علوم انسانی ما ترجمه‌ای است

 نشست «روایت‌های موازی در علوم انسانی» با محوریت بررسی کتابی به همین نام نوشته سید جواد میری یکشنبه ۱۷ خردادماه با حضور مولف اثر و محمد امین قانعی راد رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران و جمعی از علاقه مندان جامعه شناسی و علوم انسانی در سالن کنفرانس انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد.

میری در ابتدای این نشست با اشاره به موضوع کهکشان‌های موازی در علم فیزیک و اختر شناسی گفت: در علم فیزیک بحثی با نام کهکشان‌های موازی وجود دارد که در هر یک از آنها زندگی خاصی تعریف شده است و برخی ها معتقدند  که هر کدام از اینها شکل خاص خودشان را دارند. یا برخی از آنها ممکن است با هم تشابه یا ربط نداشته باشند. اگر نگاهی سطحی به علوم انسانی بیاندازیم می بینیم این بحث را می‌توانیم به نگاه‌هایی که درباره علوم انسانی وجود دارد تعمیم دهیم.

وی ادامه داد: وضعیت علوم انسانی چه در ایران و چه در خارج از کشور متفاوت است، به طور مثال فردی مانند برایان ترنر وجود دارد که به گونه‌ای از جامعه‌شناسی یا پوزیتیویسم سخن می‌گوید که انگار هیچ اتفاقی در حوزه فلسفه علم و تاریخ علم نیافتاده است یا اگر هم افتاده و حرف هایی که مانند توماس کوهن، کارل پوپر یا لاکاتوش زده اند، تاثیری روی بنیان های پوزیتیویسم یا جامعه شناسی ای که به گونه ای می خواهد خودش را در چارچوب پوزیتیویسم بگنجاند، ندارد. حداقل می توانم بگویم که در دهه اول قرن بیستم به گونه ای صحبت می کرد که در دهه هفتاد قرن بیستم حرف می زدند.

میری افزود: اما در این بین افرادی مثل هابرماس متأخر یا زیگموند باومن به گونه‌ای درباره جامعه‌شناسی و نظریه‌های اجتماعی حرف می‌زنند که اگر نگوییم خیلی با اواسط قرن بیستم فرق دارد، اما واقعاً تفاوت هایی پیدا کرده است. بنابراین به طور کلی همه آن‌ها به گونه ای موازی می‌گویند که ما کار جامعه‌شناسی می کنیم.

وی افزود: روایت‌های موازی در علوم انسانی و به ویژه جامعه‌شناسی وجود دارد که شاید بین همه آنها مخرج مشترک وجود نداشته باشد. سعی من در این کتاب این بوده که به این روایت‌های موازی بپردازم. چرا که در ایران خیلی از کارها شده است که درکشان سخت است. به فرض مثال ۱۵ سال پیش که به ایران آمدم کتاب «خرد جامعه‌شناسی» را خواندم که به نظرم آشفتگی زیادی در مفهوم سازی داشت و کتاب برایم قابل درک نبود. به طور کلی برخی از کتاب‌های حوزه جامعه‌شناسی دچار این مشکل هستند. به طور مثال کتاب‌هایی که درباره هابرماس و هایدگر در ایران نوشته شده سخت مفهوم است. یعنی خیلی سخت می شود فهمید که منظور چیست. یعنی مفهوم سازی نشده است.

وی گفت: تلاش دیگرم این بود که برداشت خودم را به صورت کلی از علوم انسانی و به ویژه جامعه‌شناسی در شرایط و موقعیت ایرانیان و به تعبیری به این جغرافیای تفکر، نظری بیاندازیم. امروز جغرافیای سیاسی و جغرافیای تفکر ما به هم ریخته است و ما در موقعیتی که هستیم نمی‌توانیم نسبتمان را با دیگر موقعیت‌ها مشخص کنیم. بنابراین چون پرسپکتیوی نداریم علوم انسانی برای ما تقریباً علوم انسانی ترجمه ای است.

وی در اینکه چرا هابرماس با یک سخنرانی تغییرات بسیاری در جهان و معرفت بشری ایجاد می کند، اما دانشمندان ما مانند علامه طباطبایی و غیره هر چه هم فریاد می زنند، صدایشان به کوچه بغلی شان هم شاید نرسد، گفت: این مسئله به دلیل این است که ما پرسپکتیوی  از جهان نداریم و من در این کتاب و البته کتاب‌های دیگری که به زبان انگلیسی نوشتم سعی کردم تا تعاملی بین دانشمندان و متفکران ایرانی و جهان اسلام برقرار کنم که البته غالباً به زبان انگلیسی سعی کردم این کار را بکنم.

میری با اشاره به اینکه مبحثی به نام کلاسیک در علوم انسانی هست که در همه رشته ها وجود دارد، گفت: افرادی در رشته‌های مختلف وجود دارند که شاخص هستند و مدل فکری این افراد، به گونه‌ای مدل فکری خیلی از همه معاصرانشان است. این افراد کلاسیک اند و این به معنی این نیست که حتماً باید چندین سال از یک فرد بگذرد که کلاسیک شوند. به فرض مثال تالکوت پارسونز در زمان خودش یک کلاسیک بود. آیا کلاسیک بودن افراد یک امر علمی است؟ یعنی تمام سازمان علم باید بیایند و تصمیم بگیرند که فردی کلاسیک شود، در این جا این بحث مطرح می‌شود که کلاسیک‌ها چه کسانی هستند؟ در کتابی که پارسونز در سال ۱۹۳۹ نوشته حتی مارکس و وبر را در زمره کلاسیک ها نمی آورد. اما افرادی مثل پارتو و آدام اسمیت را کلاسیک می گوید.

وی ادامه داد: وقتی پارسونز کتاب ساختار خود را می‌نویسد جوری می‌نویسد که انگار مارکس وجود ندارد. در حالیکه در آن زمان مارکسیسم نیمی از دنیا را گرفته بود. به هر حال اگر بتوانیم تاریخ‌نگاری علوم اجتماعی و علوم انسانی را بازخوانی کنیم، متوجه خواهیم شد که عرصه تاریخ‌نگاری، عرصه مفروضات و ایدئولوژی‌هاست که نیازمند بازبینی نقادانه است. در صورت تحقق این امر، بسیاری از مفاهیم متاتئوریک در حوزه علوم انسانی، قابلیت بازسازی در چارچوب‌های غیراروپا محوری را خواهند داشت. اگر این امر حادث شود کلاسیک‌های جدید که در اعماق سنت‌های فکری قدیم مدفون شده‌اند، دوباره متولد خواهند شد. آنگاه برای مطالعه موضوعاتی نظیر دین، تنها با روایت‌های هگلی، فویرباخی، اشلایرماخری، مارکسی، وبری، دورکهایمی یا اسمالزی روبرو نخواهیم بود. بلکه می‌توانیم از منظر بیرونی، فارابی، ابن سینا، ابن‌خلدون، سهروردی، خواجه نصیر طوسی، ملاصدرا، کوهونگ مینگ، تولستوی، داستایوسکی و … هم به مسائل بنگریم.

میری با اشاره به بحث اهمیت سفرنامه‌ها در کتاب «روایت‌های موازی در علوم انسانی» گفت: یکی دیگر از مباحثی که در این کتاب به آن پرداخته شده بحث اهمیت سفرنامه‌هاست چون می‌شود از سفرنامه‌ها برای انتقال تفکر استفاده کرد. سفرنامه‌ها می‌توانند فضای جغرافیایی ما را گسترده تر کرده و مسائل ما را هم متنوع کنند.

وی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه هنگامی که در ادبیات علمی ما از کلمه «رشته» استفاده می‌کنیم، هیچ تداعیِ معانیِ درستی در ورای این مفهوم وجود ندارد، گفت: چون دیسیپلین فقط یک رشته نیست، بلکه بینشی است که ریشه در جهان‌بینی علمی دارد و نتیجه آن تفکر دیسیپلینر است. در این بینش هر ساحتی جدا از سایر ساحاتِ وجود، مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گیرد و هیچ نیازی به متافیزیک نیست و از «وحدت وجود» سخنی در میان نیست.

میری گفت: امروزه ما در ایران از انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی و یا شرق شناسی حرف می‌زنیم، گویی هر کدام از آنها به یک موضوع جداگانه می‌پردازند. این مفهوم از دیسیپلین و دیسیپلین های دیگر بنیان های معرفتی است که در چهارچوب تقسیم بندی های علم بر می‌گردد.

میری در پایان سخنانش افزود: علوم اجتماعی و انسانی در ایران و جهان اسلام باید به روایات موازی که به مثابه جهان‌های موازی هستند پی ببرند و برای تمیز دادن میان ایده جهان‌شمول و گفتمان جهانی در حوزه علوم انسانی تلاش شود.

قانعی راد نیز در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه باید تفاوت‌ ژانرهای اندیشه را در نظر بگیریم، گفت: به طور مثال گفتمان جامعه‌شناسی با گفتمان علمی و یا کلامی تفاوت دارد و باید این تفاوت‌ها را رعایت کرد. باید رویه جامعه شناسی انتقادی را در پیش گرفت. جامعه‌شناسی انتقادی، جامعه‌شناسی رسمی آکادمیک را نقد می‌کند و نشان می‌دهد که گونه دیگری  هم وجود دارد، بنابراین روایت‌های موازی را مطرح می‌کند.

وی ادامه داد: افرادی مانند فرید العطاس و سید جواد میری به دنبال طرح روایت‌های موازی در جامعه‌شناسی هستند و به دنبال دوگانه‌سازی‌های شرقی غربی نیستند که برخی ها با برچسب شرقی غربی به دنبال این هستند که بگویند آن جامعه شناسی به درد ما نمی خورد و ما باید جامعه شناسی خودمان را داشته باشیم. به همین دلیل بود که من کتاب دکتر العطاس که دیگران گفتمان های جایگزین ترجمه کرده اند را با عنوان گفتمان های دگرواره ترجمه کردم چرا که جایگزین به این معنی است که این جای آن بنشیند اما دگرواره یعنی اینکه این متفاوت با آن است.

قانعی راد افزود: روایت های موازی هم شاید همین باشد. یعنی یک روایت غربی است و یک روایت هم ممکن است که ما داشته باشیم که اینها با هم موازی هستند. نمی توانند جای همدیگر را بگیرند و به هیچ وجه نباید فکر کنیم که اگر ما چیزی تولید کردیم، باید دیگران مال ما را جای مال خودشان قرار بدهند. مگر اینکه یک منطق علمی پشت آن باشد.  این نیست که اگر ما یک اندیشه جامعه شناسی ساختیم از اندیشه های دیگر بی نیاز هستیم. هر کدام از اندیشه های جامعه شناسی فوایدی دارد که ما هنوز آن را کشف نکرده ایم. به فرض مثال هنوز ما ظرفیت جامعه شناسی تفسیری را برای شناخت جامعه ایران نمی دانیم چیست.

رئیس انجمن جامعه شناسی ایران با تأکید بر ظرفیت‌های جامعه‌شناسی موجود که هنوز برای ما کشف نشده است گفت: همانطور که کانت و هگل هنوز برای ما کشف نشده است، حتی شخصیت‌هایی مانند آل احمد یا شریعتی برای ما ناشناخته هستند. اما به راحتی همه را کنار می گذاریم در صورتیکه فایرابند می‌گوید چیزی به نام زباله دان تاریخ اندیشه وجود ندارد و نمی‌شود گفت که اندیشه‌ای به درد نمی‌خورد چون همه اندیشه‌ها برای ما ظرفیت استفاده دارند. مثلاً شما نمی توانید بگویید که اندیشه عرفانی قرن پنجم به زباله دان تاریخ پیوست. بنابراین این حرف های را من تا جایی قبول دارم و با آن هم همراه هستم که سبد تصمیم گیری ما را برای ساختن یک جامعه شناسی خاص خودمان غنی تر کند. در عین حال جامعه شناس ها باید یک نظم دیسیپلینه هم داشته باشند.

به گزارش مهر ، قانعی راد در پایان یادآور شد: متأسفانه ما امروز حتی در ایران مارکس شناس و وبرشناس نداریم. بنابراین باید بگذاریم که جامعه‌شناسانی هم روی همین افراد کار کنند. جامعه‌شناسی باید با آراء مختلف آشنا شود. از یک طرف ما باید این ظرفیت ها را بشناسیم لذا ما به افرادی مانند دکتر میری نیاز داریم که سقراط وار این مسائل را طرح کند. به هر حال درست است که روایت‌های شکست خورده مانند مارکسیسم و مسیحیت کنار زده می‌شوند، اما باید این آراء را یک باردیگر بازخوانی کرد. برخی ها می گویند که باید نهضت های شکست خورده تاریخ را خواند تا روایت های پیروز را که ما می خوانیم. سعی دکتر میری در این کتاب برای نشان دادن روایت‌های موازی بسیار قابل تقدیر است.

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا