بررسی علت مرگ و زوال جنگل‌های بلوط

 پراکنده پژوهی و عدم وجود یک سیاست کلان و ملی در مواجهه با این بحران تناقضات را دوچندان کرده است. در ایران گونه‌های مختلف درخت بلوط در نواحی زاگرس، هیرکانی و ارسباران یافت می‌شوند. منابع جنگلی کشور با روندی رو به افزایش در حال تخریب هستند و به همین خاطر بسیاری از پایه‌های باارزش بلوط در سال‌ها گذشته از بین رفته یا در حال از بین رفتن هستند. جنگل‌های بلوط ما دچار پدیده زوال بلوط شده‌اند و این موضوع مشکلات را دو چندان کرده است.

با توجه به اهمیت این پدیده پژوهشگران در مطالعه‌ای مروری، پدیده زوال بلوط را مورد بررسی قرار دادند. «مهدی پورهاشمی»؛ دانشیار موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور و «سید محمد معین صادقی»؛ دکتری اکولوژی جنگل و جنگل‌شناسی دانشگاه تهران، پژوهشگرانی بودند که در انجام این مطالعه مشارکت داشتند.

در این پژوهش تمامی مطالعات انجام شده درباره پدیده زوال بلوط در جنگل‌های کشور بررسی و تحلیل شدند. تعداد ۸۴ مقاله به زبان فارسی و ۲۸ مقاله به زبان انگلیسی که تا انتهای مرداد ماه ۱۳۹۸ منتشر شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند.

نظریه‌های گوناگونی درباره دلایل بروز پدیده زوال بلوط مطرح شده است ولی آن‌چه بیشتر پژوهشگران بر آن اتفاق نظر دارند، این است که تنها یک عامل نمی‌تواند دلیل این پدیده باشد، بلکه ایجاد این بحران تحت تاثیر چندین عامل است که هم‌زمان و یا با تواتر رخ می‌دهند. این پدیده چند بعدی و پیچیده است و تنوع عوامل تاثیرگذار بر این پدیده کار قضاوت و برنامه‌ریزی در مورد آن را دشوار کرده است.

آفت‌ها و بیماری‌ها که باعث پدیده زوال می‌شوند

دو گونه قارچی باعث ایجاد بیماری زغالی بلوط می‌شوند که در جنگل‌های زاگرس شناخته شده‌اند. این قارچ‌ها باعث ایجاد زخم‌هایی روی ساقه، شاخه و تنه اصلی درخت بلوط می‌شود. به نظر می‌رسد وقوع تنش خشکی و دمای بیش از حد معمول زمینه‌ساز تهاجم قارچ به این درخت می‌شود. در برخی مطالعات نیز 11گونه قارچی جدید شناسایی شده که باعث ایجاد بیماری و زوال درختان بلوط می‌شوند.

همچنین سوسک‌های چوب‌خوار از جمله مهم‌ترین آفت‌های مسبب زوال درختان بلوط هستند. افزایش دخالت انسان در طبیعت سبب به هم خوردن تعادل میان حشرات گوناگون و حذف تدریجی حشرات شکارگر این سوسک‌ها شده و عرصه را برای افزایش جمعیت آن‌ها فراهم کرده است. در برخی پژوهش‌ها اثر سوسک‌های چوب‌خوار در زوال درختان بلوط بیشتر از قارچ زغالی گزارش شده است. همچنین مشخص شده که سوسک‌های چوب‌خوار نقش مهمی در انتقال قارچ‌ عامل بیماری زغالی می‌توانند داشته باشند.

همچنین بررسی‌ها نشان داده که گیاه نیمه انگلی موخور، نماتدها و باکتری‌ها نیز می‌توانند بر زوال درختان بلوط اثر گذار باشند.

تاثیر زوال بر کارکردهای درخت

زوال درختان تاثیر شدیدی بر وضعیت مورفولوژیک و فیزیولوژیک برگ درختان زوال‌یافته دارد. در این درختان میانگین سطح برگ، مقدار آب برگ، تراکم روزنه‌های آبی در برگ و … کاهش چشم‌گیری داشته است. درختان زوال‌یافته در اثر مشکلات دریافت آب، سطح خود را کاهش می‌دهند تا بتوانند فتوسنتز خود را در اندازه نرمال نگه‌دارند. همچنین درختان برای جبران کمبود رطوبت هوا و خاک و جلوگیری از تعرق سطح برگ خود را کاهش و ضخامت برگ را افزایش می‌دهند.

زوال همچنین سبب ایجاد تغییر در ترکیبات ثانویه برگ، کاهش رنگیزه‌های فتوسنتزی، کوچک شدن آوندها و کاهش پهنای حلقه رویشی درختان شده و در نتیجه هدایت آب در درخت با مشکل مواجه می‌شود. به علاوه زوال بر ویژگی‌های بذر و جوانه‌زنی آن‌ها نیز اثرگذار است.

بررسی‌های اجتماعی در منطقه دارای درختان دچار زوال به مشارکت بیشتر مردم محلی برای رویارویی با زوال بلوط و تقویت اقتصادی آن‌ها تاکید می‌کنند.

مطالعات مختلفی به کاربرد روش‌های مختلف در پیش‌بینی پدیده زوال پرداخته‌اند و بررسی‌ها نشان می‌دهد که استفاده از تکنیک‌های سنجش از دور، زمین آمار و روش‌های مدل‌سازی ترکیبی در محیط GIS، ابزاری مناسب برای شناسایی و پیش‌بینی مناطق زوال یافته در ناحیه زاگرس است.

در برخی مقالات رویکردهایی برای سازگاری با شرایط خشک‌سالی مطرح کرده‌اند که می‌تواند باعث غلبه بر زوال درختان در جنگل‌های زاگرس شود. گفته شده جمع‌آوری آب باران در بالادست درختان به همراه قرق، سبب احیای آن‌ها و کاهش زوال می‌شود. قرق منطقه و شاخه‌بری و برداشت شاخه‌های غیر زنده به احتمال فراوان باعث کندتر شدن و یا متوقف شدن بیماری زوال در درختان خواهد شد.

به گفته پژوهشگران این مطالعه؛ آنچه که مسلم است در بین عوامل اثرگذار بر بروز پدیده زوال آن دسته از عوامل که شرایط لازم را برای بروز این رخداد فراهم می کنند، از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و جایگاه بالاتری دارند. ازجمله این عوامل می توان به تغییرات اقلیمی که به اشکال مختلف همانند دوره های خشک سالی متمادی، کاهش بارش و افزایش طول دوره خشکی نمود پیدا کرده اند، اشاره کرد. فشارهای انسانی وارد بر جنگل های زاگرس همانند بهره برداری های سنتی، چرای دام، زراعت زیرآشکوب و تغییر کاربری جنگل نیز همگام با عوامل اقلیمی عمل کرده اند، بنابراین بسیار حائز اهمیت هستند. اثرگذاری دو مجموعه عوامل فوق شرایط را برای بروز انواع بیماری ها و آفات فراهم کرده که تیر خلاص را به این بوم سازگان ارزشمند کشور زده اند».

به اعتقاد این پژوهشگران؛ برخی پژوهش‌ها نتایج متناقض و متضادی دارند و این به خاطر چند بعدی و پیچیده بودن این پدیده و همچنین پراکنده پژوهی در زمینه زوال بلوط است.

این محققان می‌گویند: «پراکنده پژوهی و عدم وجود یک سیاست کلان و ملی در مواجهه با این بحران تناقضات را دوچندان کرده است. هرچند دستگاه متولی اجرایی کشور از همان آغاز بروز بحران در دهه ۸۰ شمسی سعی کرد راهکار و سیاست واحدی را برای مواجهه با این پدیده درپیش گیرد، اما به نظر می رسد توفیق چندانی در این زمینه به دست نیامده است. تصمیم سازی بدنه اجرایی کشور و تشریح اهمیت موضوع در سطوح عالی کشور همانند هیئت دولت می توانست شرایط را برای پراکنده پژوهی سهل کرده و پژوهش در کنار اجرا بتواند با اتخاذ یک برنامه کلان به بررسی جوانب و زوایای مختلف و مبهم آن بپردازد.

طبیعی است که اجرای برنامه در سطح کلان می توانست منجر به نتایج قطعی تر و کامل تری شود که در عین پاسخگویی به ابهامات این رخداد بتواند جامعیت نیز داشته باشد. البته به نظر می رسد طی سال های اخیر این مهم در حال شکل گیری است و سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور به دنبال اتخاذ سیاستی واحد در سطح ملی برای مواجهه با این بحران است».

طبق گفته این پژوهشگران؛ به نظر می رسد با گذشت زمان، گستره مناطق درگیر با این پدیده افزایش یافته و جای خالی برخی پژوهش های ضروری درباره این پدیده احساس می شود.

یافته‌های این مطالعه پاییز سال جاری به صورت مقاله علمی پژوهشی با عنوان «مروری بر علل بوم‌شناختی پدیده زوال بلوط در جنگل‌های ایران» در دوماه‌نامه بوم‌شناسی جنگل‌های ایران، منتشر شده است.

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا