چرا بچه‌دار نشدن مد شده است؟

اما فرض دیگری هم زیر این حرف نهفته است: اگر به‌اندازۀ کافی پولدار باشی، اشکال ندارد که بچه‌دار شوی، اما اگر فقیری، فکرش را هم نکن. بچه‌دارشدن این روزها سخت‌تر از همیشه شده است. دغدغۀ تربیت، تحصیل و آیندۀ بچه‌ها پدر و مادرها را رها نمی‌کند، با وجود این، آیا هنوز استدلال‌های قدرتمندی به‌نفع بچه‌دار شدن وجود دارد؟

به احتمال زیاد شما هم زوج‌هایی را می‌شناسید که هر وقت بحث بچه‌داری می‌شود، قاطعانه می‌گویند تصمیم گرفته‌اند هیچ‌وقت بچه‌دار نشوند. دلایل زیادی هم برای تصمیمشان می‌آورند. بعضی معتقدند بچه‌دارشدن غیراخلاقی است چون آدم دیگری را وارد این دنیای کثیف می‌کند.

برخی دلایل محیط‌زیستی یا مسائل مربوط به سلامت را مطرح می‌کنند، اما جامعه‌شناسی کارکشته می‌گوید احتمالاً مهم‌ترین دلیل، نوعی از تربیت است که آدم‌ها را به جای استقبال از سختی‌ها و مقاومت دربرابر آن‌ها به توجه بیش‌ازحد به خودشان فرا می‌خواند.

 با هر کودک مادری هم زاده می‌شود

لزلی جمیسون، جستارنویس مشهور آمریکایی، وقتی پس از سال‌ها انتظار باردار شد، برای کارهایی که باید انجام دهد، برنامه‌ریزی دقیقی کرد. اما وقتی جلوتر رفت، فهمید آن شناختی که تا به حال از خودش داشته است، دارد کمرنگ‌ و کمرنگ‌تر می‌شود و شخصیت تازه‌ای جای او را می‌گیرد. همراه با جنینی که در شکم او بزرگ می‌شد، یک «مادر» نیز از میان جان او در حال متولدشدن بود. جمیسون در این جستار با نثری حسی، پرشور و شگفت‌انگیز این فرایند را روایت می‌کند

چرا کسی صادقانه نمی‌گوید مادرشدن چه حسی دارد؟

دردها موضوع کتاب‌های زیادی بوده‌اند، ولی درباره یکی از آن‌ها، شاید عظیم‌ترین آن‌ها، سکوت عجیبی حکمفرما بوده است: درد زایمان. مادری عمدتاً در هاله‌ای از قداست پیچیده شده است و بخش‌های دردآور و ناخوشایند آن پنهان شده‌اند. اما مگان اوکانل در کتاب جدید و بسیار تحسین‌شدۀ خود تلاش کرده تا تعادل را برگرداند. روایتِ شیرین و تلخ او از بارداری، زایمان و بچه‌داری، خواننده را فرامی‌خواند تا علاوه بر عشق مادری به سوزن‌های تیزی فکر کند که وسط نخاع یک زن فرو می‌روند

 بچه‌ای در شکم و غمی در دل، اما…

معروف است که دوران بارداری، علی‌رغم مشکلاتی مثل تهوع و تغییرات هورمونی، از شیرین‌ترین دوران‌های زندگی هر مادر است: ماه‌های انتظار برای دیدن بچه‌ای که ذره ذره درون وجودت شکل می‌گیرد و خیال‌پردازی دربارۀ روزهای خوشی که با هم خواهید داشت. اما واقعیت پیچیده‌تر از این تصویر ساده است. بسیاری از زنان در دوران بارداری درگیر انواع و اقسام افکار ناخوشایند یا اضطراب و افسردگی می‌شوند، تجربه‌هایی که همچون نقطه‌ای سیاه در کارنامه مادری‌ نگریسته می‌شوند و چنان انگ خورده‌اند که اغلب زنان باردار را ساکت می‌کنند.

وقتی یک استاد فلسفه پدر می‌شود

یک نویسنده گفته است تولد بچه مثل انفجار یک بمب در زندگی است. روالی که همیشه در خانه حاکم بوده، ناگهان دود می‌شود و قواعد تازه‌ای شکل می‌گیرد. ساعت‌های طولانی بی‌خوابی و نگرانی دربارۀ سلامت، تغذیه و تربیت نوزاد پدر و مادر را به آدم‌هایی تبدیل می‌کند که قبل از بچه‌دار شدن، برای خودشان هم باورنکردنی به نظر می‌رسیده است. یک فیلسوف بوسنیایی تعریف می‌کند که چطور تولد دخترش حتی مسائل فلسفی ذهن او را نیز عوض کرد.

 اگر می‌خواهی نویسنده خوبی شوی، بچه‌دار نشو
 

اکثر آدم‌هایی که دستشان به نوشتن می‌رود، ایده‌هایی به ذهنشان می‌آید که، اگر کتاب شوند، بازار نشر را می‌لرزانند. اما یک سدّ غول‌آسا پیش پای این افراد است: فرزندانشان. به‌همین‌دلیل، یک نویسندۀ بزرگ به مایکل شیبن گفت «بچه‌دار نشو. هر کدام از فرزندانت، جای یکی از کتاب‌هایی خواهند بود که هرگز چاپ نکرده‌ای». حالا شیبن چهار فرزند دارد و توضیح می دهد که، با نادیده‌گرفتن این نصیحت، چه‌ از دست داده و چه به دست آورده.

 اعتراف کن گاهی از فرزندت متنفر می‌شوی
 

نقش‌های اندکی در زندگی به اندازۀ پدرومادر بودن بی‌رحمانه تداوم دارند. پیش از بچه‌دارشدن اغلب ما خودمان را صبور، مهربان و اهل مدارا می‌دانیم. اما فقط چند سال بچه‌داری این توهمات را از بین می‌برد و ما خود را عریان می‌بینیم: اهل خشونت، عصبانی و چیزهایی که حتی فکرش را هم نمی‌کنید. بسیاری از والدین عشق و نفرت توأمان به فرزندشان را تجربه می‌کنند، اما همواره سعی در انکار آن دارند. آگاهی از این احساس دردناک است اگرچه گاهی کارکردهایی نیز دارد

مادران شاغل و بچه‌های کوچک: داستانی پر از اشک و حسرت

برای زنان تحصیل‌کرده و موفق، بچه‌دارشدن چالشی عظیم به بار می‌آورد: آیا باید بچه‌هایشان را به پرستارها و مهدکودک‌ها بسپارند و مسیر موفقیت شغلی‌شان را ادامه دهند یا خودشان را وقف فرزندشان کنند و بیخیال کارشان شوند؟ انتخاب خیلی‌ها گزینۀ دوم است. اما واقعاً چه چیزی باعث می‌شود زنان چنین تصمیمی بگیرند؟ شرایط نامناسب و تبعیض‌آمیز کار برای زنان؟ دلبستگی شدید به بچه؟ یا نابرابری محیط خانواده؟ دو پژوهشگر برای پیداکردن جواب این مسئله سراغ همکلاسی‌های سابق خودشان در دانشگاه نورث‌وسترن رفتند.

 زنان شاغل کودکانشان را مخفی می‌کنند
 

بچه‌دارشدن با کارکردن هر روز ناسازگارتر می‌شود. شواهد و تحقیقات نشان داده‌اند که مرخصی زایمان هم برای کودک مفید است و هم برای سلامت مادر. اما مشکل اصلی بعد از وضع حمل پیش می‌آید: چگونه باید به محیط کار بازگشت؟ امیلی اُستر، اقتصاددان دانشگاه براون و مادر دو کودک، می‌گوید تجربهٔ بازگشت به محل کار بسیار پیچیده و در اغلب موارد ناموفق است. اُستر دربارهٔ فرزندپروری تحقیق کرده و می‌گوید بسیاری از زنانی که با آن‌ها گفت‌وگو کرده بارها موضوعی خلاف انتظار را پیش کشیده‌اند: آن‌ها مجبورند وجود فرزندانشان را از مدیران و همکارانشان مخفی کنند تا آیندهٔ شغلی‌شان به خطر نیفتد.

 آیا تغییرات اقلیمی بچه‌دارشدن را غیراخلاقی کرده است؟

تصمیم به بچه‌دارشدن، یکی از بزرگترین تصمیم‌های هر فرد در زندگی اوست. ما اغلب در این شرایط به خواستِ خودمان توجه می‌کنیم اما شخص بالقوۀ دیگری هم هست که باید درنظر گرفته شود؛ یعنی همان زندگی جدیدی که بدون هیچ پرسشی به دنیا می‌آوریمش. آیا انصاف است فرزندمان را به جهان دهشتناک بمب اتم، بحران آب و ریزگردها بیاوریم؟ این کار غیراخلاقی نیست؟ چگونه قرار است در چنین جهانی از فرزندانمان محافظت کنیم؟

 بچه‌دارشدن مساله‌ای شخصی است یا الزامی اخلاقی؟
 

بسیاری از مردم می‌خواهند بچه داشته باشند. اما ممکن است این سؤال برایشان پیش آید: آیا دعوت یک بچه به این دنیای ازهم‌گسیخته کاری اخلاقی است؟ شاید وسوسه شویم که چنین سؤالاتی را بی‌مورد بدانیم، آن هم به این دلیل که بچه‌دارشدن مسئله‌ای شخصی است. بله، مساله‌ای شخصی است، اما اخلاقیات درباره آن سکوت نمی‌کند. جست‌وجوی اخلاقی در این‌باره، ما را به پاسخ‌هایی شگفت‌آور می‌رساند.

منبع:ترجمان

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا