم کرد.

سلول های بنیادی باید با گرفتن یک سری ویژگی های خاص تخصصی بشوند.  این سلول ها پس از تخصصی شدن می‌توانند به سلول های عصبی یا استخوانی تبدیل بشوند. هم اکنون فاصله زیادی برای تحقق این امر و ساخت اندام های پیوندی مانند قلب و کبد وجود دارد اما دانشمندان همچنان در تلاشند تا این کار عملیاتی شود. در حال حاضر دانشمندان جهان توانسته اند تا حدودی کبد را بسازند و بافت های غضروفی را  نیز تا حدی شبیه سازی کنند اما هنوز نتوانسته اند بافت سیستم عصبی که پچیدگی خاص زیادی دارد را بسازند.

هم اکنون دانشمندان تنها توانسته اند با کمک این سلول ها، مجموعه سلولی به نام مغز کوچکی(Mini Brain) بسازند. دانشمندان سلول های بنیادی را از حالت تخصصی بودن به شرایط تقسیم برگردانده اند تا این سلول ها قابلیت تبدیل شدن به سلول‌های دیگر را داشته باشند. سپس آنها  این سلول‌ها را به سمت سلول های عصبی  حرکت داده اند. آنها با انجام این کار موفق شدند مجموعه ای از سلول های بهم چسبیده را به وجود آورند که ابعاد آن شاید کمتر از یک میلی متر باشد. آنها این مجموعه سلولی که متشکل از سلول های عصبی و غیر عصبی است را Mini Brain نام گذاشته اند.

اگر این بافت ها شرایط نگهداری شان خوب و کنترل شده باشد و به اندازه کافی مواد غذایی به آنها برسد، می توانند عمر طولانی داشته باشند. البته شرایط Mini Brain نسبت به سلول های سطحی تر و بافت های دیگر متفاوت تر است؛ سلول های سطحی اگر شرایط نگهداری شان خوب باشد و غذا و اکسیژن کافی به آنها برسد، می توانند تا چند ماه زنده بمانند اما از آنجایی که Mini Brain کوچک هستند و رگ خونی ندارند اکسیژن و غذای کافی به آنها نمی رسد طبیعتا در این شرایط فقط می توانند چند روز عمر داشته باشند.

در حال حاضر دانشمندان جهان توانسته اند تا حدودی کبد را بسازند و بافت های غضروفی را  نیز تا حدی شبیه سازی کنند اما هنوز نتوانسته اند بافت سیستم عصبی که پچیدگی خاص زیادی دارد را بسازند. 

پژوهشگران پژوهشگاه رویان نیز تاکنون موفق شده اند سلول های قلبی را بسازند. هر کدام از این سلول ها ضربان و تپش دارند منتها با بافت قلبی خیلی فاصله دارد.

اما و اگرهای سازگاری این اندام ها با بدن

پروتئین های بدن هر شخصی مانند اثر انگشتش تنها به خود فرد اختصاص دارد. سلول های بنیادی نیز چنین خاصیتی دارند. این سلول ها ویژگی‌های خاص خودشان را دارند بنابراین هنگام تزریق به بدن و جایگزین شدنشان یک سری ناسازگاری نیز در بدن به وجود می‌آورند به همین دلیل متخصصان هنگام سلول درمانی تا حد امکان سیستم ایمنی بدن مریض را  در یک بازه زمانی ضعیف و سرکوب می کنند تا بدن بیمار واکنش شدیدی نسبت به این سلول ها نداشته باشد.

آیا سلول های بنیادی خطرناکند؟

این سلول ها ممکن است ایجاد گرافت کنند یعنی به مجموعه سلول های بنیادی تقسیم شوند. این سلول های تقسیم شده بر خلاف سلول های سرطانی به کل بدن انتشار پیدا نمی کنند تنها در جای خودشان( قسمت تزریق شده) پخش می شوند؛  معمولا پیوند سلول های سرطانی کم است. این سلول ها به راحتی می توانند همراه با خون و مایعات به کل بدن رسوخ پیدا کنند اما سلول های بنیادی چنین کاری را انجام نمی دهند و اگر تقسیم شدن شان ادامه داشته باشد، فقط در همان ناحیه انتشار پیدا می کنند که می‌توان با انجام یک عمل جراحی از انتشار آنها جلوگیری کرد.

آینده سلول های بنیادی در درمان بیماری ها

پیش بینی می شود در آینده نزدیک از طریق سلول های بنیادی راهی برای درمان آسیب های مغزی و پارکینسون دست پیدا کنیم؛ بیماری پارکینسون بر اثر از بین رفتن سلول های ترشح کننده ماده ای به نام دوپامین (که یک انتقال دهنده عصبی) رخ می‌دهد. با جایگزین شدن این سلول ها بیماری پارکینسون تا حدودی بهبود پیدا می کند. همچنین در زمینه آلزایمر نیز کارهایی در حال انجام است. درمان این بیماری ها با محدودیت سنی همراه نیست زیرا اغلب افراد در سنین بالا دچار پارکینسون و آلزایمر می شوند .همچنین محدودیت سنی نیز برای بیماران قطع نخاعی وجود ندارد اما این افراد محدودیت زمانی دارند. مدت زمان آسیب دیدگی فرد برای درمان از اهمیت بالایی برخوردار است.

همچنین ما هم اکنون در پژوهشگاه رویان برای درمان فلج مغزی کارهایی را انجام داده ایم. در بعضی نمونه ها نتایج خیلی خوبی دریافت کرده ایم و تا حدودی بهبودی حاصل شده است اما هنوز قطعیت ندارد که اعلام کنیم صد در صد این کار انجام شده است.

 

دکتر کوروش شاهپسند/ عضو هیات علمی پژوهشگاه رویان

 

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. با سلام و احترام
    خدمت شما عرض کنم ایشان فوق تخصص مغز و اعصاب نیستند و تنها دکترای عصب شناسی که یک رشته ی پایه هست هستند.
    ایشان عامل بیماری الزایمر را کشف نکرده اند بلکه پاتوفیزیولوژی این بیماری در سال 1907 کشف شده است.
    ایشان در حوزه ی سلول های بنیادی هیچ گونه تخصص و مقاله ای تا کنون نداشته اند.
    متاسفانه متاسفانه ایشان یک فرد پوپولیست و چپاولگری هستند که با این کارها بودجه های مملکت را در راه پیشرفت کشورهاییی مانند امریکای خبیث هزینه میکنند.
    در صورت شک با وزارت بهداشت تماس بگیری.
    با تشکر

  2. با سلام سعی کنیم به فرهنگ ایرانی اسلامی خود احترام بگذاریم و راهی جز حقیقت را نپیماییم .پندار نیک ،گفتار نیک ، کردا نیک را سرلوحه کار خویش قرار دهیم و از گفتن دروغ که باعث گمراهی می شود بپرهیزیم. رشته علوم اعصاب جز رشته های پایه است که به مطالعه سیستم عصبی می پردازد و در علوم پزشکی طبقه بندی نمی شود در ضمن مطالعات الزایمر در دنیا مشخص است و نیاز به بزرگنمایی ندارد .به هر حال طبل خالی صدای زیادی دارد در غیر اینصورت حضرت مولا می فرمایند
    قطره دانش که بخشیدی زپیش
    متصل گردان به دریاهای خویش
    ذره ای علم است اندر جان من
    وارهانش از هوای خاک و تن
    به امید روزی عاری از دروغ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا