زنان سرپرست خانوار را چگونه توانمند کنیم؟

یکی از مهم‌ترین تغییرات اجتماعی و جمعیتی وسیعی که جامعه ایران در سال‌های گذشته تجربه کرده، افزایش خانوارهای زن‌سرپرست بوده است. این افزایش را می‌توان با زنانه‌شدن سالمندی و به‌تبع آن زنانه‌شدن سرپرستی خانوار در میان جمعیت سالمند و نیز گسترش سرپرستی خانوار در میان زنان هرگز ازدواج‌نکرده و یا طلاق‌گرفته مرتبط دانست.

در سال‌های اخیر، تعداد خانوارهای زن‌سرپرست طبق آمارهای رسمی کشور، روندی صعودی داشته است. نسبت چنین خانوارهایی به کل جامعه از 6.5 درصد در سال 1345 به 12.7 درصد در سال 1395 رسیده که افزایش حدوداً دو برابری را نشان می‌دهد.

زنان سرپرست خانوار بنا بر گفته‌های متخصصان، با مسائل و مشکلات بسیاری روبه‌رو هستند. با توجه به وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران، عمدتاً و در حالت معمول، مردان سرپرستی خانوار را بر عهده داشته‌اند و این موضوع انتظارات اجتماعی از زنان سرپرست خانوار را متفاوت می‌کند. میانگین تعداد اعضای خانوار در خانوارهای زن‌سرپرست با سرپرستان بی‌همسر به دلیل طلاق یا فوت همسر بیش از خانوارهای مردسرپرست بی‌همسر به دلیل طلاق و یا فوت همسرانشان است. این موضوع نشان‌دهنده مسئولیت بیش‌تر زنان نسبت به مردان در تأمین نیازهای خانواده پس از جدا شدن از همسر یا فوت او است. همین موضوع باعث می‌شود که جامعه، مسئولیت بسیار سنگینی در قبال توانمندسازی چنین زنانی داشته باشد.

در این راستا، پژوهشی توسط محققان دانشگاه یزد انجام‌شده که در آن از طریق مرور نظام‌مند، تلاش‌های صورت گرفته برای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

محققان این مطالعه به جمع‌آوری و بررسی علمی مقالات علمی منتشرشده‌ای پرداخته‌اند که به موضوع «توانمندسازی زنان سرپرست خانوار» پرداخته و راهکارهای گوناگونی ارائه داده‌اند.

نتایج مرور نظام‌مند این محققان نشان می‌دهد که لازمه پژوهش در باب توانمندی و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار توجه به ابعاد مختلف فرآیند توانمندسازی است و در این راه، می‌توان مدلی مفهومی را پیشنهاد کرد که در آن فرآیند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار به‌گونه‌ای چرخه‌ای و چندبُعدی و میان‌رشته‌ای بررسی و مطالعه شود.

به گفته سید علیرضا افشانی، جامعه‌شناس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد و دیگر همکارش در این مطالعه، «عوامل تأثیرگذار بر توانمندی زنان سرپرست خانوار را می‌توان در ابعاد سه‌گانه اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فردی-روان شناختی دسته‌بندی کرد. درنتیجه، می‌توان با استفاده از یک مدل مفهومی تلاش‌های مؤثری در به‌کارگیری یک دیدگاه کل‌نگر و یکپارچه برای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران انجام داد».

بنا بر نظر این محققان، «چرخه‌ای بودن فرآیند توانمندسازی به این معناست که در آن عوامل و ابعاد مختلف اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فردی-روانشناختی متقابلاً بر هم اثرگذارند و چگونگی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار را تعیین می‌کنند».

آن‌ها افزوده‌اند: «همچنین در این فرآیند، سطح توانمندی این زنان بر وضعیت اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فردی-روانشناختی اثرگذار است. درواقع عوامل مذکور یکدیگر را تقویت و تشدید می‌کنند. لذا در این مدل، روابط بین عوامل و متغیرها نه خطی، بلکه چرخه‌ای است».

طبق بررسی‌های انجام‌شده در این تحقیق، متأسفانه خدمات ارائه‌شده در قالب برنامه‌های حمایتی، تاکنون نقش قابل‌توجهی در افزایش خوداتکایی اکثر زنان سرپرست خانوار نداشته و در بیشتر موارد، این خدمات به استقلال و رهایی خانوارهای زن‌سرپرست از نیازمندی منتهی نشده است.

بر این اساس همچنین خدمات آموزشی ارگان‌هایی نظیر کمیته امداد نیز نقش چندانی در بهبود وضعیت و توانمندی اقتصادی این زنان نداشته است و خدمات ارائه‌شده با توانمندی اجتماعی زنان ارتباط چندانی برقرار نساخته‌اند.

به‌علاوه، برنامه‌های توسعه اقدام مؤثری برای افزایش عاملیت زنان در زمینة دسترسی به منابع و حضور در شبکه‌های اجتماعی و بازار نداشته و فقط به حمایت‌های اندک مالی و تا حدودی حمایت‌های اجتماعی بسنده کرده‌اند.

افشانی و همکارش می‌گویند: «علاوه بر این‌ها، سیاست‌های برنامه‌های چهارم، پنجم و ششم توسعه نتوانسته‌اند به کاهش فقر و بهبود زندگی این زنان در درازمدت منجر شوند. این برنامه‌ها زنان را همچنان به‌عنوان دریافت‌کنندگان منفعل کمک‌های رفاهی می‌پندارند و نقش‌آفرینی و عاملیت زنان در توسعه را نادیده می‌انگارند».

بنا بر دیدگاه این پژوهشگران، «سیاست‌های برنامه‌های توسعه‌ای کشور، تنها به حمایت‌های مالی اندک و بیمه‌های اجتماعی بسنده کرده و نگاهی کلان در جهت آموزش، دسترسی به بازار و دارایی‌های مولد در این خصوص نداشته‌اند. از سوی دیگر، سازمان‌های مردم‌نهاد نیز در زمینه عدم وابستگی و ایجاد خوداتکایی در زنان سرپرست خانوار ناموفق عمل کرده‌اند».

همه این موارد نشان می‌دهند که توجه به چندبعدی بودن فرآیند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار نه‌تنها در پژوهش‌ها بلکه در سیاست‌گذاری‌ها نیز ضرورت دارد.

این یافته‌ها در قالب یک مقاله علمی پژوهشی در «فصل‌نامه رفاه اجتماعی» وابسته به دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی و مرکز تحقیقات مدیریت رفاه اجتماعی منتشر شده‌اند.

منبع:ایسنا

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا