انسان در عصرتمدن موزه ای، جامعه وجهان موزه ها

به گزارش سیناپرس، پرسشی که شاید بسیاری از افراد از خود بپرسند این است که موزه های عالم مدرن چگونه پدید آمدند؟ چرا پدیدآمده و فراخوانده شده اند تا چه منظر ومعرفتی را بروی ما بگشایند؟ آنها محمل چه معرفت و معنائی هستند؟ در ورایشان کدام فکر وفلسفه وفرهنگی نهان است؟ زیرسقف وپشت شیشه و  ویترین موزه های عالم مدرن به دنبال چه میگردیم؟ چه می جوئیم ؟چه می بینیم؟ چه می یابیم؟ چه می فهمیم؟

موزه ها چگونه این چنین شتابان خاستگاه آغازینشان را که غرب بود، درنوردیدند و به همه قاره ها و درهمه جامعه ها و درمیان همه جمعیت های  سیاره ما تسری یافتند؟ هرچند مجال پاسخ  گفتن به یک به یک سوآل های مطرح شده در نوشتارکوتاه پیش رو ممکن نیست اما در این یادداشت می کوشیم مفهوم و فلسفه موزه ها را مرور کنیم. فلسفه موزه وموزه شناسی فلسفی طومارش بس قطوراست وگشودن وخواندن ونقد وتحلیلش بیرون ازحد وحیطه نوشتار اکنون این قلم.

در ابتدا باید این موضوع را در نظر داشت که پاره ای رخدادها ، دگرگونی ها ، زیر و زِبَر شدن ها در هر حد واندازه و وسعت ومقیاسی درتاریخ، فرهنگ، جامعه وجهان بشری ما پدیدارشده اند که آهنگی جهانی داشته اند. هرجا و  هرگاه شرایط مساعد و زمینه مستعد ومهیا  بوده است و دست در دست هم داده اند در دیگر مناطقِ جغرافیای تاریخ و فرهنگ بشری ما نیز اتفاق افتاده، چهره فرهنگ و زندگی جامعه ها وجمعیت های بشری را دگرگون گرده اند و هرجا که شرایط واوضاع وزمینه مهیا نبوده است، طبیعتا اتفاق نیفتاده اند.

تحولاتی که طی هزاره های نهم وهشتم پیش از میلاد در مناطق غرب آسیا اتفاق افتاد و  پیدائی  و پدیدارشدن وبرآمدن جامعه ها وجمعیت های یکجا نشین روستائی واقتصاد ومعیشت دام و دانه را بدنبال داشت و چند هزاره بعد سر از آغازین هسته ها و مراکز جامعه ها وجمعیت های شهری وشهرزی  در همان مناطق برکشید، آهنگی جهانی داشتند. رخدادها ودگرگونی ها وزیر وزِبَر شدن  هائی که جهانی در مقیاس آن زمان و آن روزگاران بودند.

انقلاب صنعتی و تحولات علمی وفکری که طی سده های هجده ونوزده در غرب، جوامع اروپای غربی و به ویژه درانگلستان وفرانسه به وقوع پیوست ازنوع همین رخدادها وتحولات جهانی بودند. تحولات عظیم وبی سابقه ای که  هم ، سنگ آسیابش برمدارعقل فلسفی و فلسفه وعلم تجربی ومهارت واختراع انواع فن آوریهای نوین به گردش وچرخش درآمده بود هم با آهنگ و ضرباهنگ جهانی حرکت می کرد و هم ماهیتی جهانی داشت.

فلسفه اساسا پدیده ای جهانی است. برای قومی خاص و یا فکر و فرهنگی خاص نیست. از جنس وسنخ دگم وباورهای جزمی یا دوکسا(Η ΔΟΞΑ )  هم نیست. برای و درخدمت هیچ قوم برگزیده ای هم نیست . فلسفه و علم مقوله هایی حهانی هستند. واکسن ها وقتی کشف وترکیب وفرآورده می شوند و به بازارمی آیند؛ بی مرز و بی حصار نسخه های تجویز پزشکان برای پیشگیری بیماریها یا درمان و بهبودحال بیماران جامعه وجهان بشری ما فارغ از هرفکر وفرهنگ وعقیده  وایمان وآرمان وقومیت وتیره وتباری  مصرف می شوند و مهر این یا آن عقیده وایدئولوژی این یا آن  دین ومذهب وفرقه اعتقادی را برپیشانی ندارند.

مهارت های عملی و فن آوریهای بشری ما نیزچنین اند.ماهیتی جهانی دارند‌ و جهانی به خدمت جامعه ها وجمعیتهای جهان بشری فراخوانده میشوند و درمی آیند. تصادفی نیست که می بینیم بیش وکم همه جمعیت های سیاره زمین برخوان ضیافت دستاوردهایی گرد آمده و نشسته اند و لقمه و کام برمی گیرندکه زمانی در مقاطع وبرهه های خاص تاریخی در منطقه وقاره ای خاص ابداع واختراع وکشف شده اند و سربرکشیده اند و اینک فراقاره ای وانسان شمول درهمه سپهرها وجغرافیای فرهنگ وزندگی ،اقتصاد و معیشت ما حضورفعال دارند و برصحنه نقش بازی می کنند.

موتورها وماشین ها فرقه ای تولید نمی شوند. متعلق به ذهن وفکر وعقل وهوش و استعداد این یا آن دین ومذهب وفرقه ای خاص نیستند. هرجا که  اختراع وتولید شوند به دنبال بازارخرید می گردند ومشتریان خود را می یابند وعرضه می شوند. مرزشان نیازهای متقاضیان است ومشتریان بازار!

آنها که از در جهل و سر ستیز با دستاوردهای عظیم بشری اعم از مدنی و معنوی و علمی وعملی وفکری وفرهنگی  درآمدند، یا  زیر پای تاریخ له شدند یا همچنان درمعرض فروپاشی ودرهم شکسته شدن ستون فقرات تاریخشان قرار دارند.‌ افغانستان دراشغال طالبان متعصب عصرجاهلی مدرسه های حقانی پاکستان را ببینید… بامردم خودچه  می کنند؟ برسرمردم خود چه می آورند؟! کژ باوری و کژ فهمی وکژ روی در دین ازهر کژی روی وکژفهمی درتاریخ ،جامعه وجهان بشری ماخونبارتر وفاجعه خیزتر وپرهزینه تر وخسارت بارتر وغم انگیزتربوده است.

 قامت کژفهمی های فلسفه رابا عقل ومنطق و استدلال وتدلیلهای منطقی میتوان راست کرد. درعلم نیز پرسشها و پاسخهای انحرافی وفرضیه های سست را میتوان با ارائه واقامه داده ها و شواهد نو راست کرد و به بیرونشان افکند. درسپهر فناوری نیزابزارها و فناوری های ناکارآمد را با ابداع و اختراع ابزارهای کارساز تر وچاره سازتر و کارآمدتر می توان  به دور افکند وبه کناری نهاد.

 تاریخ فکر وفلسفه وعلم و مهارت های عملی و فناوری،  تاریخ آزمودن وتصحیح کردن های پی به پی خطاهای فکری وفلسفی وعلمی  وفنی بشری ماست.  تاریخ جستن ویافتن راه حل های تازه  وابداع کلیدهای فقل گشا برای درهای بسته . درسپهر هنر نیز در حس و ذائقه زیباشناختی هنرمندان آنقدرقوّت خلاقیت وابداع آشیانه دارد که  دست به خلق آثار فاخر و بزرگ بزنند و آثار بنجل وقلابی وتقلبی را به دور بریزند.

در سپهر دین وتجربه های دینی  مسئله بسیار پیچیده وبسیارستبر و بغرنج می شود. پای تقدس که به میان کشیده شود مسئله ،معضل می شود و مشکل ستبرتر و زمخت تر.

تفیک و تحدید  و تمایز ومرزبندی شفاف میان  فکرها وعقل ها وفهم ها وباورهای درست از نادرست راست از ناراست در سپهر دین وباورهای دینی همیشه دشواربوده است واغلب ناممکن . سُنبه  وفشار انگاره های موهوم وکژفهمی وهذیان باوری و بت و خرافه پرستی در سپهر دین همیشه پرزور وپرقوّت بوده است. رهائی ازفشارسنبه پرزور وقوّتشان علی المعمول بغایت دشوار وبغایت پرهزینه است.  رهائی از تله  بت های ساخته و پرداخته وخوش تراشیده شده دست باورها وانگاره های دینی دین باوران متعصب ومتصلب در هیچ زمان کارآسانی نیست. 

دام های ستبرکژ کیشی وکژ فهمی در سپهردین وکمین گاه ها ایکه مدعیان متعصب ومعتقدان بی ایمان برسرراه  عوام الناس که قاعده هرم جمعیتی جامعه ها را هماره شامل می شده اند؛ می گسترده اند ؛حکایت و روایت غم انگیزترین صفحات طومارهای قطور تاریخ وفرهنگ بشری است. این حکایت، کمربسیاری از جوامع را شکسته وطاقت وتاب آوریشان را برای ادامه واستمرار از آنها ستانده است.

سومریان وعیلامیان ومصریان ویونانیان ورومیان باستان مقبره ها ومعابد پرشکوهی راکه به هزینه بسیارگران و ریختن سرمایه زندگی نیروهای کار کارگرانی که اغلب برده بودند ومحروم از حقوق وشرافت وکرامت انسانی برای خدایان می ساختند؛ درتصور ودرخیالشان درنمی گنجید سه ویا دوهزار سال بعد، متروک ونیمه ویران وعریان سراز موزه های عالم مدرن برکشند و برای باستان شناسان وعالمان، ماده ومنبع شناخت بشوند.
آن تمدنهایِ عهدباستان و معابدِ پرشکوه خدایان باستانی اینک موزه های عالم مدرن هستند و در عصرسروری تمدن موزه ها وموزه ها چونان مآثر تاریخی ومواریث فرهنگی روزگاران گذشته مرمت وبازسازی و حفاظت می شوند و دیدارگاه گردشگران عالم مدرن .

بی اغراق تمدن دوره جدید، تمدن موزه هاست. پدیده موزه های عالم مدرن ، تصویری از دگرگونی و زیرو زِبَرشدن های  ریشه ای و ژرف درنحوه نگاه انسان به انسان بودن خویش به تاریخ وحضورتاریخ مندش در جهان است. مصداق عینی وملموس تمدن عصری که جهانیست وجهانی گام برمیگیرد مرزها وحصارهای فرهنگ ها وتمدن های بومی وجغرافیای منطقه ای وقاره ای را  در نوردیده وفرا قاره ای وانسان شمول وفراگیر وهمه گیر وسیاره ای ره می سپارد.

موزه های عالم مدرن چنین نهاد وپدیده ای هستند: جهانی وجهانشمول، بشری وانسان شمول… این پدیده ونهاد روزگار نوین یا عالم مدرن طی سده های آغازین رنسانس یا نوزائی اروپائی که وجه غالبش در آن سده ها  رویکرد و رجوع وخوانش نو به زبان و هنر و خرد وفکر وفلسفه وفرهنگ روزگارباستان یونان و روم و اسطوره های هلنی-رومی بود و چهره های اساطیری و آثار فاخرهنری  آن دوران هم مجموعه های خصوصی صاحبان قدرت وسرمایه  وثروث و سیاست وبازرگانان و کلیسائیان را در شهرهای رم ومیلان و فلورانس و ونیز پاره ای دیگراز شهرهای اروپای غربی را غنا می بخشید و تجهیز می کرد و تندیس هایشان هنرمندانه معماری ومیدان های شهرهای آنزمان را می آراست.

در ادبیات آن زمان نیز رویکرد ورجوع به اسطوره های عهد باستان یونان پررنگ ولعاب بود. درآثار وینکلمن متخصص جامع الاطراف وکلاسیست بنام آلمانی این رنگ ولعاب غلیظ به هنرو فلسه وفکر وفرهنگ عهد باستان یونانی بسیارمحسوس است هرچند نه معقول ونه مقبول.

آن مجموعه های اشرافی وخصوصی اشراف زادگان وصاحبان سرمایه وثروت وقدرت ومکنت سده های پازده وشانزده وهفده رنسانسی پس از بپا خاستن وبرآمدن طوفان تحولات فکری وفرهنگی وانقلاب علمی وصنعتی که بعد به عصر روشنگری تعبیرشد، بتدریج شانه به شانه دانش باستان شناسی که دیگر رشته ای دانشگاهی بود وصاحب کرسی سر از موزه های عالم مدرن برکشیدند.

مرز بندی های سیاسی جدید در خاستگاه تحولات برآمدن و شکل پذیری وتاسیس دولت- ملت های نوین را در پی داشت. دولت -ملت هائی که برای احراز وابراز هویت دست به تاریخی سازی های گسترده می زدند. مآثر تاریخی وماده های فرهنگی و فرهنگ های مادی گذشته، کشف و گرداوری و داوری باستان شناسانه می شدند وزیرسقف موزه های مدرن به تماشا نهاده می شدند.

آن مرز بندی های سیاسی وبرآمدن وبنیاد پذیرفتن وتاسیس دولت – ملت ها درمنطقه وقاره غربی به دیگرقاره ها ومنطقه های جغرافیای تاریخ وفرهنگ بشری تسری یافت و موزه های عالم مدرن را بربالش گرفت و به همه قاره ها برد. موزه های عالم مدرن دیگر مجموعه های خصوصی واشرافی نبودند. کارکرد و نقش ویژه آن ها داغ کردن تنورهویت خواهی ها وهویت سازی های قومی وملی نیست. چنین نقش ویژه وکارکردی ثانویست وهمیشه هم اصیل و واقعی نیست. موزه ها نهادها، سازمان ها، تشکیلات عریض وطویل وپیچیده  اداری واجرائی وحقوقی  وعلمی وفکری وفرهنگی  وآموزشی وپژوهشی کثیر الاضلاع، کثرالافعال وکثیر الاهداف در دنیای مدرن و روزگار تمدنی که بی اغراق می شود آنرا تمدن موزه ها اطلاق کرد،  هستند.

موزه های عالم مدرن معبد یا نیایشگاه وپرستشگاه خدای این یا آن دین، این یا آن سنت اعتقادی نیستند. درهایشان به روی همه جمعیت های جامعه وجهان بشری و هرگروه قومی وسنی وجنسی  وفکری وفرهنگی واعتقادی گشوده است.

موزه های قومی وملی هم ،چنین هستند. پدیده های جهانی هستند که صداق عینی وملموس تمدن دوره ای از تاریخ بشرکه جهانیست وجهانی گام برمی گیرد. آنها که در توهم بازسازی خلافت ها وامارت های مرده ومتروک ومفقود گذشته هستند وبرای مرمت جهان های  مرده ومفقود؛  خون برزمین تاریخ میریزند ؛تاریخ بخوانند وتاریخ بدانند وتاریخ بشناسند وتاریخ بفهمند وسری به موزه های عالم مدرن بزنند.

می خواهید بدانید روند گشودگی وحضور تاریخی بشر چگونه روی سیاره زمین اتفاق افتاده است وچه مراحل ومسیرهای پرچین وشکن را از سرگذرانده است؟ تاریخمندی بشرمحمل چه معرفت ومعنائیست؟ از کجا آغاز کرده ایم که به اینجا واکنون تاریخ خویش چونان هستندگان تاریخمند رسیده ایم؟ چند میراثی بودن انسان محمل چه معنائیست؟ و تا چه میزان نسبت ونگاه انسان به انسان بودن خویش ،به جهان و درمعرض دگرگونی وزیر وزِبَرشدن های پی به پی بوده است و دستخوش تحول وتطور شده است و تاریخ چه ارض زلزله خیزی است  و تا چه میزان ساختارهای سیاسی واجتماعی وفکری وفرهنگی جامعه وجهان بشری ما روی گسل های زلزله خیز ارض تاریخ بنیاد پذیرفته اند؛ از موزه های عالم مدرن بازدید کنید و سری به منابع عظیمی از طرح ها ونقشه ها وآرشیوهای فیلم اعم از مستند ونامستند و عکس ها وگزارش های باستان شناسی و انواع بی بدیل نسخ بزنید.
در پس پدیده موزه های عالم مدرن یک جهان تاریخ، اندیشه وفکر وفلسفه نهفته ونهان است. یک جهان تحول ریشه ای در نسبت ونگاه انسان به انسان بودن خویش به تاریخ وفرهنگ بشری خویش است. نقش وسهم باستان شناسان شانه به شانه رشته ها ودانش های مرتبط در کشف وگردآوری وداوری ماده  ها ومنابع ناشناخته و اگاهی تاریخی ما به غایت تعیین کننده بوده است.

موزه های باستان شناختی عالم مدرن گواه وموید چنین مدعائیست. برای نخستین بارتمامیت تاریخ وپیشینه تاریخی وعقبه فرهنگی واجتماعی بشر از متاخرترین روزگاران تا دیرینه ومتقدم ترین ادوار در روشنگاه اندیشه وشناخت تاریخی انسان مدرن وجب به وجب ولایه به لایه ودوره به دوره کاویده وکشف می شوند وآثار واجساد بجای مانده از بشر  گردآوری شده زیرسقف و پشت ویترین موزه های عالم مدرن به تماشا وداوری نهاده می شوند. باستان شناسان همچنان در صف مقدم  کاوش وکشف  وگردآوری  وداوری ماده ها ومنابع شناخت ما ایستاده اند.

اینها همه درگوش وهوش کر ناباستان شناسان ومیراث ناشناسان ومدیران  خفته که دهه هاست مراکز مواریث فرهنگی مُلک وملت ما در اشغالشان است نخواهد رفت. نیم قرن لاف دنیای مدرن را زدیم بی آنکه بدانیم در چگونه عصری وعالمی زندگی می کنیم اینک از در قهر در آمده ایم و سرستیز با دنیای مدرن داریم و تاریخ و مآثرتاریخی و مواریث فرهنگی برایمان عتیقه است ودفینه و اشیاء زیرخاکی که  می باید در بازار  غارت وتجارت قاچاقچیان حرفه ای  به بیگانه فروخته شوند!

مدیران وحاکمان متولی میراث فرهنگی جامعه پسا انقلاب ما، خفته وخوابگرفته از حکمت، خرد، منطق وضرورت صیانت از مواریث فرهنگی مُلک وملت خود چه میدانند؟! هیچ نمی دانند که این چنین ریشه های تاریخ وفرهنگ خود را نشانه گرفته اند. هیچ نمی دانند که درکمتر از چهاردهه بیش از چهار هزاره منابع حیاتی ومواریث فرهنگی کشور را  تخریب ونابود کرده وبه تاراج داده اند.

*دکتر حکمت اله ملاصالحی ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ هجری خورشیدی
استاد گروه باستان شناسی دانشگاه تهران، عضو هیات امنای بنیاد ایران شناسی

 

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا