نرمش قهرمانانه در آموزش و پرورش ایران

حیفم آمد پس از نگاه دوباره، راحت از کنار آن عبور کرده، دیگر دوستان و علاقمندان را از رهنمود های بی بدیل استاد بی خبر بگذارم.

او نبود "کیفیت" و "عدالت" در آموزش و پرورش امروز ایران را برخاسته از چالشی می داند که رهایی از آن نیازمند نرمشی به اصطلاح قهرمانانه از سوی حاکمیت است که دیر یا زود باید به آن تن داده شود.
به باور این استاد برنامه درسی، کشتی طوفان زده آموزش و پرورش، برای گذر از بحران ناکارآمدی یا خروج از تله های مدیریتی، نیروی انسانی، منابع مالی و کالبدی، یک راه بیشتر ندارد و آن، عبور از آموزش و پرورش دولتی است.
در الگوی پیشنهادی او، حاکمیت فراتر از تدوین یا ابلاغ سیاست های کلی، نظارتی کم جان و بی رمق، شبیه آنچه بر بازار ملوک الطوایفی مدارس غیر دولتی حکمفرماست رسالت یا تکلیف دیگری  متوجه او نیست.
در این اکوسیستم آموزشی، از انواع و اقسام معلم، رسمی، پیمانی، قراردادی و … که با دولت بر سر حقوق و دستمزد، ارتقای شغلی، رتبه بندی، نقل و انتقال، مرخصی، پاداش پایان خدمت و مانند آن مدام مجبور به چانه زنی یا مناقشه باشند خبری نیست.

از آزمون های پرشمار استخدامی اعم از نهضتی، حق التدریسی، ماده بیست و هشتی، دانشگاه عریض و طویل فرهنگیان و لابی سنگین و نفسگیر با نمایندگان مجلس برای همیشه اثری نیست.

تنها فعال مایشاء، بخش خصوصی است که مانند دیگر بنگاه های اقتصادی این اختیار را دارد تا بر حسب سلیقه و انتخاب خویش، معلم جذب کرده وارد چرخه رقابت با دیگر رقبا شود. کیفیت در سایه همان رقابتی شکل می گیرد که سودی را  برای صاحب مدرسه به ارمغان داشته باشد.

در این نظام آموزشی که گوی و میدان در اختیار بخش خصوصی است معلم ناچار است در تنازع برای بقا، خود را به آب و آتش زده، شایستگی های خود را برای صاحب مدرسه اثبات کند تا شاید دلش به رحم آمده، نان او را آجر نسازد. رفتاری که هم اکنون در برخی از مدارس غیردولتی با آموزگاران شاهد آن هستیم.
تنها وظیفه دولت یا حاکمیت برای حفظ پوشش تحصیلی کودکان لازم التعلیم، توزیع یارانه آموزشی بین دهک های مختلف جامعه، متناسب با سطح درآمد و تعداد کودکان لازم التعلیم هر خانوار است. در مدل پیشنهادی مهر محمدی، هرچقدر پول بدی همان اندازه، آش نصیبت می شود.

چنین نسخه ای نه تنها آموزش و پرورش را از چالش کارآمدی نجات نخواهد بخشید بلکه از چاله به چاهی خواهد افکند که دسته بندی مدارس بر حسب شاخص هایی مانند جایگاه اقتصادی -اجتماعی والدین، قومیت، نژاد، زیست بوم و نسب از لوازم ذاتی آن است.
ایده ای که نه تنها شکاف کیفیتی یا نابرابرهای موجود را ترمیم نخواهد کرد بلکه بر عمق یا وخامت آن نیز خواهد افزود.

اگر امروز از تنوع در مدارس دولتی بر حسب میزان معدل، آزمون های ورودی، پرداخت اجباری تحت عنوان شهریه یا درجه بندی مدارس بر اساس جیب والدین نگرانیم آن روز باید تحقیر کودکانمان را به نظاره بنشنیم.

اگر دیروز پدر دانش آموزی برای تامین شهریه پسرش در مدرسه علوی مجبور بود ماشین فولکس خود را بفروشد در آرمان شهر جناب مهر محمدی ناچار است برای رفتن به مدرسه از "ما بهتران" فرش زیر و طلای همسرش هم فروخته، شاید بتواند با وساطت این و آن یا شهادت چهار شاهد عادل پس از محرز شدن دیانت یا سلایق خانواده،تذکره ورود به مدرسه فلان عالیجناب را کسب کند.

سالهاست که مدارس عادی دولتی در کارزار و رقابتی نابرابر با دیگر دانش آموزان مدارس خصوصی یا خاص شهریه بگیر، در آزمون ورودی دانشگاه ها، قافیه را باخته اند.

صندلی دانشگاه ها نیز بوی اسکناس گرفته، به انحصار بچه پولدارهایی درآمده است که لیاقت و شایستگی را تنها با پول خریده اند.
اما بنظر می رسد امثال مهرمحمدی یا برخی از وزرای مدرسه دار که ایشان را حمایت و همراهی می کنند، به همین مقدار نیز رضایت نداده، تمامیت آموزش و پرورش دولتی را نشانه گرفته اند.
در شورای عالی آموزش و پرورش کم نیستند کسانی که مانند مهر محمدی می اندیشند؛ شوربختانه، امروز هرنقطه آموزش و پرورش را که بکاوید تا نقبی بر آن بگشایید ناگهان به مانع سخت و نفوذناپذیری برمی خوردید که ریشه در "تعارض منافع" دارد.
 

*ابراهیم سحرخیز؛ معاون سابق متوسطه سازمان آموزش و پرورش

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا