سیاستمداران ما از ظرفیت وسایل ارتباط جمعی خبر ندارند

با یک بررسی تاریخی درمی یابیم که از صدسال گذشته تا کنون، دچار بدفهمی بوده ایم. به این معنا که تفکر سیستمی و عمل سیستمی و درک این مساله که توسعه باید همزاد، همزمان و یکپارچه باشد، در کشور وجود نداشته است.

ما نمی توانیم ادعای توسعه اقتصادی و سیاسی داشته باشیم اما از توسعه فرهنگی غافل بمانیم، نهادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در یک جامعه در هم تنیده اند.

بیش از صدسال است که همچنان این خطا را مرتکب می شویم و تنها به دنبال توسعه اقتصادی بدون در نظرگرفتن توسعه اجتماعی و فرهنگی هستیم، در عمل چنین چیزی غیرممکن است. وقتی دم از پیشرفت اقتصادی می زنیم، فقدان تفکر و عمل سیستمی در توسعه اقتصادی اشکالات زیادی را برای جامعه در پی دارد.به عنوان مثال وقتی اقتصاد توسعه پیدا کند اما اثری از توسعه سیاسی نباشد، استبداد سیاسی موجب می شود اختلاس، رشوه، رانت و فساد در اقتصاد یک جامعه نمایان شود. دلیل آن هم مشخص است عدم وجود احزاب گوناگون و نظارت سیستمی موجب بروز این اتفاق می شود.

حال، همین مساله را می توان به وسایل ارتباط جمعی تعمیم داد؛ جامعه ای که به دنبال توسعه است باید توسعه ارتباط جمعی را به صورت همزمان مد نظر قرار دهد. در جامعه ای که از یک جامعه شفاهی به جامعه ای مکتوب و الکترونیک تبدیل شده، سبک زندگی، بینش، گرایش و تفکر، رفتار و مناسبات سیاسی و اجتماعی افراد دگرگون می شود، بعد چگونه انتظار داریم چنین جامعه ای را با سبک سنتی اداره کنیم. واضح است که چنین چیزی شدنی نیست.

مگر می شود روزنامه، رادیو و تلویزیون، اینترنت و شبکه های اجتماعی وجود داشته باشد و مدیریت آن سنتی باشد؟ در مقوله مدیریت سنتی انحصار حرف اول را می زند، در چنین مدیریتی نگاه سلبی حاکم است و مدام دم از فیلتر و سانسور می‌زند.

به دلیل وجود همین سیاست های سلبی به وسایل ارتباط جمعی در تمام این سال ها نتوانستیم با استفاده از هیچ یک از آنها به اهداف توسعه ای کشور دست پیدا کنیم. چون توسعه مدیریت در اقتصاد، سیاست، اجتماع، فرهنگ، آموزش و… بدون توسعه مدیریت در ارتباط جمعی و وسایل ارتباط جمعی ممکن نیست. مگر آموزش و پرورش و آموزش عالی می توانند به همه سطوح جامعه در همه اقشار، طبقات آموزش دهند، پس این وظیفه وسایل ارتباط جمعی است.

حال اگر وضعیت گردانندگان و سیاستگذاران حوزه وسایل ارتباط جمعی و شبکه های اجتماعی را بررسی کنیم در می یابیم که این افراد هیچ شناختی از سواد رسانه ای ندارند. مدیریت رسانه و نهادسازی، ارزش ها و هنجارهای حاکم بر این وسایل را نمی شناسند.

وسایل ارتباط جمعی وارد کشور و بعد رها شده، به همین دلیل است که روزنامه ها، اینترنت و همه وسایل ارتباطی ما با کشورهای پیشرفته متفاوت است. کاربران و مخاطبانمان هم متفاوت هستند، چون آموزش ندیده اند، سواد رسانه ای ندارند و رشد نکرده اند.

فرد نمی داند شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها چه کارکردها و ظرفیت هایی دارند، تهدیدها و فرصت ها را نمی شناسد. توانایی استفاده از این ابزار با این همه پتانسیل را ندارد و نمی داند ابزاری که در دست دارد یک ابزار اقتصادی و فرهنگی است، بنابراین به وبگرد تبدیل می شود و مشکلات بسیاری را برای خود و جامعه به وجود می آورد.

کشورهای پیشرفته از این فضا ثروت کسب کرده اند، اما در کشور ما به یک فضای تفریحی و مخرب تبدیل شده است. چون ما آموزش سیستمی نداریم. سیاستمداران ما از ظرفیت وسایل ارتباط جمعی خبر ندارند، مدیریت رسانه را بلد نیستند.

اصل اساسی در این رابطه این است که نگاه به این فضا باید ایجابی باشد، نه سلبی؛ باید سیاستگذاری و برنامه ریزی کرده و هدفگذاری به نفع عموم انجام شود. قانونگذاران ما باید با دید علمی به این موضوع نگاه کنند. چراکه، نگاه سلبی قانونگذاران باعث می شود مدیریت وسایل ارتباط جمعی به دست کسانی بیفتد که به این حوزه آشنا نیستند و اینگونه می‌شود که شبکه های اجتماعی، مدیریت رسانه و کاربران در کشور ما دچار وضعیت نامطلوب می شوند.

*دکتر اسماعیل قدیمی_متخصص علم ارتباطات و استاد دانشگاه

 

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا