نکاتی برای بهبود شیوه رهبری در کسب و کار

هیچ کشتی بدون یک ناخدای خوب نمی‌تواند به جزیره موفقیت برسد، نقش یک رهبر معتبر برای یک سازمان همین‌گونه است. یک رهبر می‌تواند با اعتبار و عملکرد هوشمندانه خود سازمانش را به موفقیت برساند. شاید با خود فکر کرده باشید که رهبران موفق «مهره مار» دارند که تمام افراد سازمان جذب آن‌ها می‌شوند، ولی این‌چنین نیست و داستان از جایی دیگر آب می‌خورد.

این مقاله گزیده‌ای از کتاب «رهبر به عنوان یک الگو: فردی باشید که دیگران بخواهند او را دنبال کنند.» اثر برونا مارتینوزی است.

درگذشته با زنی آشنا شدم که یک جمله عجیب‌وغریب درباره علت موفقیت خود به من گفت. آن جمله این بود «من به‌تنهایی کافی هستم». با شنیدن این جمله از زبان او شگفت‌زده شدم و تصمیم گرفتم درباره آن تحقیق کنم. اولین کسی که با همین نظر به او برخورد کردم، یک روانشناس به نام کارل راجرز بود. از او پرسیدم چگونه توانسته است با این جمله به موفقیت برسد. او در جواب به من گفت: «قبل از هر جلسه‌ای که با مشتریان و بیماران دارم، به خود این باور را تزریق می‌کنم که من به‌تنهایی کافی هستم. من عالی نیستم چون عالی بودن کافی نیست، من فقط یک انسان هستم، انسانی که می‌تواند گوش کند، حس کند و هر کاری که مشتری به‌عنوان یک انسان از او انتظار دارد، انجام بدهد. پس من به‌تنهایی کافی بودم.»

آرامش ذهن و روح، تعریفی است که در فرهنگ لغت برای «حالت کامل» یک انسان وجود دارد. رهبران به این حالت نیاز دارند تا بتوانند از جادوی رهبری استفاده کنند. آن‌ها می‌توانند معنای کافی بودن را به واقعیت تبدیل می‌کنند، خودشان را به‌عنوان انسان کامل می‌بینند و با دادن خلاقیت، درک، عدالت و وفاداری به سازمان خود و به کسانی که آن‌ها را هدایت می‌کنند، محصولات و خدمات منحصربه‌فردی به جهان ارائه می‌کنند.

رهبران معتبر انسان‌هایی هستند که قول خود را فراموش نمی‌کنند، این شرایط شامل وعده‌ها و قول‌های کوچک هم می‌شود. چند سال قبل من مدیرعامل یکی از شرکت‌های لیست Fortune 500 را ملاقات کردم. من یک مورد عجیب در رفتار او دیدم، او همیشه یک دفتر سیاه کوچک را با خود حمل می‌کرد و قول‌ها و کارهای خود را در آن می‌نوشت. برای این کارآفرین اهمیتی نداشت به چه کسی قول می‌دهد، او برای همه یک ارزش قائل می‌شد و این کار را انجام می‌داد تا بتواند به آن قول عمل کند. روی حرف چنین افرادی می‌توان حساب کرد. چند کلمه ساده چنین رهبرانی بسیار ارزشمند است و شکافی بین بینش درونی و بیان بیرونی آن‌ها از جهان وجود ندارد.

رهبری

یک نوع اطمینان خاص در زبان آن‌ها وجود دارد که مانند انرژی مثبت به افراد سازمان تزریق می‌شود. این شفافیت در ارتباط و کسب اعتماد با افراد، هدف مقدس رهبری است. در عصر حاضر، عدم شفافیت در اعمال و رفتار رهبر یک سازمان می‌تواند برای کسب‌وکار آن‌ها زیان‌آور باشد و اعتبار رهبر را زیر سؤال ببرد.

سازگاری افراد با سیاست‌های یک رهبر مسیر حرکت را هموارتر می‌سازد. البته سازگاری و تابعیت کورکورانه کارکنان هم مشکلات خود را دارد. سازگاری کورکورانه حس فردیت را از بین می‌برد. اگر شما یک رهبر هستید و می‌خواهید اعضای سازمان هم خود را با سیاست شما منطبق کنند، بهتر است به این فکر کنید که چه فشاری روی آن‌ها با انجام این کار خواهد آمد. من قبلاً برای یک رهبر در یک شرکت فن‌آوری کار می‌کردم، او با کمال میل مفهوم «نافرمانی هوشمندانه» را پذیرفت و آن را در سازمان خود عملی کرد. نافرمانی هوشمندانه مقابل تابعیت کورکورانه قرار دارد. مفهوم این شرط از شیوه رفتار سگ‌های راهنما می‌آید. وقتی سگ‌ راهنما یک فرد نابینا را در یک خیابان هدایت می‌کند، در مواقع خطر مانند عبور اتومبیل‌ها، مجبور است برای حفظ جان صاحب خود نافرمانی کند. نافرمانی هوشمندانه به معنی نافرمانی‌ بدون دلیل کارمندان در کوچک‌ترین سختی‌ها نیست.

اگر رهبر با نافرمانی هوشمندانه مشکلی نداشته باشد، ممکن است فضای موجود در بین افراد سازمان مناسب نباشد. در برخی از سازمان‌ها یک نوع ترس بین افراد وجود دارد که نمی‌توانند به‌راحتی یک انتقاد یا یک خبر بد درباره استراتژی‌ها را با مدیرعامل و رهبر در میان بگذارند. آن‌ها می‌ترسند که در صورت گفتن این موارد با واکنش شدید مدیرعامل و حتی اخراج روبرو شوند. در چنین شرایطی یک رهبر باید هوشمندانه عمل کند و به افراد سازمان اعلام کند که او سیاستی باز در شنیدن اخبار بد در پیش‌گرفته است و تحمل شنیدن هر حرفی را دارد.

اگر تابه‌حال با رهبری که ناعادلانه رفتار می‌کند، کار کرده باشید، حتماً متوجه شده‌اید که او علاوه بر اعتبار خود، اعتبار کارمندان را هم از بین می‌برد. کارمندان هم سعی می‌کنند محتاطانه کنار او کار کنند و در حدی که امنیت شغلی آن‌ها حفظ شود، درگیر کارها می‌شوند. درست است که چنین رهبرانی از توانایی کارمندان بهره می‌گیرند، ولی نمی‌توانند از بازده بالای آن‌ها برخوردار باشند و آن‌ها را کاملاً درگیر چالش‌های موجود در سازمان کنند. آن‌ها کار خود را انجام می‌دهند و در مقابل چالش‌ها منتظر دستور رهبر سازمان هستند و هیچ پیشنهاد یا احساس مسئولیتی از خود بروز نخواهند داد. همکاری بالای کارکنان و درگیری آن‌ها یکی از کلیدهای ایجاد یک سازمان با کارایی بالا و پایدار در محیط رقابتی امروز است. راه‌های زیادی برای تقویت این مشارکت در سازمان‌ها وجود دارد که یکی از آن‌ها نگاه دقیق به کیفیت عملکرد رهبر است.

آیا افراد احساس می‌کنند رهبر آن چیزی است که آن‌ها فکر می‌کنند؟ آیا افراد سازمان متقاعد شده‌اند که رهبر هیچ دستورالعملی پنهانی ندارد و او واقعاً به آن‌ها احتیاج دارد؟ همه این عوامل روی تعامل با سطوح پایین سازمان تأثیر می‌گذارد. فقدان اعتبار در یک رهبر هزینه سنگینی برای سازمان در بر خواهد داشت.

رهبری کسب و کار

 معمولاً در برخی سازمان‌ها رهبران در یک دوره خاص درباره عملکرد افراد نظر می‌دهند. اگر شما به‌عنوان رهبر در این شرایط قرار گرفتید، قبل از اینکه اولین کلمه را بنویسید، بنشینید و فرد مورد نظر را به‌عنوان یک انسان واقعی ببینید، چون این نظر می‌تواند روی اعتبار شما نزد افراد تأثیر مستقیم داشته باشد. جمع شدن کل عملکرد یک فرد در یک فرم دشوار است. چند سال پیش، یک رهبر که برایش احترام زیادی قائل هستم، عملکرد من را بررسی کرد و جمله عجیبی به‌عنوان نتیجه بررسی نوشت. وقتی من از او پرسیدم چرا یک نظر قطعی درباره عملکرد من ننوشته است، او گفت:« من قادر نیستم یک نظر کامل درباره عملکرد افراد سازمان بدهم، چون من از تلاش آن‌ها و شرایطشان باخبر نیستم.» اگر می‌خواهید به‌عنوان یک رهبر نتیجه ارزیابی کارمندان خود را در یک فرم بنویسید، سعی کنید از آن‌ها کمک بخواهید تا در این تشخیص به شما کمک کنند. چون شما احتمال زیاد فرصت نداشته‌اید که به‌صورت مستقیم و در طولانی‌مدت با آن‌ها در تعامل باشید.

رهبری کار دشواری است و تنها اگر هوشمندانه در اداره سازمان عمل کنید، می‌تواند ساده باشد. همان‌طور که گفتیم، اعتبار می‌تواند چالش‌های خاصی در محیط‌های رقابتی امروز به وجود آورد. ما می‌توانیم ناخواسته یک سیاست را تحمیل کنیم که باعث ایجاد مشکل برای سازمان شود. گاهی اوقات خود را در شرایطی قرار می‌دهیم که باید به‌طور مداوم از خودمان مراقبت کنیم تا از سازمان محافظت کنیم. با وجود همه این موارد، ما به عنوان یک رهبر باید تلاش کنیم تا به آنچه هستیم پایبند باشیم.

leader

در اینجا می‌خواهیم به چند مورد اشاره کنیم که آن‌ها را برگ‌های اصالت و اعتبار یک رهبر می‌نامیم:

۱- زنده نگه‌داشتن روزمره ارزش‌های خود به‌عنوان یک رهبر، می‌تواند یک نقش کلیدی در شناساندن شما به‌عنوان یک رهبر معتبر و قابل‌ اعتماد داشته باشد. بااین‌حال، شما باید به‌طور دوره‌ای این ارزش‌ها را بررسی کنید تا اعتبار آن‌ها را در محیط امروز به دست آورید.

۲- آیا شما هم عادت دارید قول‌هایی بدهید که از برآورده کردن آن‌ها عاجزید؟ اگر چنین است سعی کنید بدانید به چه کسی چه قولی می‌دهید و چه عوارضی در صورت برآورده نشدن آن انتظار شما را می‌کشد.

۳- آزادی واقعی زمانی رخ می‌دهد که همه ظاهرسازی‌ها را از بین ببریم. آیا شما در زندگی خود مجبور شده‌اید برای تحت تأثیر قرار دادن بقیه نقش بازی کنید؟ یک‌ بار و برای همیشه تصمیم به توقف آن بگیرید. زمانی بقیه با تظاهر خود را چند سر و گردن بالاتر از بقیه نشان می‌دهند، شما از چیزی که هستید راضی باشید. به خود بگویید :«من کافی هستم» و تمام مشکلات را پس بزنید.

۴- نطق مستحکم، اعتمادبه‌نفس و سادگی، این‌ها ساختارهای یک رهبر هستند. سعی کنید بیاموزید که چگونه می‌توانید این موارد را به  عادت روزانه تبدیل کنید.

۵- آیا در زندگی شما هدفی وجود دارد که بدون تمایل به دنبال آن باشید؟ برای مثال با برخی افراد مهربانید ولی با برخی دیگر نه؟ در برخی موقعیت‌ها راست‌گو هستید و در برخی نه؟ این اتفاقات چه چیزی به شما می‌گویند؟ مطمئنا این رفتارها در طولانی‌مدت به شما آسیب خواهند زد.

۶- شروع به جمع‌آوری داستان‌ها و فلسفه‌های شخصی خود کنید. داستان‌هایی که می‌توانید برای نشان دادن جنبه‌های مهم سبک رهبری خود، آن‌ها را مورد استفاده قرار دهید، مثلاً چه مواردی باعث انگیزش شما برای هدایت می‌شوند؛ فلسفه و تعریف شما از پیشرفت چیست و شما به‌عنوان یک فرد چه ویژگی‌هایی دارید؟

۷- سختی‌ها باعث می‌شوند به خود واقعی برسید، سختی‌ها یک رهبر را مانند آهن آب‌دیده مقاوم می‌سازند. در شرایط سخت به نحوه اداره کردن تیم خود دقت کنید. در چنین شرایطی شما به‌عنوان یک رهبر باید تأثیر سختی‌ها را در ظاهر خود نشان ندهید، افراد سازمان می‌خواهند با دیدن شما انگیزه بگیرند و سرسختانه در مقابل مشکلات شانه‌به‌شانه شما تلاش کنند.

مدیریت زمان

۸- وقتی‌که برای یک سخنرانی به شما برگه آماده سخنرانی می‌دهند و شما حتی یک جمله از آن را هم ننوشته‌اید، برگه را بدون اصلاح نگذارید. سعی کنید زمانی برای گنجاندن سخن‌های خود هم در آن بگذارید. به کمک نظرخواهی از بقیه افراد، سخنرانی خود را بهبود بخشید و نقاط قوت آن را در سخنرانی پررنگ جلوه دهید. همچنین می‌توانید از برخی کلمات جایگزین برای ایجاد تفاوت در سخنرانی خود به‌عنوان یک رهبر استفاده کنید. وینستون چرچیل دراین‌باره گفته است : «نکته‌دان کسی است که سخنان کوتاه و پرمعنی بگوید.»

۹- آیا شما مجبور هستید که در میان ناسازگاری بین خود و آنچه انجام می‌دهید زندگی کنید؟ آیا توانسته‌اید یک گوش ناشنوا را مجبور کنید به صدای یک قلب گوش دهد؟ احتمالا باید جوابتان منفی باشد، علاوه بر دادن جواب باید بدانید که همین امروز باید برای حل‌وفصل این موارد اقدام کنید تا بتوانید به سفر پرماجرای خود با خیالی آسوده‌تر ادامه دهید. دوباره به ارزش‌های خود برسید. اگر این تغییر به دلیل محدودیت‌های موجود در شرایط فعلی شما ممکن نیست، سعی کنید راهی برای سازش پیدا کنید و شروع به ایجاد یک شرایط هماهنگ کنید.

۱۰- اگر یک رهبر تازه‌کار هستید، قبل از هر تصمیم سعی کنید نظر دیگر افراد را هم بپرسید. سپس یک برنامه زمانی مناسب برای افزایش اعتمادبه‌نفس خود طراحی و پیاده‌سازی کنید. با تصمیمات کوچک‌تر شروع کنید و به‌سرعت پیشرفت کنید تا به اهداف مهم‌تر برسید. فقط زمانی که شما خود را از نیاز به تأیید دیگران آزاد می‌کنید، واقعاً می‌توانید شروع به تبدیل‌ شدن به یک رهبر واقعی و معتبر  کنید.

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا