توسعه یافتگی؛عامل اصلی کنترل نرخ باروری درچین بود, نه زور قانون

'آمارتیا سن' دارنده جایزه 'نوبل' در رشته اقتصاد و استاد اقتصاد و فلسفه دردانشگاه'هاروارد'در این تفسیر می نویسد:فسخ سیاست 35ساله تک فرزندی؛ تحولی شگرف و بسیار مهم در جامعه چین است.
با نگاه از زاویه ای دیگر؛ می توان گفت ؛ آنچه که در این رویداد مهم اتفاق افتاد, تعدیل محدودیت اعمال شده علیه آزادی نوع بشر و تعدیل محدودیت در آزادی حریم خصوصی انسان است.
این اتفاق مهم به نوبه خود حقیقتا سزاوار به فال نیک گرفته شدن و جشن گرفتن است.حقیقت امر این است که ریشه اصلی کوچک شدن خانواده های چینی را نباید منحصرا به حساب اجبار قانون گذاشت.این دیدگاه مترقی, معلول علتی بزرگتر است و آن ؛ توسعه یافتگی جامعه چین است.
درخصوص موشکافی در این تصمیم گیری مهم و خطیر , به حق لازم است قائل به این حقیقت باشیم که افت باروری در جامعه چین بیش از آنکه نشات گرفته از اجبار قانون باشد, در اصل معلول تصمیم گیری درون خانواده و به میل شخصی زوجین بوده است. در حقیقت این خانواده های چینی بودند که تصمیم گرفتند خود را با هنجارهای جدید جامعه وفق داده و خانواده را کوچکتر سازند.
به همان میزان که دراین جامعه توسعه یافته زنان چینی از فرصت هایی بیشتر برای تحصیل و اشتغال بهره مند شدند, به همان میزان از قدرت تصمیم گیری بیشتری در خانواده و در سطح جامعه برخوردار گشتند.
اینک که این محدودیت از میان برداشته شده است, آنچه که جامعه چین بدان نیاز دارد، ارتقاء سطح بینش و بازنگری درون خود ساختار خانواده است تا بر تعصب عصر حجری 'ارجح بودن اولاد پسر' غالب آید.
درحال حاضر جامعه چین به رغم همه پیشرفتی که در زمینه موفقیت زنان در همه شئونات حیات بدست آورده است, اما بشدت تحت تاثیر این تفکر پوسیده قرار دارد.
اکنون بهترین زمان است که به تأمل درهمه اثرات وپیامدهای سیاست تک فرزندی در جامعه چین و ارزیابی همه دستاوردها و خسارت هایش بنشینیم.
درابتدای امر, تاریخچه سیر تکوینی این طرح از ابتدای تصویب آن یعنی زمان فلاکت بار بالا بودن نرخ باروری در چین تا زمان فسخ آن را مرور می کنیم.
سیاست تک فرزندی در سال 1978 تصویب شد.
اما نرخ باروری در چین از یک دهه قبل از تصویب این قانون با شتاب تمام افت کرده بود و از میانگین 87/5 کودک برای هر زن در سال 1968 به 98/2 کودک برای هر زن در سال 1978 کاهش یافته بود. 
بعد ازاین افت شدید ؛ به دلیل اجرای این سیاست ظالمانه ؛ نرخ باروری همچنان روند نزولی را طی کرد اما این روند شیرجه گونه تنزل نکرد، بلکه خیلی آرام از قبل از اعمال قانون مزبور به جریان افتاده بود . این نرخ از میانگین 98/2 کودک در سال 1978 ؛ امروز به 67/1 رسیده است.
روشن است که قانون نمی تواند مولد این آمار باشد, بالطبع عوامل دیگری می بایست در این افت شدید نرخ باروری دخیل باشند.
تجزیه وتحلیل آمار سایر کشورهای جهان دراین وادی به خصوص در کشور هند,گویای این حقیقت است که تنها دو عامل ( فاکتور) در کاهش نرخ باروری درسطح جهان دخیل بوده اند:1- ارتقاء رفتن سطح سواد وتحصیلات زنان،2-اشتغال زنان.
به هیچ وجه عجیب نیست.
قشری که ازناحیه زاد وولد وپرورش کودکان متحمل بیشترین آسیب ها می گردد,مادران جوان هستند.هر اندازه سطح سواد و تحصیلات و اشتغال زنان بالاتر باشد , بالطبع اقتدار و اختیار عمل زنان در خانواده و تصمیم گیریهای خانواده هم ارتقاء می یابد و برای کاهش نرخ باروری در خانواده تصمیم گیری می شود .
کشور چین چندین دهه قبل از اجرای سیاست تک فرزندی , قدم به وادی توسعه یافتگی گذارده بود و در این مسیر به رشدی سریع درسطح آموزش و پرورش و ارتقاء سطح آموزش و تحصیلات دختران و ارتقاء فرصت های شغلی زنان جوان دست پیدا کرده بود . چین همچنان با شتاب تمام در این جاده توسعه یافتگی حرکت می کند.
دراین جریان توسعه یافتگی؛ افت نرخ باروری و اثرات اجتماعی آن همان شتابی را داشت که انتظار می رفت.
درتحلیل علل وعوامل افت باروری, همواره کارآمدی سیاست های دولت در دخالت در حریم خصوصی خانواده مورد تمجید قرار گرفته است ؛ درحالیکه این نقش مثبت سیاستهای حمایتی دولت بوده که در این امر دخیل بوده است , شامل محوریت داشتن امر آموزش و مراقبتهای درمانی که می تواند الگوی موفقی برای سایر کشورهای جهان باشد.
برای دولت چین, لغو سیاست تک فرزندی یک تصمیم گیری آسانی بود.بدیهی است, جامعه چین اینک توسعه یافته است و نقش بینش و تعقل در تصمیم گیریهای خانواده بشدت بالا رفته و زنان در خانواده دارای قدرت تصمیم گیری اند.
سنت حسنه تعقل در تصمیم گیریها؛ تنها اختصاص به غرب ندارد.کشور چین هم سالهاست که به خصوص در تنظیم خانواده دارای تعقل است . البته سایر عوامل هم در این منظر دخیل هستند.اما به رغم همه این موفقیت های خارق العاده اجتماعی واقتصادی , چین یکی از بدترین کشورهای جهان در زمینه 'سقط جنین گزینشی' برای جنسیت دختر است.
در کشور چین در مقابل هر 100 موالید پسر ؛ 59 نوزاد دختر بدنیا می آید. در حالیکه نرخ طبیعی موالید پسر و دختر در سطح جهان در کشورهایی که جنسیت جنین پیش از تولد تعیین نمی گردد و یا حداقل این روند به ندرت اتفاق می افتد, 100 پسر در مقابل 95 دختر است.
گرایش خانواده های چینی برای داشتن فرزند پسر به حدی است که حتی به رغم پیشرفت زنان درهمه عرصه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هنوز هم این هنجار با قوت تمام در جامعه شایع است.
درنقاطی که قانون با قوت به اجرا در آمده است و کار تعیین جنسیت جنین غیرقانونی اعلام شده است, تا حد زیادی جلوی رشد این معضل گرفته شده است.اما همه اینها داروی موقت است.
درمان قطعی برای ریشه کنی این باورهای ناصواب, این است که جامعه به زنان اقتداری بیش از پیش در مقابل این تعصبات من درآوری و غیرانسانی اعطا کند.کشور کره جنوبی یک الگوی موفق در این عرصه است .
در کره جنوبی هم سابقا نرخ موالید دختر در مقابل نوزادان پسر بسیار پایین بود, اما با بالا رفتن سطح بینش مردم و اتکاء بیشتر بر خرد جمعی در جامعه و باور مردم به برابری جنسیتی , نگرشهای تعصب آمیز در مورد جنسیت نوزاد تغییر پیدا کرد.
آنچه که چین امروز بیش از پیش بدان احتیاج دارد,اتکاء بر نیروی تعقل است؛ نه حاکمیت اجباری قانون.حذف سیاست تک فرزندی یقینا حرکتی مثبت در این زمینه است. 
تاریخچه جمعیت شناسی چین درنیم قرن گذشته ؛ مصداق روشنی است بر'تعقل و خردگرایی'واین مایه خوش بینی است.
اهمیت این اصل از آن روی است که چین در این راه مولد با چالش هایی بسیار روبرو خواهد بود.

منبع:ایرنا

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا