مهاجرت نخبگان تابعی از رفتار مسئولان کشور است

اصولاً موضوع مهاجرت نخبگان چند وجهی است. یک وجه از موضوع این است که برخی نخبگان از سر ناچاری و ناامیدی و علیرغم میل باطنی به خارج از کشور می روند و این بخش نگران کننده ماجرا است.در مورد این گروه سوال این است چرا باید وضعی پیش بیاید که این افراد از روی استیصال، مجبور به ترک کشور و فعالیت در کشورهای دیگر شوند.

گروه دیگری که به خارج از کشور مهاجرت می کنند، استعدادهای معمولی هستند که بدنبال زندگی، آرامش و مزایایی مادی و رفاهی بهتر هستند. این مسأله در کشورهای دیگر نیز دیده می شود و افراد ترجیح می دهند با تحمل رنج سفر و دوری از خانواده و وطن، فرصت ها و زندگی بهتری را تجربه کنند. این نوع مهاجرت اصولاً نباید مهاجرت نخبگان تلقی شود.

به نظر من اینگونه مهاجرت ها، چندان ناپسند نیستند؛ مهاجرت هایی که فرصت های بیشتر و بهتری برای توانایی های افراد فراهم می کنند. همه ملت ها از این فرصت ها استفاده می کنند و ایرانی ها هم باید بتوانند از این فرصت ها استفاده کنند و ضمن فراهم کردن یک زندگی بهتر به کشور خود نیز کمک کنند.

به هرحال بحث مهاجرت فارغ التحصیلان و متخصصان، تابعی از وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داخل کشور است. با افزایش به هم ریختگی اجتماعی، نابرابری ها و بی عدالتی ها، (میزان) مهاجرت نیز افزایش پیدا می کند و برعکس، هر زمان که کشور از یک آرامش، ثبات و رفاه نسبی برخوردار باشد، این موضوع یا مطرح نمی شود و یا کمتر به یک مسئله تبدیل می شود.

سیاستمداران، گروه ها و جناح های سیاسی باید توجه کنند که یکی از آثار سوء دعواها و مشاجره های آنان در فضای عمومی، مهاجرت نخبگان است.  بی توجهی به مسائل اصلی، بزرگنمایی مسائل حاشیه ای، نزاع های بی حاصل، قدرت طلبی و ثروت اندوزی نوکیسه گان باعث می شود افرادی که واقعا قصد خدمت به کشور را دارند، نتوانند این همه آشفتگی و فشار عصبی را تحمل کرده و به ناچار، مجبور به ترک کشور می شوند.

مسئولان باید توجه داشته باشند که مهاجرت (نخبگان)، تابعی از رفتار و موضع گیری آنها و تابعی از فضای حاکم بر جامعه است. وقتی افراد صاحب منصب و صاحب قدرت به نزاع و درگیری با یکدیگر می پردازند و در مقابله با هم موفقیتها را کوچک می شمارند و ضعف ها را بزرگ نشان می دهند، طبیعی است که افراد نخبه و یا مستعد تاب و توان تحمل چنین فضایی را نداشته باشند و بخواهند که کشور را ترک کنند.

این یک تذکر برادرانه به مسئولان و گروه های سیاسی است که مراقب باشند؛ اعمال، رفتار و کردار آنها بسیار تعیین کننده است. کاری نکنیم که حتی دلبستگان انقلاب دچار یاس و ناامیدی شوند. اگر کسانی واقعا موجب یاس و ناامیدی درجامعه و درنهایت، منجر به مهاجرت بخشی از تحصیل کردگان شوند و باعث شوند که کشور از توان و استعداد این افراد محروم گردد، خیانت بزرگی در حق مردم و کشور مرتکب شده اند. همه ما وظیفه داریم در جهت حفظ آرامش و وحدت کشورحرکت کرده و در چارچوب منافع ملی عمل کنیم.

 

دکتر علی منتظری/ رییس پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی

No tags for this post.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. ساده ست. خیلی از سیاستمدارن و وزرا و نمایندگان مردم خیلی از مواقع در تلویزیون ایران و روزنامه ها در مورد خیلی از مسائل گفته اند که نباید ایران رو با کشورهای دیگه مقایسه کرد، در زمینه فرار نخبگان (بهتر از کلمه مهاجرت معنی داره در این زمینه) نباید ایران رو با هیچ کشوری و حتی کشورهارو با هم مقایسه کرد. مسائل متعددی وجود داره و دخیل هستن. شاید هیچ وقت دوست نداریم واقع بین باشیم چون به اصطلاح به نفع مصالح کشور نیست، اما خیلی از فرارها به دلیل وضعیت کشور در تمام زمینه هاست، اگر خبرهای یک سال یا ده سال گذشته ایران رو در خبرگزاری ها و روزنامه ها در مورد زمینه های مهم مثل کشاورزی، صنعت، خدمات، جستجو کنیم، در تمام زمینه ها مشکلات بزرگی هست که طی چندین سال هم حل نشده. و کنار این مسائل تفکری که فقط دین رو که از جانب شخص یا گروهی درک شده مهم میدونه به این مشکلات دامن میزنه. اگر بهتر بخوایم بگیم مسائل دینی در ایران خیلی مهم تر از موفقیت و رفاه مردم و حتی جان اون هاست. اینکه بزرگان در سخنرانی هاشون در نمازهای جمعه همیشه به مسائل خارج از ایران دقت دارن (این هم با تغییراتی که بیشتر مردم رو به هیجان بیارن) و اگر به مسائل داخلی هم دقت کردن نقش خودشون رو نادیده گرفتن و فقط به اشخاص و دولت ها طعنه زدن (این هم باعث هیجان مردم در مورد اشخاص و دولت ها میشه).
    خیلی ساده ست. دلیل مطالعه کم جمعیت متوسط جامعه که بیشترین سهم جمعیتی رو دارن چی هست؟ اینکه حتی روزنامه ها در ایران مخاطب ندارن. یعنی مردم دوست ندارن از اخبار روز کشور خودشون باخبر باشن؟ بعد در گفته های همین مردم مثال زده میشه مردم کشورهای دیگه رو که برای کوچک ترین ناحقی تظاهرات میکنن، این یعنی مردم اون کشور مطلع از اتفاقات روز کشورشون هستن. اما در ایران انگار مهم نیست.
    خیلی شنیدم که کلمه سیاست دوگانه رو به کشورهای دیگه نسبت دادیم، این رو اول از خودمون شروع کنیم. اینکه مردم ایران همیشه در شعارها لایق بهترین ها هستن اما در عمل بدترین ها نصیبشون میشه مصداقی از سیاست دوگانه نیست؟ اینکه کشور ایران با کشور مثل فرانسه که در تلویزیون از حامیان داعش گفته میشه روابط بزرگ اقتصادی داره اما محصولات کشاورزی نمیشه به عراق صادر کرد، نشانه ضعف ایران و سیاست دوگانه نیست؟
    فکر میکنم خیلی پیچیده نباشه، دکتر منتظری از مهاجرانی یاد کردن که برای موقعیت بهتر مهاجرت میکنن و بعد ممکن هست به کشور خودشون کمکی بکنن، اما سوال اینجاست که به نظرتون کسانی که الان در کشورهای دیگه هستن چنین کمکی رو کردن؟ باور کنیم که اون ها هم با راه های قانونی از ایران رفتن و وقتی به مقصد رسیدن نفس راحت کشیدن، انگار که فرار کردن. حرفای آقای محسن رضایی در انتخابات جالب بود که تصویری از کبوتر به بال بزرگ امنیت و بال کوچک اقتصاد رو نشون دادن (البته ایشون هم نقش خودشون رو فراموش کردن) . اینکه به نظر بزرگانی که در خدمتشون شاگردی کردم، تا وقتی دین و اتفاقات دینی و اشخاص دینی با نگاه کاملا دینی، در ایران حاکم هستن این وضعیت برای مردم وجود داره.
    منظورم این نیست که دین نباید باشه، این هست علوم انسانی هم باید بتونه در کنار دین قواعد و روش های جدیدی رو برای موقعیت جدید جامعه برنامه ریزی کنه. که متاسفانه در برنامه های تلویزیونی متعدد و جمله های علوم انسانی مختلف، در مورد ضعف بزرگ علوم انسانی در ایران هزاران بار صحبت شده. مسائل خیلی زیادی وجود داره که باید در موردشون بحث کرد و روابطشون رو با رفتار اجتماعی سنجید. تشکر سیناپرس برای گفتگوتون با دکتر منتظری.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا