ورود هوش مصنوعی به دنیای هنر اشتباه است

به گزارش سیناپرس، مردم معمولا از افشای یک راز خوشحال شده و رسانه‌ ها نیز متوجه شده ‌اند که اخبار مربوط  به رازهای حل نشده و گنجینه‌ های پنهان، طرفداران زیادی دارد. به همین دلیل شاهد این موضوع هستیم که مقالاتی در مورد  هوش مصنوعی و آثار هنری استادان مشهور انعکاس زیادی را در رسانه های خبری و مجازی ایجاد می کند.

به عنوان مثال تنها در طول سال گذشته، با تعداد فراوانی از مقاله ‌هایی که نشان می‌ داد چگونه هوش مصنوعی نقاشی های معروف را بازیابی کرده است، آشنا شده ایم ولی آیا مورخان هم ازانتشار فزاینده این اخبار خوشحال می شوند؟

سونجا دریمر (Sonja Drimmer)، استاد دانشگاه ماساچوست در این باره معتقد است که این خبرها در واقع نه رازی را فاش ونه آن را حل کرده اند بلکه تنها کاری که انجام داده‌اند این است که داستان ‌های خوبی درباره هوش مصنوعی تولید کرده ‌اند.

اینها پروژه هایی بودند که توسط شرکت، Oxia Palus، که نه توسط مورخان هنر، بلکه توسط دانشجویان دکترا در زمینه یادگیری ماشینی تأسیس شد، اجرا شدند. Oxia Palus بر استفاده از اشعه ایکس و تصویربرداری مادون قرمز که قبلاً هم انجام شده بود، متکی است. به گزارش سیناپرس، این شرکت اشعه ایکس را ویرایش کرده و توانست با استفاده از تکنیکی به نام انتقال سبک عصبی، نقاشی های قدیمی را با عنوان آثار هنری جدید بازسازی کند. این اصطلاح پیچیده برنامه ‌ای است که آثار هنری را به واحد های بسیار کوچک تقسیم می ‌کند، سبکی را از آن ‌ها تعمیم داده و سپس تضمین می کند تصاویری از محتواهای دیگر را در همان سبک بازسازی کند.

اما خارج از تعمیم قدرت هوش مصنوعی، آیا ارزش هنری و تاریخی برای کاری که این شرکت انجام می دهد وجود دارد؟

دریمر در ادامه توضیحاتش می افزاید: برای من، کاری که این برنامه‌ ها انجام می‌ دهند از منظر تاریخ هنر دقیقاً هیچ است. به نظر من باز تولید این مجموعه ها و توجه رسانه ها ناشی از دیپلماسی نرم است که کاربرد فرهنگی فناوری هوش مصنوعی را در زمانی که شک و تردید نسبت به فریب ها، سوء نیت ها و سوء استفاده های آن در حال افزایش است، به نمایش می گذارد.  

هنگامی که هوش مصنوعی برای بازیابی آثار هنری گمشده مورد توجه قرار می گیرد، باعث می شود که این فناوری بسیار کمتر ترسناک به نظر برسد.به گزارش سیناپرس، همچنین به نظر می رسد این مطالعات و پروژه ها ایده ای را ترویج می کنند که بر اساس آن مخاطب تصور کند دانشمندان کامپیوتر در تحقیقات تاریخی مهارت بیشتری نسبت به مورخان هنر دارند.

کلر بیشاپ (Claire Bishop)، مورخ هنر، این پیشرفت را مورد انتقاد قرار داده و خاطرنشان کرد که وقتی علوم کامپیوتر در علوم انسانی ادغام می‌شود، مشکلات نظری به وجود می‌آیند. به طور طبیعی مورخان هنر، روش هایی را که هنر می تواند بینش هایی در مورد مردم جهان ارائه دهد را مطالعه می کنند. آنها کشف می کنند که چگونه آثار هنری، دنیایی را که در آن ساخته شده اند شکل داده  و بر نسل های آینده تأثیر خواهند گذاشت اما در نقطه مقابل یک الگوریتم کامپیوتری نمی تواند این تحلیل را انجام دهد.

با این حال، برخی از محققان و مؤسسات به خود اجازه داده‌اند که هنر را تحت پوشش قرار داده  و روش‌های آن‌ها را اتخاذ و با آنها مشارکت کنند.
باربارا هرنشتاین اسمیت (Barbara Herrnstein Smith) منتقد ادبی در مورد واگذاری بیش از حد هنر به علوم کامپیوتری هشدار داده است.

او پیشنهاد می کند که رشته‌های مطالعاتی ترکیبی که هنر را با علوم دیگر ترکیب می‌کنند، ممکن است به پیشرفت‌هایی منجر شوند که اگر هر کدام به‌عنوان رشته‌ای مجزا وجود داشت، امکان‌پذیر نبود. در ادامه اومی گوید: من به این پیشرفت شک دارم نه به این دلیل که من به سودمندی گسترش و تنوع بخشیدن به ابزار دیجیتال شک دارم. به گزارش سیناپرس، مطمئناً، برخی از محققانی که در علوم انسانی دیجیتال فعالیت می‌کنند، روش‌های محاسباتی را با ظرافت و آگاهی تاریخی در پیش گرفته‌ اند. اما امید من این است که روزنامه نگاران و منتقدانی که این تحولات را گزارش می کنند، با تردید بیشتری به آنها نگاه کرده و چارچوب آنها را تغییر دهند.

مترجم: سامیه خسروی زاده

منبع: discovermagazine
 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا