درگذشت احمد شاملو

 احمد شاملو،۲۱ آذر ۱۳۰۴ در تهران به دنیا آمد و ۲ مرداد ۱۳۷۹ در فردیس کرج درگذشت. وی شاعر، روزنامه‌نگار و مترجم بود. در بین شاعران پس از نیما، احمد شاملو یک استثنا بود.البته نه به دلیل این شاعرتر از بقیه باشد.بلکه از این رو که قاعده بازی را بهتر بلد بود و هر از چندی با دست آویز قرار دادن سوژه‌هایی که برای مردم عام و خاص جذابیت بیشتری داشت، آنی از ذهن و زبان ستایشگرانش غایب نبود. روزگاری در شعری(شعر"برای خون و ماتیک" از دفتر آهن ها و احساس)، دکتر مهدی حمیدی شیرازی را با بدترین الفاظ به فحش گرفت؛ در حالی که حمیدی در آن عصر شاعر شناخته شده ای بود و شاملو در ابتدای راه شاعری قرار داشت. حتی بعدها هم در شعر دیگری با نام "شعری که زندگیست"(از دفتر هوای تازه) با این سطرها:"یک بار هم حمیدی شاعر را/ بر دارِ شعر خویشتن آونگ کرده ام…." به این رفتارش افتخار کرد.این کارها باعث می‌شد که شاملو همواره سوژه جذابی برای روزنامه ها و مجلات باشد. سوژه رسانه ها بودن کاری بود که شاملو آن را آگاهانه و برای همیشه در معرض توجه بودن انتخاب کند. امری که دکتر شفیعی کدکنی هم در کتاب با چراغ و آیینه به درستی بر آن انگشت گذاشته است:« این شهرت و اعتبار نتیجه پنجاه شصت سال حضور مستمر در روزنامه‌هاست.»

شاملو با فردوسی بزرگ هم همان معامله را کرد که در آن استاد بود. او با زیر سوال بردن انگیزه های ملی گرایانه فردوسی، او را دهقان زاده مرفهی دانست که بر آمده از نظام طبقاتی(کاستی) بود و ضحاک را در شاهنامه به دلیل این که بر هم زننده نظام طبقاتی بوده، اهریمنی جلوه داده است.این نقد شاملو که نشانگر عدم آگاهی او از متون دینی پیش از اسلام و منابع مورد استفاده فردوسی در پرداخت شخصیت های تاریخی بود، مورد نقد بسیاری از پژوهشگران ادبیات فارسی قرار گرفت اما برای شاملو نه تنها اهمیتی نداشت بلکه گویا همین هیاهوها را برای دیده شدن می‌خواست.

شعر شاملو

شناخت شاملو از پیشینه زبان فارسی باعث شده بود که او زبان فرهیخته ای را برای شعر گفتن انتخاب کند؛ زبانی که مصالحش از متون نثری کلاسیک ادبیات فارسی استخراج شده بود و اتفاقا از منظر کارکردی که شاملو از این زبان به لحاظ اجرای شعری انتظار داشت،نمی توانست چندان برای مخاطب عام شاملو سهل الوصول باشد؛ مثلا در حد قابل فهم بودن شعر شاعرانی مثل سیاوش کسرایی و حتی سهراب و فروغ.پس دلیل اقبال چشم و گوش بسته مخاطبان شاملو به شعر او چه بود؟بی شک آقای شاعر برای این مرحله هم دست به چشم بندی زد تا خوانندگان شعرش را نا امید نکند.کم نبودند مخاطبان عامی که شعرهای شاملو را می خواندند و به ذهن می سپردند بدون این که از ساز و کار زبانی شعر او درک صحیحی داشته باشند. به راستی چرا؟طبیعی بود. شاملو خود را به عنوان یک ژست روشنفکرانه به ذهن و زبان مخاطبانش تحمیل کرده بود. شاملو خوانی بیش از آن که نیاز مخاطب به خوانش شعر معاصر باشد، خوانش شاعری بود که کارش را  در چگونه سرودن با هدف جذب و حفظ مخاطب خوب بلد بود.

شاملو  می توانست شعرش را بدون آن که ذره ای از موسیقی کلامش کاسته شده باشد، به زیرکانه ترین شکل ممکن تبدیل به بیانیه های سیاسی کند( و یا برعکس) و این کارها گوشه ای از کیمیاگری ای بود که شاملو می دانست و بسیاری از معاصرانش نمی دانستند.کوتاه سخن آن که شاملو هم قواعد بازی را می دانست و هم شاعر خوش شانسی بود.روزگار هم برای او اوضاع را به گونه ای رقم می‌زد که معمولی‌ترین اتفاق زندگی اش، تبدیل به سوژه‌ای جذاب برای مخاطبان ریز و درشتش می شد.بی شک کسی که بخواهد به شعر شاملو با دیده انصاف بنگرد، باید از خلسه حواشی زندگی آقای شاعر رها شده باشد و شعر او را صرفا به لحاظ موفقیتی که در حوزه کارکرد و اجرای زبان داشته مورد مطالعه، نقد و پژوهش قرار دهد و نتیجه بگیرد که آیا شاملو شاعر بزرگی بود یا نه. وگرنه ازدواج‌های متعدد(شاملو سه بار ازدواج کرد)، روزنامه نگاری، فیلم نامه نویسی، ترجمه های فراوان و حتا بیماری قند شاملو (که باعث شد در سال 76 و سه سال قبل مرگش پای راست او را از زانو قطع کنند) هرچقدر هم تضمین حاشیه دار بودن زندگی شخصی آقای شاعر بوده باشد، در بررسی شعر او به اندازه سر سوزنی نمی تواند تأثیر گذار باشد.

 

یادداشت: مهرداد نصرتی

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام
    تحلیل بیوگرافی هوشمندانه ای بود. در عین ادای احترام به شاعر نامی و هوش گرانمایه اش ، بطور غیرمستقیم تحقیر لطیفی را در پشت سرش داشت. و به خوبی از نگاه شاملو به فردوسی ، بعنوان تضمینی برای تفکر مخاطب به بت علیه بت قرار داده بود! تا بتوان به هنر و شعر این هنرمند پرداخت نه حواشی متعصبانه خود و طرفدارانش.
    این بت شکنی برای من جذاب بود چونکه خیلی از مردم ما حتی آثار شاملو رو نخونده و یا نفهمیده به این پز روشنفکری دامن میزنند و مدعی شناخت شاعرند و خودشان را در بوق و کرنای من نیز روشنفکرم قرار میدهند.
    اما من بعنوان یه شاعر اعتراف میکنم تمامی آثار شاملو را نخوانده ام اما آن حجم را که خوانده ام برایم جذاب بود و احترام بالایی برای تسلطش بر زبان پارسی قائلم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا