تمرین‌هایی برای ایجاد یک ذهن تولید کننده

 محمدرضا امامی مدرک دکترای (PhD) خود را در سال 1997 میلادی از دانشکده مهندسی مکانیک و صنایع دانشگاه تورنتو دریافت کرده است. او مشاور تحقیقاتی آزمایشگاه اوتوماسیون و روباتیک دانشگاه تورنتوی کانادا بود و در پروژه​‌های مهندسی این دانشگاه فعالیت​ های مفیدی داشت. او در سال 2001 به عضویت مرکز مطالعات هوافضایی دانشگاه تورنتو در آمد و در حال حاضر از اعضای هیات علمی اين دانشگاه است و یکی از برجسته ترین متخصصان ایرانی مقیم خارج از کشو در زمینه روباتیک فضایی، شبیه سازی سخت افزار در حلقه و آزمایشگاه از راه دور به حساب می​ آید.

محمدرضا امامی در چند سفری که در گذشته به ایران داشته، کارگاه​ های آموزشی در زمینه تربیت مهندسین 2030 و نگرشی جدید به آموزش مهندسی و فناوری آزمایشگاه با قابليت دسترسی از راه دور در داخل کشور ارائه کرده و با بعضی از دانشگاه​ های کشور از جمله دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه صنعتی خواجه نصیر الدین طوسی نیز در این زمینه​ های همکاری داشته است. همین امر بهانه خوبی بود تا با او مصاحبه ای در زمینه تربیت مهندسین ویژه فعالیت در سال 2030 داشته باشیم.

چطور می​ شود یک فرد تولید کننده شد؟

برای کسب همه مشخصات خوب باید تمرین کرد. ثابت شده است که حتی هوش و استعداد نیز با تمرین تقویت می​ شود. مثلا برای اینکه ذهن در طول شبانه روز تنبل نشود باید تمرین کرد. این تمرین​ ها در اصل مانند همان فعالیت​ هایی هستند که برای بدن و قوی​ تر شدن عضلات انجام می دهیم. یک دسته از این تمرینات و فعالیت​ ها به کارهای روزانه ما تقسیم می​ شوند، برای مثال ما برای رفتن به محل کارمان روزانه مقداری پیاده روی می کنیم و یا صبح هر روز در ذهن خود برنامه ریزی می کنیم که کارهای روزانه​‌مان را چگونه انجام دهیم. تمام این​ ها فعالیت​ های ذهنی و بدنی محسوب می​ شوند اما این به آن معنی نیست که ما در هر روز فعاليت​ های ذهنی منظمی انجام می دهیم. فعالیت​ های ذهنی فعالیت​ هایی هستند که شما آنها را به صورت منظم و هفتگی انجام دهید. کسانی که کار طراحی و مهندسی انجام می دهند باید خودشان را مقید کنند که مرتب این فعالیت​ ها را انجام دهند.

اثر این فعالیت​ ها دقیقا مانند فعالیت​ های بدنی قابل مشاهده است. همانطور که شما فعالیت بدنی می کنید و بعد از چند وقت می​ بینید که عضلات و قسمت​ هایی که تمرین بیشتری کرده است قوی​ تر از گذشته شده است. با فعالیت​ های ذهنی منظم می​ توان قسمت​ های مختلف ذهن خود را تقویت کنید. این مساله همیشه به جوانان گوش​زد شده است که از همین سن جوانی خود را به فعالیت​ های منظم ذهنی عادت دهند. این فعالیت​ ها باعث سلامتی ذهنی انسان می​ شود. اکثر این فعالیت​ ها در کودکی به عنوان فعالیت ذهنی انجام می​ شده است، اما با بالا رفتن سن این فعالیت ​ها به مرور کم می​ شود و متاسفانه هیچ تلاشی برای یاد​آوری و انجام دوباره این فعاليت​ ها نمی​ شود. ما برای زندگی کردن به سه نوع سلامتی نیاز داریم. سلامتی روح، سلامتی جسم و سلامتی ذهن. این سه دسته هر​کدام یک سری فعالیت​ های مربوط به خودشان را دارند. کارها و تمرین​ های مختلفی برای انجام فعالیت ذهنی وجود دارد. مثل لیست کردن کارها، بازی با کلمات و پازل​ ها. نوع این تمرین​ ها مهم نیست؛ آنچه مهم است عادت کردن فرد به انجام این فعالیت​ ها به صورت منظم است.

 

اگر ممکن است از تمرین​ های ذهنی مثالی بیان کنید؟

یکی از این تمرین​ ها برای مثال به این صورت است که شما در اوقات بی​کاری و زمان​ های مرده مثل هنگام سفر​های داخل شهری در مترو یا اتوبوس، یک شی در ذهن خود انتخاب کنید و ببینید چند نوع کار می توانید برای این شی در ذهن خود بیاورید. کار سختی است! برای این کار یک چنگال را انتخاب کنید. با یک چنگال چند کار مختلف می​ توان انجام داد یا با یک گیره کاغذ چند کاربرد دیگر غیر از گیر کاغذ بودن دارد؟ خواهید دید برای اولین بار حدود 10  کاربرد برای هر شی می​توانید ذکر کنید. اما بعد از 10 کاربرد خواهید دید حدس کاربردهای بیشتر به شدت سخت می​ شود! همین کار را تکرار کنید، خواهید دید که بعد از سه تا چهار ماه می​ توانید برای هر شی تا 19 کاربرد ذکر کنید و این بار بعد از 19 کاربرد دچار مشکل خواهید شد. بعد از این مدت به خوبی متوجه می​ شوید که ذهنتان چقدر تغییر کرده است. این کار نه انرژی خاصی می​ برد و نه مکان و زمان بخصوصی می​ طلبد. یکی دیگر از خوبی​ های این نوع فعالیت​ ها​ این است که جلوی هرز رفتن ذهن و خیلی از توهمات گرفته می​ شود و همچنین باعث تمرین برای تمرکز ذهن می​ شود. بعد از این کار خواهید دید که انرژی ذهنی ما قبل از این تمرین چقدر تلف می​ شده و بازدهی خوب و کافی نداشته است.

حتی در غیر​قابل پیش بینی​ ترین شرایط می​ توان برنامه​ ای برای انجام پروژه داشت

برای تولید فکر و ایده پردازی چه تمرینی را پیشنهاد می کنید؟

یکی از راه​ های ایده پردازی، روش طوفان مغز است. متاسفانه روش طوفان مغز و قوانین آن به درستی بین عموم جا نیافتاده است. طوفان مغزی می​ تواند بین دوستان یا در مکان​ های رسمی مثل ادارات انجام شود. هدف در طوفان مغزی این است که شما هرچه بیشتر راه حل برای یک مساله پیدا کنید. هدف کیفیت راه حل​ ها نیست، هدف تعداد راه حل​ ها است. اولین قانون طوفان مغزی این است که این روش به تنهایی و یک نفره غیر قابل انجام است. طبق بررسی ​های انجام شده، حداکثر یک تیم 6 نفره برای این کار لازم است و تیم​های بالای 6 نفر باعث کم شدن راندمان این روش می شود. قانون دیگر طوفان مغز این است که هیچ محدودیتی روی ایده​ ها و تعداد ایده​ ها نیست. قاعده است که شما با دیگر اعضای گروه رقابت نمی کنید، در اصل روی ایده دیگران ایده می سازید. یکی دیگر از قانون​ های طوفان مغز که مهمترین قانون نیز هست این است که نباید به هیچ وجه، نه با حرکات بدن، نه با حرکات صورت و نه با گفتار، ایده هیچ یک از اعضا را تمسخر کنیم. روی ایده​ ها عمیق نشویم و فقط روی ایده دیگران ایده بدیم، جزئیات مهم نیست. 

 

با این کار چه اتفاقی می افتد؟

دو حالت در این جا به وجود می​ آید؛ یا ایده مطرح شده شبیه ایده فرد دیگر است که در همان ستون اول خط می خورد، یا این که با مطرح شدن یک ایده، ایده​ای جدید به فکر حاضرین در جلسه می​ رسد که آن را در ستون دوم یادداشت می​ کنند. در حقیقت این ایده​ای است که از گسترش ایده همکارشان در ستون دوم می​ نویسند. این روند همین​طور ادامه پیدا می​ کند و جلسه چند دور دیگر به طول می​ انجامد و همین طور ایده​ های جدید در ستون​ های بعدی نوشته می​ شوند تا جایی که رئیس جلسه تشخیص می​ دهد که ایده ​های مطرح شده کافی است. ایده​ ها جمع​ آوری می​ شوند و از آنها یک لیست تهیه می​ شود. این روش، روشی رسمی برای طوفان مغزی است. این روش زیاد پیچیده نیست و چیز خاصی برای گفتن ندارد اما اکثر سیستم​ های رسمی از این روش استفاده می​ک نند. این روش چون سیستماتیک​ تر از روش​ های دیگر است شانس موفقیت بیشتری هم دارد.

 

برای ایده پردازی نکات دیگر هم باید مدنظر قرار بگیرند؟

یکی دیگر از موارد ایده پردازی این است که ایده هرچقدر ساده​ تر باشد بهتر است و اصولا جهان ساده و واحد جهانی بهتر است. پیچیده بودن ایده دلیلی بر خوب بودن آن نیست، پس تا دلیل وجود ندارد نباید ایده​ای را پیچیده کرد. این نظریه را خیلی​ ها به خیلی چیزها نسبت می دهند. مثلا در علم یک راه​ حل ساده بهترین راه​ حل است و یک راه​ حل لزوما نباید پیچیده باشد. هیچ چیز غیر لازم و ضروری نباید در تعریف مسئله، راه حل و تئوری باشد. برای مثال اگر دو راه​ حل برای یک مسئله وجود داشته باشد، راه حلی که ساده​ تر چاره را توضیح داده باشد بهتر است. سادگی باعث ارجحیت یک تئوری به تئوری دیگر می​ شود. این مسئله در علم خیلی استفاده دارد؛ چون به هر حال برای توضیح یک پدیده به یک تئوری نیاز است. شما نمی ​توانید برای یک پدیده یک نظریه قطعی بدهید. برای توضیح یک پدیده هزاران تئوری وجود دارد، شما باید تشخیص بدهید و انتخاب کنید که کدام تئوری بهتر است. یکی از معیارها برای تشخیص تئوری ارجح​ تر همین سادگی تئوری است. تئوری موفق​ تر است که ساده​ تر باشد. این مسئله در طراحی و ساخت نیز بسیار مهم است. یک فرمول مهم از این مسئله استخراج می​ شود که هم در طراحی و هم در ساخت باید سادگی را رعایت کرد. برای مثال اگر شما دو راه حل برای مشکلی پیدا کردید راه حلی بهتر است که ساده​ تر باشد و مسیر​های ساده ​تری جلوی شما بگذارد، از برد الکترونیکی ساده تری در آن راه حل استفاده شود و یا از کدهای برنامه​ نویسی ساده​ تری در ساختار آن استفاده شود. در ساخت هم این مسئله وجود دارد. اگر شما برای ساخت یک قطعه باید از سه نوع ماشین استفاده کنید یا سه بار قطعه را جابجا کنید، مسلما این راه خوبی برای ساخت قطعه نیست. در عوض اگر بتوان همان قطعه را با یک ماشین و یک بار جابجایی تولید کرد، ما به روش خوبی برای تولید قطعه دست پیدا کردیم چون راه ساده تری نسبت به قبل پیدا کردیم. در ساخت این سادگی یک اصل مهم است. زمان قضاوت برای بهتر بودن یک قطعه همیشه این موضوع را مد​نظر قرار دهید که قطعه ساده تر قطعه بهتر است؛ چه از لحاظ ایده و چه از لحاظ ساختار.

شما به برنامه ریزی هم اعتقاد دارید؟ برای برنامه ریزی پروژه ​های گروهی چه نکاتی را باید رعایت کرد؟

برنامه ریزی برای پروژه یک اصل ثابت شده است و همه از این برنامه ریزی برای پیشبرد پروژه ​هایشان استفاده می​ کنند. ما قصد نداریم ثابت کنیم که برنامه ریزی برای یک پروژه لازم است یا نه؛ اما برای اینکه تذکر بدهیم چرا برنامه ریزی پروژه یک امر مهم وضروری است به پنج دلیل در این مورد اشاره می کنم. در اصل این دلیل​ ها، خاصیت​ هایی هستند که برای یک برنامه خوب وجود دارند و اینکه یک برنامه و راهبرد خوب چیست. یک برنامه خوب برنامه ​ای است که مراحل مختلف پروژه را مدیریت می​ کند. ما وقتی یک برنامه ارائه می دهیم باید مطمئن باشیم که کار پیچیده را به​ خوبی و روشنی به کار​های کوچکتر که قابل انجام و مدیریت باشد تقسیم می​ کنیم. یک برنامه خوب باعث می​ شود که ما زمان و انرژی​مان را بتوانیم کنترل کنیم. این کنترل کردن بسیار مهم است، چراکه شما با یک برنامه خوب می​ توانید غیرقابل پیشبینی​ ها را کمتر و کمتر کنید. هرچه غیر قابل پیشبینی​ ها کمتر باشد برای اجرا و اتمام پروژه به زمان و انرژی کمتری نیاز است. کار برنامه پروژه همین است و این راندمان را بالا می​ برد. یک برنامه خوب برنامه​ ای است که با استفاده از آن بتوان با افرادی که به پروژه مربوط هستند مثل مشتری و یا مدیریت پروژه ارتباط برقرار کرد. 

 

طراح چگونه می​ تواند پیشبینی کند که چه اتفاقاتی ممکن است در طول پروژه اتفاق بیافتد در حالی او هیچ وقت این کار را انجام نداده است؟ 

جالب اینجاست که یک مهندس طراح این سوال را در هر مرحله از عمر طراحی خود می​ پرسد، چون هر پروژه طراحی که به مهندس داده می​ شود یک پروژه نو است. اگر یک پروژه را قبلا کس دیگری طراحی و انجام داده بود که دیگر اسم این کار طراحی نمی​ شد! این کار در اصل کپی برداری و یا مهندسی معکوس نام می​ گرفت. در جواب سوال باید بگویم که ما این مسئله را می​ دانیم و درک می کنیم. ما از شما نمی​ خواهیم که تمام مشکلات را پیش بینی کنید. حداقل چیزی که ما از شما انتظار داریم یک پیش​بینی سیستماتیک و آگاهانه از آینده است. به همین خاطر نمی​ توان یک برنامه را به صورت یک پیش بینی ثابت و ایستا ارائه داد. پس ما باید برنامه را کاملا شناور و دینامیک در نظر بگیریم. و مسئله همین است که یک پروژه را چگونه برنامه ریزی کنیم که اصول طرح باقی بماند و همچنین با غیر قابل پیشبینی​ ها منطبق باشد. این یک هنر است. برای مثال شما یک برنامه برای اجرای پروژه طراحی می کنید و مشتری تایید می​ کند که این برنامه برای انجام پروژه او مناسب است. اما یک باره در میان پروژه مشاهده می​ شود که خیلی چیزها تغییر می​ کند؛ حالا ما باید طوری پروژه را تحویل دهیم که زمان تحویل و قیمت​ ها تغییر زیادی نکنند و هم اینکه مسائل اتفاق افتاده و مشکلاتی که بوجود آمده را پوشش دهد. بدترین چیز این است که بگوییم ما برای انجام پروژه به برنامه احتیاج نداریم. برنامه ریزی برای انجام پروژه مهم ترین قسمت پروژه است. پروژه باید با برنامه شروع شود و با برنامه اجرا و ادامه یابد. فقط باید این نکته را در ذهن داشته باشیم که برنامه، برنامه ثابتی نیست و هیچ جای دنیا برنامه ثابت وجود ندارد. این فرهنگ و اعتقاد باید بین مهندسین بوجود بیاید که برای انجام پروژه یک پلن یا برنامه نیاز است؛ ما هم باید خودمان را مقید به این برنامه بدانیم. فقط باید در ذهنمان این مورد را داشته باشیم که برنامه یک چیز متغییر است و ما باید در حین پروژه توانایی این را داشته باشیم که برنامه را تغییر دهیم. این مسئله نیز مهم است که باید در هر پروژه مقداری وقت هزینه فقط و فقط برای طراحی پلن اختصاص پیدا کند. مسئله دیگر برای برنامه ریزی پروژه این است که شرایط محیطی مثل تغییر ناگهانی قیمت​ ها نباید هیچ خللی در مسیر پروژه ما ایجاد کند. طراح باید بتواند برنامه​ ای تهیه کند که با هرگونه مشکلی سازگار باشد و قابلیت تغییر تدریجی در طول زمان انجام پروژه را داشته باشد. حتی در غیر​قابل پیش بینی​ ترین شرایط می​ توان برنامه​ ای برای انجام پروژه داشت. گاهی اوقات ممکن است برنامه شما شامل چند زیر برنامه و شاخه مختلف شود و بسته به شرایط، یک مجری می​ تواند روی این مسیرها و شاخه​ ها مانور دهد.

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا