تجربه انقراض دایناسورها در 2020

به گزارش سیناپرس، تجربه یک فاجعه که به انقراض انسان و حیات زیستی منجر می شود، درست همان بلایی که بر سر دایناسورها آمد. این اتفاق در فیلم تازه به بازار آمده گریلند ساخته ریک رومن وو نشان داده شده است.

کریس اسپارلینک ، نویسنده فیلم داستان را اینگونه طراحی می کند که زمین طی چند حمله ستاره ای دستخوش آتش بازی کیهانی خواهد شد. به طور قطع بشر هنوز به تسهیلاتی دست نیافته است که قاره اروپا را ضرف مدت چند دقیقه نابود کند اما گویا نه تنها اروپا بلکه سراسر کره زمین قرار است تا چند ساعت دیگر نابود شود.

اکنون جان گریتی با بازی جرارد باتلر که جزو انتخاب شده هاست می خواهد خود و خانواده اش را به مکانی امن در کره زمین ببرد این مکان امن همان گریلند است جایی که دارای یک سازه ای محکم برای حفط جان محدودی از انسان ها. شاید با دیدن این فیلم لحظه ای به خود بگوییم علم برای از ما بهرتان یا کسانی است که قرار است بعد از این فاجعه در زمین زندگی کنند.  ناسا طی اطلاع رسانی وسیعی که از این حملات کیهانی دارد، همگان را از یک جنگ تمام عیار کیهانی آگاه می کند؛ اما تنها چند هزار نفر از سوی کاخ سفید برای امن ماندن انتخاب شده اند که این افراد قرار است پس از ویرانی کامل زمین براساس توانمندی هایشان همان بازسازی کنندگان بشریت باشند.

اوج ناتوانی انسان در لحظه ای از فیلم نمایان می شود که تمام ابزار و ادوات جنگی اش را برای مبارزه با این سنگ های عظیم کهکشانی مورد استفاده قرار می دهد و آسمان پر از موشک و هواپیمای جنگی است اما اینجاست که باید گفت ما برای سیارک های آتشین هیچ تفاوتی با دایناسورها نداریم.

به گزارش سیناپرس، اما آیا جان و الیسون و پسر هفت ساله اشان به گریلند می رسد؟ …  بی شک ریک رومن وو در محوریت کارگردان تاثیر عمیقی از فیلم جنگ جهانی زد با بازی بردپیت گرفته است با این تفاوت که در گرینلند داستان حول محور فیلم تنها برای رسیدن به یک مکان امن می گردد. نویسنده با مهارت هرچه تمام تر توانسته اوج و فرودها و هیجان قصه را به مخاطب القا دهد اما تمام داستان در همان کش و قوس ها برای رسیدن به گریلند اتفاق می افتد و دیگر رخدادی پشت آن نمی افتد.

بسیاری از منتقدان و کارشناسان سینما بر این باورند گریلند میتوانسته یک شاهکار شود اما به هر دلیل نشده است. آن ها معتقدند؛ «مخاطبان با یک اثر کاملا تبلیغاتی طرف حساب هستند. این اثر ساخته شده تا قدرت مدیریت بحران کشور ایالات متحده آمریکا را به رخ دیگران بکشد. بخش اعظم کره‌ زمین طی بارش شهاب‌ سنگ با خاک یکسان شد چون کشورهای دیگر نه آمادگی لازم را برای مقابله با این بلای ناگوار داشته ‌اند و نه تجهیزات درستی برای مقابله با چنین آخرالزمانِ احتمالی.

در قصه‌ فیلم نیز اتفاقات دلخراش و غم‌ انگیزی برای خانواده‌ گریتی رخ می‌ دهد که اگر ما برای چند لحظه خودمان را جای کاراکترهای اصلی داستان قرار می ‌دادیم، همان لحظه که اتفاق ناگوار رخ می‌ داد شاید حتی به پایان دادن زندگی‌مان فکر می‌کردیم. با این حال در طول داستان می ‌بینیم که جان گریتی و خانواده‌اش هر کدام به صورت مستقل نیز تلاش می کنند تا از ارکان اجرایی دولت کمک بگیرند تا مشکلشان را حل کنند و جالب است که شخصیت ‌های اصلی داستان بدون دنگ و فنگِ خاصی به هدف و مقصودشان می ‌رسند؛ البته به جز هدفِ ابتدای داستان که در واقع رد کردنِ خواسته الیسون (همسر جان) توسط مقام مسئول پایگاه نظامی است که این اتفاق سررشته‌ کل حوادث فیلم است. گفتنی است، سرمنشا تمامِ اتفاقاتِ شبهِ دومینوی فیلم، از لحاظ منطقی جور در نمی‌ آید و گویا فیلم‌نامه‌نویس نیز یادش رفته که جواب یا توجیهی برای این اتفاق در نظر بگیرد.»

بنابراین باید گفت این اثر تنها برای سرگرمی و تجربه یک هیجان معمولی انتخای خوبی برای اخر هفته خواهد بود.

گزارش:مهتاب دمیرچی

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا