حفاظت در گرو هزینه‌های پایدار است

حمیدرضا میرزاده افزود: در واقع این فرایندی پویا است که استفاده از ابزارها و تصمیم‌گیری‌ها در آن یکسان و ثابت نیست و به فراخور زمان و موقعیت قابل تغییر است. یک فعال محیط زیست با بیان این مطلب می‌گوید که ساده‌ترین هزینه آن در حفاظت فیزیکی و هزینه‌های فعالیت محیط‌بانان شامل حقوق‌ها، ابزار، وسایل و امکانات مورد نیاز است.

وی تاکیدکرد: علاوه بر آن یکسری هزینه‌های جانبی هم وجود دارند که انجام مطالعات مستمر از وضعیت مناطق و زیستگاه‌ها یکی از آن است. ضمن اینکه در حین کار اتفاقاتی می‌افتد که آنها هم هزینه‌بر هستند. درگذشته حفاظت، فقط به حفاظت فیزیکی محدود می‌شد کاری که امروز خیلی جدی در ایران انجام می‌شود.  در حقیقت چند نفر استخدام می‌شدند و به جای حفاظت، نگهبانی می‌کردند. اما امروز فهمیدیم که این روش به تنهایی کافی نیست، زیرا اگر به طبیعت دست‌درازی می‌شود برای برطرف کردن نیازی است و هرچه نگهبانی بدهیم بالاخره به یک شکل دیگر آن دست‌درازی برای رفع نیاز انجام می‌شود.

حمیدرضا میرزاده در تکمیل صحبت‌های خود می‌افزاید: حفاظت؛ فرآیندی هست که باید برای مردم اتفاق بیفتد نباید به گونه‌ای باشد که منافع مردم را در نظر نگیرد؛ به عبارتی اگر در فرایند حفاظت نیازهای واقعی جامعه محلی در نظر گرفته نشود و فکر و تدبیری پشت آن نباشد، خواه‌ناخواه دست‌درازی اتفاق می‌افتد. تامین نیازهای جامعه و حفاظت مستمر و پایدار از زیستگاه‌ها نیازمند گردش مالی است که همان موضوع اقتصاد حفاظت است. به عبارتی مدیر حفاظت در این زمینه باید تصمیمی بگیرد که بهره‌برداری از منطقه به نحوی انجام شود، بدون اینکه به اصل منبع آسیب وارد شود و طبیعت بتواند خود را بازسازی کند. مصداق این عبارت بهره‌برداری از جنگلی است که هزار درخت دارد، سال اول اگر صد درخت قطع شود و سال‌های بعد هم همچنان صد درخت دیگر؛ بدون شک در 10 سال همه جنگل از بین می‌رود؛ اما اگر در سال اول 20 درخت و در سال‌های بعدی هم 20 درخت، جنگل این فرصت را پیدا می‌کند که دوباره احیا شود و به عبارتی چرخه حفاظت حفظ شود.

اقتصاد در حفاظت

طبق تعریف اقتصاد، هزینه‌هایی که برای این مدل حفاظت به دست می‌آید باید هزینه‌های پایدار باشد به عبارتی از یک منبع دیگر یا وابسته به شرایط دیگری که اختیاری بر آن نیست، نباشد؛ مثل بودجه‌های دولتی و کمک‌های مردمی. این منابع کمک‌های خوبی را فراهم می‌کنند اما غیرپایدارند و هیچ ضمانتی برای تکرار دوباره وجود ندارد.

به گزارش سیناپرس، این فعال محیط زیست با بیان این مطلب می‌گوید: ما نیاز به منابع مالی پایدار برای حفاظت داریم که خودمان بتوانیم مدیریت کنیم. طبیعت یک منبع است که اگر به درستی از زیستگاه بهره‌برداری شود، درآمدهایی پایدار که از این زیستگاه به دست می‌آید با هزینه‌های حفاظت منطبق است. اگر آتش‌سوزی رخ دهد، یا بیماری بیاید، یا هر اتفاق غیرمنتظره دیگر، می‌توان از همان درآمد پایدار برای حل مشکل استفاده کرد. ضمن اینکه برای پرداخت هزینه پژوهشگرها، محیط بانها و غیره هم مشکلی وجود ندارد. به عبارتی اقتصاد حفاظت یعنی به همان میزان که هزینه می‌شود، بتوان از منطقه حفاظت شده کسب درآمد کرد. که به چهار طریق می‌توان از طبیعت کسب درآمد کرد: پروانه شکار، گردشگری، برداشت از محصولات زیستگاهی و اقتصاد حاشیه (جوامع محلی).

وی ادامه می‌دهد: منظور از اقتصاد حاشیه‌ای، فعالیت‌های اقتصادی است که مستقیما هزینه‌های حفاظت را تامین نمی‌کند اما در حفاظت موثرند. مانند درآمدهای اقتصادی جامعه بومی از ارائه خدمات گردشگری به گردشگرانی که برای بازدید از زیستگاه به منطقه می‌آیند. درآمدی که از گردشگری برای جوامع محلی و منطقه حفاظت شده به دست می‌آید هم به نفع منطقه حفاظت شده است چون محل تامین نیازهای جامعه را از داخل منطقه به بیرون منطقه می‌آورد. در این شرایط حفاظت از منطقه به نفع جامعه محلی است زیرا مردم محلی به واسطه‌ی یک زیستگاه زیبا و بکر گردشگر بیشتری جذب می‌کنند و درآمد بیشتری به دست می‌آورند تا یک منطقه تخریب شده یا کثیف و آلوده. اینجاست که می گوییم منافع طبیعت و حفاظت از زیستگاه با منافع مردم همراستا می‌شود.

به گفته این فعال محیط زیست؛ در ایران تاکید بسیار زیاد بر هزینه‌های دولتی است. از طرفی دولت هم چندان تمایلی به حضور ذینفعان دیگر در این کار نشان نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد تا حد امکان تصدی و مدیریت منطقه‌ای را به بخش غیردولتی واگذار نکند. در صورتی که اگر تصدی و مدیریت مناطق به بخش غیردولتی واگذار شود و دولت وظیفه سیاست‌گذاری و نظارت خود را به خوبی انجام دهد، به نظر می‌رسد که وضعیت بهتر خواهد شد. چرا که آن بخش غیردولتی بودجه منظم ندارد، بنابراین باید یکسری درآمدهای اقتصادی به دست بیاورد برای اینکه بتواند کارش را انجام بدهد و بنابراین به سمت درآمدهای پایدار می‌رود. اما متاسفانه دولت علاقه دارد سیاست‌گذاری، نظارت و اجرا در اختیار خودش باشد و هیچ بخش غیردولتی دراین کار سهیم نباشد.

اخیرا فقط در بحث قرق‌های اختصاصی کمی علاقمند به مشارکت بخش خصوصی شده است. از سوی دیگر، برخی کارشناسان قدیمی و دانشگاهیان نیز بر وجود دولت بزرگ تاکید دارند و ناخودآگاه همین مدل امروزی حفاظت را پیشنهاد می کنند که نتیجه آن همین مسائل امروزی است که با آن دست به گریبان هستیم.

بیمه حیات وحش

او بیمه حیات وحش را هم جدا از بخش اقتصاد حفاظت نمی‌داند: دو مساله در زمینه بیمه بخصوص گوشتخواران وجود دارد، مورد اول درخصوص بیمه گوشتخوانی که آسیب دیده یا کشته شده‌اند؛ مورد دوم هم آسیبی است که از حیوانات گوشتخوار مثل گرگ، پلنگ، یوز و خرس متوجه جوامع محلی می‌شود. از جایی که درآمدی از زیستگاه گوشتخواران، مثل گردشگری حیات وحش، وجود ندارد، بنابراین صرف هزینه برای حفظ و نجات گوشتخواران و به طور کلی حیات‌وحش هم توجیه اقتصادی ندارد.

بیشتر بخوانید:

وقتی پای اقتصاد در حفاظت از محیط زیست می لنگد

به گفته میرزاده؛ از سوی دیگر حفظ دام برای دامدار توجیه اقتصادی زیادی دارد اما در حال حاضر خسارت او به درستی تامین نمی‌شود. دلیل این امر این است که با موضوعی روبروییم که یک طرفش توجیه اقتصادی ندارد اما طرف دیگرش دارای توجیهات قوی اقتصادی است. به همین خاطر این چرخه معیوب است. یعنی روستایی و جامعه محلی وقتی دامش را در معرض آسیب پلنگ، گرگ یا خرس می‌بیند به اجبار دامش را بیمه می‌کند، اما روال اداری دریافت خسارت از بیمه سخت و دشوار است و دامدار یا کشاورز در بیشتر موارد قادر به اثبات خسارت نیست. از سوی دیگر در صورت اثبات نیز، معمولا خسارت او به درستی و کامل تامین نمی‌شود. همه این موارد دست به دست هم می‌دهد که فرآیند بیمه دام، گوشتخوار و خطرات ناشی از آن اقتصادی و کارآمد نباشد.

این فعال محیط زیست به راهکارهای مدنظر در این زمینه اشاره می‌کند و می‌افزاید: اگر حفاظت زیستگاه اقتصادی و در راستای منافع مردم و طبیعت باشد، پرداخت حق بیمه‌ برای گوشتخواران و تامین خسارات ناشی از تعارض گوشتخواران با جامعه محلی نیز توجیه اقتصادی پیدا می‌کند. این موضوع ابعاد گوناگون کارشناسی دارد و نیازمند آن است که برآورد نسبتا دقیقی از گوشتخواران، وضعیت آنها، میزان تعارض و… انجام شود.
وی ادامه می‌دهد: در بعضی موارد هم بسیاری از شرکت‌های بیمه علاقمند به همکاری هستند، اما میزان خسارت برای بیمه مهم است. همچنین فضای ما یک فضای گنگ است زیرا اولا برآورد درستی از تعداد پلنگ در کشور وجود ندارد و دوم اینکه چه تعداد از این پلنگ‌ها می‌توانند به صورت بالقوه در شرایط تعارض قرار بگیرند. ضمن اینکه در بسیاری از مواقع تعارض‌هایی که اتفاق می‌افتد پنهان می‌ماند و خودمختار اقدام به کشتن پلنگ می‌کند. به خاطر همین شرایط بیمه حیات‌وحش در کشور شرایط گنگی است.

به گفته میرزاده؛ یک بخش جدی مساله این است که وقتی گرگ، پلنگ و خرسی خسارتی وارد می‌کند، رقم خسارت وارد شده از نظر اقتصادی قابل محاسبه است؛ یعنی گاوی که توسط پلنگ دریده شده یک رقم اقتصادی دارد که مشخص است اما از آن طرف نمی‌توان برای ارزش پلنگ رقمی تعیین کرد. اما اگر از پلنگ و اکوسیستمی که در آن زندگی می‌کند، بتوان درآمدزایی و بهره‌برداری اقتصادی پایدار کرد، می‌توان در کنار ارزش‌های اکولوژیک یک پلنگ، برای آن ارزش اقتصادی نیز مشخص کرد. در این صورت است که می‌توان جلوی تعارضاتی که از سمت جامعه بومی و محلی اتفاق می‌افتد را برطرف کرد.

گزارش:نیلوفر منصوری

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا