پيشرفت مبتنی بر عقلانیت، عدالت و معنویت توامان مدنظر سند الگوست
سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، بستری مناسب برای حرکت در مسیر عدالت و معنویت توأم با عقلانیت است. در نگرشی جامع، این الگو برگرفته از دین اسلام و قرآن کریم میباشد.
حجتالاسلاموالمسلمین سیدکاظم سیدباقری دبیر اندیشکده عدالت مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و حجت الاسلام و المسلمین محمود مختاربند، دکترای اقتصاد، در تحقيقي مشترك به تبيين و تعامل دو واژه عدالت و معنویت در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پرداختند.
اين تحقيق بر این فرضیه تأکید دارد که با رابطه تعاملی و تأثیرگذار عدالت و معنویت، در عرصه فردی، زمینه برای ریزش دستاوردهای فردی به عرصه سیاسی- اجتماعی فراهم شده و مسیر برای رسیدن به الگوی پیشرفت و سپس حیات طیبه به وجود میآيد. همه این مراحل با عقلانیت و برنامهریزی عقلی و التزام به آموزههای شریعت انجام میشود.
حضور این عناصر در سند الگو، حکایت از پیشرفتی متفاوت و همه جانبه داشته و روشی دگرگون برای پویایی جامعه اسلامی ترسیم میکنند. توجه به این ابعاد است که دستیابی شهروندان به حقوق، آزادیها، فرصتهای برابر، توسعه و رفاه اقتصادی، کرامت نفس، منزلت و امنیت اجتماعی را برای جامعه به وجود مي آورد.
ويژگي سند الگو معنويت و عدالت است
در این کار تحقیقاتی چنین آمده است: امروزه الگوهای پیشرفت یکی از مباحث مورد ارزیابی و پر چالش هستند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مؤلفهها و زیرساختهایی عالی همچون عدالت و معنویت را دارد. اگر عدالت اجتماعی به همراه معنویت باشد، حقوق شهروندان به شایستگی ادا میشود و در همان حال، از ایمان و التزام به دستورهای الهی نیز دور نمیشود در نتیجه با حضور این دو عنصر در جامعه، میتوان از پیشرفت همهجانبه سخن گفت همانها که قرآن کریم از آن به حیات طیبه تعبیر میکند. البته برای همیاری این دو عنصر، باید به عقلانیت و دستاوردهای آن التزام داشت.
در ادامه این مطلب چنین عنوان می شود: با معنویت، انسان به عالم غیب و قدرت خداوندی ایمان میآورد و به دستورهای او گردن مینهد و انسانِ با معنویت میداند که یکی از دستورهای مهم و همیشگی خداوند، رعایت عدالت و تقواست.
در عرصه عقل نظری نيز توجه به معنویت و سعی در ارتباط با روح عالم هستی رویکردی عادلانه است بنابراین معنویت ذیل عدالت تعریف میشود و اصلا توجه به این امر مهم است که عدالت غالبا به معنای اعطای حقوق به صاحبان آن تعریف مي شود. در ساحت عمل و حرکتِ اجتماعی نیز یکی از لوازم حضور معنویت در اجتماع، عدالتورزی در عرصه فردی و اجتماعی است و در تعریف معنویت برخی آن را به زندگی معنوی و پیامدهای آن تعریف میکنند و به معنای داشتن نگرشی به عالم و آدم است که به انسان آرامش، شادی و امید بدهد.
در نگاه دیگر معنویت به معنی توجه به معنا و باطن امور و ایمان به غیب است و در مقابلِ توجه صرف به ظاهر و مادیت قرار دارد. این معنویت در اسلام، گسسته از وحی نیست، محدود به حوزه فردی نیز نیست بلکه معنویت در همه ابعاد و ساحتهای زندگی اعم از سیاسی و اجتماعی حضوری همیشگی دارد. در مقابل در دنیای امروزی غرب، غالبا معنویت را امری فردی و محدود در نظر میگیرند.
در این تحقیق با بيان اينكه در تعریف عدالت، حکم کردن به حق، بیان شده و میانهروی و دوری از افراط و تفریط نیز ذکر مي شود، آمده است: گاهی از عدالت ميانه رو به عدالت توزيعى تعبیر میشود که پخش و توزيع منصفانه مواهب و منافع و وظايف در ميان مردم را مد نظر دارد و مهمترين ويژگى آن رعايت انصاف در سهمبرى و برخوردارى افراد است. عدالت اجتماعی ارزشی است که با فراگیر شدن آن، جامعه دارای زمینههایی میشود که افراد به حق خود میرسند و امور جامعه به تناسب و تعادل در جای خودش قرار مي گيرد.
دو انديشمند حوزه و دانشگاه در نوشتار خود با اشاره به تعريف توسعه از نگاه انديشمندان جهان بيان كردند: در تعریف توسعه برخی معتقدند توسعه فرآیندی پیچیده است که طی آن جامعه از یک دوران تاریخی به دوران جدیدی منتقل میشود. این فرآیند در هر مرحله از جریان انتقالی خویش، ابعاد مختلف زندگی را متحول میسازد. به طور کلی در پیشرفت، نوعی پویایی وجود دارد که از وضع موجود به سمت وضعیت مطلوب در حرکت است اما پیشرفت در سند الگوی اسلامی ایرانی، فراگردی است که دربردارنده پویایی بهبود یابنده همیشگی در همه حوزههای مادی و معنوی زندگی انسانی بوده و با بهبود شرایط زندگی در ساحتهای مختلف، بستر برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی فراهم میشود.
محدوديتهای اخلاقی اسلام در راستاي حيات معنوی است
در وجود انسان، عقل و نفس، فطرت و غریزه در کنار هم و با هم هستند. قوانینی تشریعی و دستورات اخلاقی اسلام ناظر به این دو بعد مادی و معنوی انسانی است. محدودیتهای تشریعی اسلام در راستای تقویت حیات معنوی و رشد و تعالی الهی او تعریف شدهاند از این روست که انسان نمیتواند در هر دو ساحت وجودی خویش، کاملا آزاد باشد. آزادی در کنار معنویت و عدالت است که محدود و مقید و در عین حال معقول و تعالیجو میشود و در کنار آنها به سوی فضیلت گام بر میدارد.
در این کار تحقیقی تصريح شده است: همین انسان اگر خواستههای قدرتطلبانه خود را مهار زند، میتواند به معنویت، فضائل انسانی و عالی اخلاقی برسد و به جایگاه بلند جانشینی خداوند برسد. به فرموده قرآن با كرامتترين شما در پيشگاه خدا با تقواترين شماست. بر اين اساس، داشتن تقواي متوسط نيز ميانه راه و كمال آدمي، نيازمند نيل به درجه بالاي پرهیزکاری است. از دیگر سو، انسان به دنبال آرامش است و در مکتب اسلام، این آرامش در قالب معنویت، ایمان به غیب و توکل به خداوند به دست میآید. معنویتی که صرفا فردی نبوده بلکه همه عرصههای سیاسی- اجتماعی زندگی انسان را در بر میگیرد.
دبیر اندیشکده عدالت مرکز الگو و كارشناس اقتصادي در این نوشتار به ذکر این مطلب پرداختند: به تعبیر امام خمینی (ره) «مكتب اسلام، يك مكتب مادى نيست بلكه يك مكتب مادى معنوى است و ماديت را در پناه معنويت، قبول دارد. معنويات، اخلاق، تهذيب نفس. اسلام براى تهذيب انسان آمده است براى انسانسازى آمده است. همه مكتبهاى توحيدى براى انسانسازى آمدهاند. بنابراین اسلام، انقلابی سیاسی- معنوی است. انقلاب صدر اسلام كه يك انقلاب اسلامى و مذهبى بود در همان حال كه انقلاب معنوى بود، انقلاب سياسى بود، در همان حال كه انقلاب معنوى و سياسى بود؛ انقلاب مادى و اقتصادى هم بود.» بنابراین با نگرش اسلامی، میتوان از فضیلتگرایی و در پی آن گرایش به معنویت، به «معنویت همهجانبه» تعبیر کرد.
معنویت، بي عدالت و عدالت، بدون معنویت بیراهه است
در ادامه چنین آمده است که: انسان در دنیای امروز به دليل دوري از اصالت و خاستگاه خویش در جستوجوی آرامش فراگیر است و از دیگر سو، ظلم و ستم، بسیاری از عرصههای اجتماعی زندگی بشر را در خود فرو برده و عدالت، گمشدهای است که در جستجوي آن هستند اما اغلب دولتها، نظریهپردازان و برنامهریزان این دو نعمت منحصر به فرد را جدای از هم میجویند حال آن که تعاملی وثیق میان آنان برقرار است. معنویت، بدون عدالت و عدالت، بدون معنویت، هر دو بیراهه است. آنگاه که عدالت و احقاق حقی در جامعه باشد اما بدون لحاظ خداوند، ایمان، عالم غیب و ماوراء، آن عدالت نهایتا میتواند درصدی از حقوق را به حقداران برساند و جامعهای که بر اساس آن پا میگیرد، جامعهای مادیاندیش و سودگرا خواهد بود.
سیدباقری و مختاربند در ادامه مقاله تحقیقی خود چنین ادامه دادند: حقیقت آن است که بدون معنویت و آموزههای الهی نمیتوان به گوهر و حقیقت عدالت اجتماعی دست یافت. در اندیشه دینی، بر خلاف اندیشهها و مکاتب مادی، عدالت همراه با معنویت و پرهیزکاری است، آن سان که قدرتمند با وجود تقوا و دانش، مجاز به اعمال حاکمیت است. بسیاری از علمای شیعه در مباحث فلسفه اخلاق خود عدالت را توأم با معنویت و بلکه بالاتر از آن، معنویت را از لوازم عدالت دانستهاند همچنین از دیدگاه ایشان برای ایجاد حکومت عادل لوازمی ضروری است از جمله متوسل بودن حاکمان به ذات پاک ایزد متعال در همه احوالات، سعی بر حفظ احکام شریعت، بازداشتن سایر مردم جامعه و عمال و سپاهیان و کارکنان حکومت از روا داشتن ظلم و ستم، سنجش میزان انصاف کارگزاران حکومت در برخورد با مردم و رعیت، توجه و رسیدگی به امر فقرا و بیچارگان و محتاجان بنابراین در جامعه انساني میان عدالت و معنویت، تعاملی دو طرفه برقرار است و برخي خردگرایی را به معناي تبعیت كامل از استدلال صحيح ميدانند.
هنگامی حكمي عقلانی است كه همراه با احساسات، عواطف، تعبد يا گزينشهاي خودسرانه و بلادليل نباشد. برخی در قالب تعریف عقل، چهار کارکرد برای آن ذکر کردهاند. عقل، وسیله نهاده شده در انسان برای تفکر، شعور، اراده، ممارست فهم، ادراک، حکم و داوری است. عقل، موهبتی برای فهم و زیرکی و متفاوت از احساس است. عقل مترادف با رشد است، قدرتی بالفعل برای استنتاج و برداشت از نتایج و دلالات صحیح و عقل، درک و داوری صواب و سالم، هماهنگ با منطق است.
در این معنا عقل، قوهای است که در حوزه عمل و نظر فردی، سیاسی- اجتماعی به آدمی شناخت مطابق با واقع میبخشد و در حوزه رفتارهای شایسته و شناخت حق از باطل به او یاری میدهد و حجیت شرع و نقل نیز از عقل برآمده است.
دبیر اندیشکده عدالت و كارشناس اقتصادي در این پژوهش مشترک چنین ادامه دادند: خردورزی، مظهر و نماد انسانيت است. انسان با چراغ عقل به ساحتهايي نو دست میيابد. پیشرفت جوامع همواره به مدد خردورزي بوده که خداوند آن را در سرشت انسان به وديعت نهاده است. هنگامی که خردورزی به عرصه اجتماعی – سیاسی، وارد شود و دولت اسلامی تلاش کند تا بر اساس دادههای آن به قانونگذاری، برنامهریزی، سیاستگذاری و طراحی الگو بپردازد، میتواند با در نظر داشتن راهبردهای عقل جمعی مانند مشورت، مصلحت همگانی، همفکری و مشارکت در فرایندی معقول و حساب شده و به دور از پیشداوری، جزماندیشی و خودشیفتگی به مرحلهای دست یابد که الگوی مطلوبی در راستای پیشرفت و تغییر وضعیت ناخوشایند پیریزی کند.
اين انديشمندان حوزه و دانشگاه در نوشتار خود آوردند: عقلانیت در پشتوانه و نرمافزار همه مراحل عدالت، معنویت، طراحی الگو و برنامهریزی حضوری تمام عیار دارد و باید چنین باشد تا بتواند حرکت عقلانی و سنجیده به سوی آن ارزشها را تضمین کند. طبیعی است که رسیدن به عدالت اجتماعی و معنویت و اخلاق، بدون سنجیدگی در رفتار و برنامه امکان ندارد. معنویتی که پایههای خردورزانه نداشته و با عقلانیت در تعارض باشد، معنویت نیست.
تعريف اميرالمومنين از عاقل و عادل
تعريف حضرت امام علي (ع) از عاقل و عادل: در تعريف ايشان از عاقل با تعريف ايشان از عادل، هماهنگي وجود دارد. وقتی به امام عرض شد: «عاقل را براى ما توصیف كن» امام در پاسخ، همان را بیان کرد که در تعریف عدل فرموده بود «عاقل كسى است كه هر چيز را در جاى خود مینهد». هر چيزي را به جاي خود نهادن يا هر كاري را به وجه شايسته، انجام دادن، کاری عالمانه، حکیمانه و درست، تلقی میشود که با عقلانیت، ارتباطی استوار دارد.
در عرصه سیاسی نیز، عاقل برای رسیدن به برنامهای عادلانه، به تعبیر اين امام همام رأی و دیدگاه خردورزان و دانش دانشوران را به نظر خود میافزاید. شایسته است هر عاقلى نظر ديگران را به ديدگاه خود اضافه كند و علوم دانشمندان و كارشناسان را به علمش بيفزايد بنابراین عاقل با توجه به طلب راهنمایی از دیگران و ترک خودرأیی، مسیر جامعه را با عقل خویش به سوی عدالت سیاسی میگشاید.
عدالت، رعايت حقوق افراد و عطا كردن حق به ذیحق و ظلم، پامال كردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق ديگران است. معني حقيقي عدالت اجتماعي بشري يعني عدالتي كه در قانون بشري بايد رعايت شود و افراد بشر بايد آن را محترم بشمارند. اين عدالت متكي بر دو صفت است. اول حقوق و اولويتها يعني افراد بشر نسبت به يكديگر و در مقايسه با هم نوعي اولويت پيدا ميكنند مثلا كسي كه با كار خود، محصولي توليد ميكند نوعي اولويت نسبت به آن محصول پيدا ميكند و منشأ اين اولويت، كار و فعاليت اوست.
در ادامه این تحقیق آمده است: صفت دوم خصوصيت ذاتي بشر است كه طوري آفريده شده كه در كارهاي خود، انديشههاي اعتباري را استخدام ميكند و با استفاده از آنها به مقاصد خود مي رسند. آن انديشهها، يك سلسله انديشههاي «انشايي» است كه با «بايدها» مشخص ميشود. برای نمونه برای اینکه افراد جامعه به سعادت خود برسند بايد حقوق و اولويتها رعايت شود و اين است مفهوم عدالت كه وجدان هر فرد، آن را تأييد ميكند و نقطه مقابلش را كه ظلم ناميده ميشود، محكوم ميكند
بنابراین در مسیر پیشرفت، انسان با عقلانیت، راه خود را بر اساس نشانههایی که خداوند قرار داده میگشاید اما چون این عقلانیت با پشتوانه معنویت و عدالت همراه است، عقلانیتی صرفا مادی و ابزاری نیست که تنها سود شخصی و یا گروهی را طراحی کند، بلکه عقلی است که در کنار اندیشهورزی برای رسیدن به رفاه و امنیت مادی، تلاش میکند تا جامعه را از رفاه و امنیت معنوی نیز برخوردار سازد و با همراهی و سازواری میان این عرصهها، مسیر به سوی حیات طیبه که برآیند همه مراحل قبل است، گشوده میشود.
میتوان گفت که مشخصه الگوی اسلامی پیشرفت، حضور عناصر معنویت اجتماعی، عدالت اجتماعی و عقلانیت در همه ساحتهای آن بوده و طراحی الگو، به منزله ارائه نقشه راه، برای تحصیل حیات طیبه اجتماعی از سه رهگذر فوق میباشد. با تعامل عدالت و معنویت و در پرتوی الگوی اسلامی پیشرفت، جامعه و فرد حرکت به سمت حیات طیبه را که همان حرکت به سوی زندگی شایسته و مطلوب قرآنی است آغاز کرده و خداوند مؤمنى را كه عمل صالح انجام میدهد به حيات جديدى غير آن حياتى كه به ديگران نيز داده، زنده مىكند. پویش در سراسر این راه، با حضور عقلانیت و التزام به دادههای آن است.
پيشرفت مبتني بر عقلانیت، عدالت و معنویت توامان
رهبري در تبیین ماهیت پیشرفت انقلاب اسلامی عقیده دارند که هر سه بُعد عقلانیت، عدالت و معنویت باید در کنار هم دیده شوند. به عقیده ایشان «دو بُعد اصلی در مکتب امام بزرگوار بُعد معنویت و بُعد عقلانیت است. امام صرفاً با تکیۀ بر عوامل مادی و ظواهر مادی، راه خود را پی نمیگرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوک معنوی، توجه و تذکر و خشوع و ذکر بود و به کمک الهی باور داشت … و در بُعد عقلانیت، به کار گرفتن خرد و تدبیر و فکر و محاسبات، در مکتب امام مورد ملاحظه بوده است. بُعد سومی هم وجود دارد، که آن هم مانند معنویت و عقلانیت، از اسلام گرفته شده است … و آن، بُعد عدالت است». به عقیده ایشان این سه بُعد از متن قرآن و متن دین گرفته شده است و تکیه بر روی یکی از این ابعاد، بیتوجه به ابعاد دیگر، جامعه را به راه خطا میکشاند و به انحراف میبرد.
معنویت با اندیشه ایمان به غیب و اعتقاد به خدا، با انگیزه قرب به حق تعالی و تخلق به اخلاق الهی معنادار میشود. باوری که انسان را به سوی زندگی و شادابی رهبری میکند. انسان با اجابت فرمان الهی، به سوی هدایت رفته و مسیر حیات مییابد، گویی خداوند با دستورهای خویش نشانههایی در طول راه انسان قرار داده تا مسیر را گم نکند.
پیروی و پذیرش فرمان خداوند، جهت دهنده است. قرآن کریم معیشت پاکیزهتر را برای کسانی که ایمان به خدا و عمل صالح را سر لوحه کار خویش قرار دهند، وعده داده است. حیات و معیشت پاکیزهتر از این جهت مورد غبطه است که مایه خوشی زندگی است و وقتى مايه خوشى و سعادت است كه قلب با آن سكون و آرامش يابد و از اضطراب خلاص شود و چنين آرامشى براى احدى دست نمی دهد مگر آنکه به خدا ايمان داشته باشد و عمل صالح كند، پس تنها خدا است كه مايه اطمينان خاطر و خوشى زندگى است. بنابراین زندگی برآمده از دستورهای خداوند، زندگی معنوی است و عمل صالح، انسان را به سوی حیات طیبه هدایت میکند.
حیات طیبه تنها شامل زندگی فردی و معنوی نمیشود بلکه در کنار زندگی فردی، او را به زندگی سیاسی – اجتماعی طیب میرساند، امری که شامل بنیادیترین ارزشهای اسلامی میشود و ارزشهای متعدد مانند سلامت جسمی و روانی، مدارا و همزیستی با دیگران، بهرهبرداری کارآمد و عادلانه در همه عرصههای زندگی، انضباط اجتماعی، عدالت همهجانبه، مسئولیتپذیری، نیل به کفاف و راستی را شامل میشود.
اين انديشمندان حوزه و دانشگاه در این کار تحقیقی مشترک بیان کردند: آن سان که انسان در این الگو، حق دارد تا به حقوقی مانند «حق حیات معقول، زیست معنوی و اخلاقی، دینداری، آزادی توأم با مسئولیت، تعیین سرنوشت و برخورداری از دادرسی عادلانه» دست یابد بنابراین در چنین نگرش، قرآن کریم زنده حقیقی را هومنی معرفی میکند که در میان مردم است و بریده از جامعه خویش نیست و این ممکن نیست مگر با همراهی معنویت و عدالت. این دو آن گاه که به ساحت اجتماعی وارد میشوند به معنی واقعی کلمه انسان به زندگی پاک قرآنی میرسد و ارزشها، بینشها و منشهای متعالی فردی به زندگی سیاسی – اجتماعی ریزش میکند. از اینرو حیات طیبه نه تنها مربوط به حیات فردی و حتی اجتماعی بلکه بنا بر نظر علامه طباطبايی بالاتر از آن شامل حیات نوع بشریت میشود.
در نتيجه گيري کار این دو پژوهشگر آمده است كه همراهی عدالت و معنویت از یک سو و استواری و پایداری آنها در جامعه با عقلانیت از سوي ديگر، حکایت از پیشرفتی متفاوت و همه سونگرانه دارد و این امتیازی بزرگ برای اندیشه اسلامی است. سندی که بر این پایه طراحی شود، سندی تکساحتی نيست بلکه با توجه به ساحتهای چندگانه مورد بحث و با بهره از عقلانیت، میتوان در فرایندی معقول و سنجیده به دور از شعار و احساسات، سندی عملیاتی طراحی کرد که افقی را پیش روی صاحبنظران و برنامهریزان بگذارد که در کنار آرامش مادی و رفاه و امنیت، عدالت، سعادت معنوی، فردی و اجتماعی را تأمین کند و جامعه را به حیات طیبه برساند.
همچنین افاضه حيات به جامعه، زیست و تجربه جديدى است غير از آن حياتى كه به ديگران داده شده است و مقصود از حیات طیبه هم اين نيست كه خداوند حيات را تغيير مىدهد یا صفت خاصی از حیات شخص را تغيير دهد بلکه معارف قرآنی، ما را به این نکته میرساند که جامعه حقیقتاً به حياتی طيب زنده مىشود و خداى تعالى حياتى ابتدايى و جداگانه و جديد به او افاضه مىفرمايد.
در فراز پایانی نوشتار آمده است: دستاورد دیگر این تلقی در سند الگو آن است که وفاداری به رابط میان معنویت و عدالت و لوازم آن نه تنها همخوانی مطلوبی با الگوی پیشرفت خواهد داشت بلکه افق نگاه به الگو را از یک الگوی مکانیکی صرف و ناظر به مفاهیمی چون ستانده کل، رفاه و توسعه سیاسی- اقتصادی به الگویی که نقطه ثقل آن انسان و جامعه است رهنمون میسازد.
الگویی که با آن، افراد به حقوق بایسته شرعی و عقلی خویش میرسند و علاوه بر رسیدن به تمتعات مادی و معاش مطلوب، از تکاملی والاتر از حیات مادی برخوردار شده و حیات جدیدی مییابند. در این الگو شهروندان از حقوق، آزادیها، فرصتهای مساوی، کرامت نفس، منزلت و امنیت اجتماعی برخوردار میشوند و عقلانیت در تمام مسیر، همراه انسان بوده و تهیه این امر به مدد قوه عاقله جمعی و الگوپرداز انجام خواهد پذیرفت.
No tags for this post.